به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

آن غریبی را وزارت داد شاه

یافت عمری در وزارت آب و جاه

عاقبت چون پیری آمد کارگر

خواست آن دستور دستوری مگر

گفت خواهم کرد عزلت اختیار

زانکه میترسم ز مرگ ای شهریار

منع نکند پادشاه سرفراز

تا روم زینجا بجای خویش باز

میگذارم روز و شب در طاعتی

پس دعا میگویمت هر ساعتی

شاه گفتش تو که اول آمدی

در تهی دستی معطل آمدی

هرچه داری جمله کن تسلیم شاه

همچو اول روز رو زینجایگاه

چون تو اینجاآمدی دستی تهی

میروی با این همه گنج آنگهی

مرد گفتا گر وزارت ساختم

نقد عمرم در ره تو باختم

نقد من با من ده آن خویش گیر

ورنه تن زن ترک آن خویش گیر

کس چه داند تا چه نقدی بس عزیز

باختم من در ره ملک تو نیز

چون همه سرمایه تو عمر بود

پس چرا بر باد دادی عمر زود

چون چنین سرمایه از دستت برفت

هرچه آن بودست یا هستت برفت

تو چه دانی قدر عمر ای هیچکس

مردگان دانند قدر عمر بس

با زپرس از اهل گورستان تو نیز

تا چه میگویند از عمر عزیز

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:34 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4323700
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث