به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

شهریاری بود عالی شیوهٔ

در جوارش بود کنج بیوهٔ

بیوه هر روزی برافکندی سپند

در تعجب ماندی شاه بلند

خادمی را خواند روزی شهریار

داد صد دینارش از زر عیار

گفت رو این پیرزن را ده زشاه

پس بپرس از وی که هر روزی پگاه

این سپند از بهر چه سوزی همی

چون نداری یک شبه روزی همی

رفت خادم زر بداد و گفت راز

پیر زن در حال گفت ای سرفراز

هرچه در کلّ جهان نامش بری

عاقبت چشمش رسد تا بنگری

از گدائی گرچه جان میسوختم

این سپند از بهر آن میسوختم

چون گدائی خود آمد در خورم

گفتمش چشمی رسد تا بنگرم

اینکم تو زر نهادی در کنار

آن گدائی رفت و گشتم سیم دار

دیدی آخر چون مرا چشمی بدید

آن گدائی مرا چشمی رسید

فارغ از عالم گدائی راندن

بهتر از صد پادشائی راندن

چون بود هر روز یک نانت پسند

هیچ قیدی نیز درجانت مبند

ادامه مطلب
شنبه 16 اردیبهشت 1396  - 10:13 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4332464
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث