به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

رهروی را چون درآمد وقت مرگ

لرزهٔ افتاد بر وی همچو برگ

اشک میبارید همچون ابر زار

پس چو آتش دست میزد بیقرار

سایلی گفتش چرائی منقلب

در چنین وقتی چه باشی مضطرب

دل بخود باز آور و آرام گیر

جمع کن خود را بشولید ممیر

گفت ممکن نیست آرامم بسی

زانکه این دم میروم پیش کسی

کاین جهان و آن جهان و هست و نیست

کفر و اسلام و بد و نیکش یکیست

آنکسی را کاین همه یکسان بود

پیش او رفتن نه بس آسان بود

میروم پیش چنین کس بس رواست

گر بترسم ترس اینجا خود سزاست

میروم پیش چنین کس چون بود

گرهزاران دل بود پرخون بود

چنداندیشم که جان من بسوخت

وز تف جانم زفان من بسوخت

در نخواهد داد کس آواز را

تا که خواهد برد پی این راز را

شد ز بیم خاک سنگ و هنگ من

خاک خود نپذیردم از ننگ من

برد غفلت روزگارم چون کنم

برنیامد هیچ کارم چون کنم

برده در بازی دنیا روزگار

چون توانم رفت پیش کردگار

ادامه مطلب
یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  - 10:50 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4304604
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث