به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

گوینده چنین فگند بنیاد

کان لحظه کزان غریب ناشاد

معشوق عزیز، روی بنهفت

آن کشته به خواب بی خودی خفت

از زندگیش نبود اساسی

تا از شب تیره رفت پاسی

چون باز آمد رمیده را هوش

افتاد، درونه، باز در جوش

آن سایهٔ آفتاب گشته

رو شسته به خون آب گشته

می‌کند، به صد شکنجه، جانی

می‌زد، به هزار غم فغانی

نی مرده نه زنده بود تا روز

چون نم زده مشعلی گهٔ سوز

چون، مرغ سحر، شد ارغنوان ساز

از موذن کو، برآمد آواز

آن خانه فروش کیسه پرداز

آمد قدری به خویشتن باز

افتان خیزان ز جای برخاست

بگشاد دو دیده در چپ و راست

زان زخم که در جگر رسیدش

خون از ره دیده میدویدش

لختی چو ز بی‌دلی فغان کرد

آهنگ نشید عاشقان کرد

از ناوک سینه سنگ میسفت

وین زمزمهٔ فراق می‌گفت:

ادامه مطلب
سه شنبه 8 فروردین 1396  - 6:12 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4289302
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث