رباعیات سنایی-رباعی شمارهٔ ۳۱۸ با من شب و روز گرم بودی به سخن تا چون زر شد کار تو ای سیمینتن برگشتی از دوست تو همچون دشمن بدعهد نکوروی ندیدم چو تو من ادامه مطلب مهدی گلشنی دوشنبه 9 اسفند 1395 - 11:12 AM نظرات (0)
با من شب و روز گرم بودی به سخن تا چون زر شد کار تو ای سیمینتن برگشتی از دوست تو همچون دشمن بدعهد نکوروی ندیدم چو تو من