رباعیات سنایی-رباعی شمارهٔ ۹۲ چون دید مرا رخانش چون گل بشکفت آن دیدهٔ نیمخوابش از شرم بخفت گفتا که مخور غم که شوی با ما جفت قربان چنان لب که چنان داند گفت ادامه مطلب مهدی گلشنی پنج شنبه 21 بهمن 1395 - 11:47 AM نظرات (0)
چون دید مرا رخانش چون گل بشکفت آن دیدهٔ نیمخوابش از شرم بخفت گفتا که مخور غم که شوی با ما جفت قربان چنان لب که چنان داند گفت