به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

گفت ایاز آمد بر سلطان پگاه

چهرهٔ گلناریش مانند کاه

نه طراوت مانده در رخسار او

نه حلاوت مانده در گفتار او

گفت شاه آخر چه بودت ای ایاس

کاتشم در دل فکندی بیقیاس

بود پیش شاه خلقی بیشمار

هر یکی از بهر کاری بیقرار

گفت خلق بی حسابند این همه

چون بگویم چون حجابند این همه

شاه خالی کرد حالی جایگاه

تا ایاز آنجا بماند و پادشاه

گفت اکنون راز برگوی این زمان

چون حجاب خلق برخاست از میان

گفت شاها من حجابم چون کنم

خویش را بو کز میان بیرون کنم

چون حجاب خویش در عالم منم

خلق بود آن دم حجاب این دم منم

تا که میماند ز من یک موی باز

نیست روی آنکه بتوان گفت راز

چون نمانم من تو مانی جمله پاک

راز من آنگه برون جو شد ز خاک

پاکبازانی که درویش آمدند

هر نفس در محو خود بیش آمدند

در حقیقت جمله او را خواستند

لاجرم خصمی خود را خاستند

ادامه مطلب
شنبه 16 اردیبهشت 1396  - 10:00 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4340933
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث