به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

زن خود را به سنگ زد مردش

شد دوان، پیش قاضی آوردش

حال خود گفت و مرد شد حاضر

گشت قاضی میانشان ناظر

زن چو دعوی گزار شد با شوی

گوشهٔ چادرش برفت از روی

خواجه حسن و جمال او را دید

عشوهٔ قیل و قال او را دید

مرد را گفت قاضی از پشتی:

زن خود را چرا چنین کشتی؟

گفت: دشنام داد و چوب زدم

او مرا زشت گفت و خوب زدم

گفت قاضی که: ای پریشان دست

کس به چوب این چنین گهر نشکست

گر سر این لطیف چهرت نیست

رو طلاقش بده، که مهرت نیست

مرد دادش طلاق و شد بی‌جفت

چون برون رفت زن به قاضی گفت:

مهر دل چون ندارد آن گمراه

مهر برداشتست،مهر بخواه

آمدم تا بهای من جویی

نه به آن تا ثنای من گویی

شاید ار علم سر برفرازد

دین مباهی شود، خرد نازد

که درین قحط سال علم و عمل

شد به عون خدای عز و جل

مسند شرع در مراغه به کام

زین دو قاضی‌القضاة نیکو نام

سخنی کان بجاست باید گفت

آنچه بینند راست باید گفت

رای دستور که افتاب وشست

بافاضت چو آفتاب خوشست

شاید آن روزها که داد کند

گر به لطف از مراغه یاد کند

آب رحمت بر آن زمین بارد

که در آن خاک تشنگان دارد

من ز اهل سخن چه باشم و چند؟

که سخن رانم از نصیحت و پند

پند و وعظ از کسی درست آید

که به کردار خوب چست آید

ادامه مطلب
سه شنبه 17 اسفند 1395  - 1:39 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4307740
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث