به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

زهی! از جام مهرت مست گشته

ز کوباکوب هجران پست گشته

بسی در عشق گرم و سرد دیدی

کنون بنشین، که آن خود کشیدی

بگستر فرش و خلوت ساز جارا

که عزم آن شبستانت ما را

سحرگاهان دعای مستجابت

به روی کار باز آورد آبت

دلارامی که از دامت رمان بود

تو گفتی: رام خواهد شد، همان بود

هر آن حاجت که میخواهی برآری

که رو در قبلهٔ اقبال داری

به وصلم طلعتت فیروز گردد

شب تاریک هجران روز گردد

مخور اندوه، ازین پس شاد می‌باش

ز بند هر غمی آزاد می‌باش

دهانم را تو باشی میر ازین پس

به بوسیدن مکن تقصیر ازین پس

کنار و بوسه اول چیز باشد

چو وقت آید دگرها نیز باشد

دل من ترک وصل دیگران گفت

تویی همدم، تویی مونس، تویی جفت

رفیق من تو خواهی بود ازین پس

مرا از مهر و کین آن و این بس

دلم در جستجویت جویت گرم گشته

چه جای دل؟ که سنگش نرم گشته

از آن شوخی به راه آمد دل من

به جانت نیک خواه آمد دل من

چو باغ وصل را در برگشادی

جهان اندر جهان عیشست و شادی

ز رویم لاله و گل دسته می‌بند

ز لعلم شکر اندر پسته می‌بند

گهی با زلف پستم عشق می‌باز

گهی میگوی در گوش دلم راز

مشو نومید و از من سر مپیچان

رخ از پیوند و یاری بر مپیچان

بیا، کز وصل من کارت بر آید

به باغ من گل از خارت بر آید

دلت را مژده‌ای می‌ده به شادی

بگو او را دگر چون مژده دادی

ادامه مطلب
سه شنبه 17 اسفند 1395  - 1:12 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4326504
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث