اشعار انوری-رباعی شمارهٔ ۱ در رهگذر باد چراغی که تراست ترسم که: بمیرد از فراغی که تراست بوی جگر سوخته عالم بگرفت گر نشنیدی، زهی دماغی که تراست! ادامه مطلب مهدی گلشنی چهارشنبه 31 شهریور 1395 - 5:43 PM نظرات (0)
در رهگذر باد چراغی که تراست ترسم که: بمیرد از فراغی که تراست بوی جگر سوخته عالم بگرفت گر نشنیدی، زهی دماغی که تراست!