اشعار انوری-رباعی شمارهٔ ۳۱ چون کار دلم ز زلف او ماند گره بر هر رگ جان صد آرزو ماند گره امید ز گریه بود، افسوس! افسوس! کان هم شب وصل در گلو ماند گره ادامه مطلب مهدی گلشنی چهارشنبه 31 شهریور 1395 - 5:48 PM نظرات (0)
چون کار دلم ز زلف او ماند گره بر هر رگ جان صد آرزو ماند گره امید ز گریه بود، افسوس! افسوس! کان هم شب وصل در گلو ماند گره