به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

هست مرغی همچو آتش بیقرار

روز و شب گردنده گرد شاخسار

میزند منقار در شاخ درخت

شاخ خواهی نرم باش و خواه سخت

این چنین مرغی بشوق و شدتی

بر سلیمان گشت عاشق مدتی

هر زمانش بیقراری تازه شد

هر دمش بی صبری از اندازه شد

آمدی پیش سلیمان از پکاه

سوی او دزدیده میکردی نگاه

بال و پر از عشق او میسوختی

پس بحیلت باز بر میدوختی

خواند یک روزی سلیمان در برش

کرد از آن یک خواندن عاشق ترش

گفت میدانم که بر من عاشقی

چون توئی عشق مرا کی لایقی

گر نشان میباید از وصل منت

تا ز وصلم چشم گردد روشنت

حاجتی دارم روا کن بعد ازان

تو مراو من ترا تا جاودان

ور نگردانی تو آن حاجت روا

نه مرا باشی تو و نه من ترا

گفت من یک چوب خواهم از تو خواست

نه ترو نه و خشک ونه کوژ و نه راست

روز و شب آن مرغ عاشق بیقرار

مست میگردد بگرد شاخسار

میزند در شاخ منقار ای عجب

میکند آن چوب هرجائی طلب

گر هزاران قرن گردد در جهان

از چنین چوبی کجا یابد نشان

خلق عالم جمله در شیب و فراز

این چنین چوبی همی جوینده باز

این چنین چوبی نشان هرگز نداشت

هیچ چوبی درجهان این عز نداشت

این طلب در آب بحر انداز تو

کاین چنین چوبی نیابی باز تو

از چنین چوبی ترا نامی بس است

سوی تو یک ذره پیغامی بس است

چون بدست آوردنش کس را نبود

تا ابد جز نام ازو کس را چه سود

ادامه مطلب
شنبه 16 اردیبهشت 1396  - 3:27 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4345910
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث