به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

خواندمحمود را سر بی خویشئی

عاشقی را مانده در درویشئی

عاشق درویش بود و سوخته

سینهٔ همچون چراغ افروخته

گفت ای درویش با من راز گوی

نکتهٔ از عشق وعاشق بازگوی

زانکه میگویند مرد عاشقست

هرچه تو در عشق گوئی لایقست

بود ایاز ماهروی آنجایگاه

چست بر پای ایستاده پیش شاه

عاشق درویش گفت ای شهریار

تو نهٔ عاشق ترا با این چکار

نکتهٔ عشاق عاشق را سزاست

گر نپرسی چون نهٔ عاشق رواست

شاه گفت آخر چرا عاشق نیم

عاشقی را به ز تو لایق نیم

گفت اگر تو هیچ عاشق بودهٔ

شاد بنشسته نمی آسودهٔ

خوش بود عاشق نشسته دل بجای

بر سرش استاده معشوقش بپای

عشق را گر بودئی صاحب یقین

نیستی استاده معشوقت چنین

کار و بار سلطنت داری تو دوست

پس بسر باریت عشقی آرزوست

عشق در درویشی و خواری دهند

نه بکار و بار سر باری دهند

خسروی بس باشدت ای شهریار

عشق و درویشی برو با من گذار

عشق در معشوق فانی گشتن است

مردن او را زندگانی گشتن است

زندگانی گر ترا از مرگ نیست

عاشقی ورزیدنت پر برگ نیست

در مقام عشق اگر بالغ شوی

از عذاب جاودان فارغ شوی

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:37 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4333891
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث