به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

از خانه برون رفتم من دوش به نادانی

تو قصهٔ من بشنو تا چون به عجب مانی

از کوه فرود آمد زین پیری نورانی

پیداش مسلمانی در عرصهٔ بلسانی

چون دید مرا گفت او داری سر مهمانی

گفتم که بلی دارم بی سستی و کسلانی

گفتا که هلاهین رو گر بر سر پیمانی

دانم که مرا زین پس نومید نگردانی

رفتم به سرایی خوش پاکیزه و سلطانی

نه عیب ز همسایه نه بیم ز ویرانی

در وی نفری دیدم پیران خراباتی

قومی همه قلاشان چون دیو بیابانی

معروف به بی سیمی مشهور به بی نانی

همچون الف کوفی از عوری و عریانی

این باخته دراعه و آن باخته بارانی

این گفته که بستانی وان گفته که نستانی

می گفت یکی رستم زان ظلمت نفسانی

می گفت یکی دیگر ما «اعظم برهانی»

این گفت «انا الاول» کس نیست مرا ثانی

و آن گفت «انا آلاخر» تا خلق شود فانی

ماندم متحیر من زان حال ز حیرانی

گفتم که چو قومند این ای خواجهٔ روحانی

گفت: اهل خراباتند این قوم نمی‌دانی

آنها که تو ایشان را قلاش همی دانی

هان تا نکنی انکار گر بر سر پیمانی

کایشان هذیان گویند از مستی و نادانی

ار این گنهی منکر در مذهب ایشانی

باید که تو این اسار از خلق بپوشانی

زنهار از این معنی بر خلق سخنرانی

پندار که نشنیدی اندر حد نسیانی

ای آنکه ز قلاشی بر خلق تو ترسانی

در زهد عبادت آر چون بوذر و سلمانی

در خدمت این مردم تا تن به نرنجانی

حقا که تو بر هیچی چون زاهد او ثانی

چون شاد نباشم من از رحمت یزدانی

دیدار چنین قومی دارد به من ارزانی

تا دید سنایی را در مجلس روحانی

با دست به دست او زین زهد به سامانی

امروز بدانست او کان صدر مسلمانی

چون گفت ز بی خویشی سبحانی و سبحانی

ادامه مطلب
سه شنبه 21 دی 1395  - 11:38 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4305131
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث