به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

شب‌که وصل آغوش‌پرداز دل دیوانه بود

از هجوم زخم شوق آیینهٔ ما شانه بود

عشق‌می‌جوشید هرجاگرد شوخی‌داشت‌حسن

رنگ شمع از پرفشانی عالم پروانه بود

یاد آن عیشی‌که از رنگینی بیداد عشق

سیل در ویرانهٔ من باده در پیمانه بود

از محیط ما و من توفان‌کثرت اعتبار

نه صدف‌گل‌کرد اماگوهر یکدانه بود

از تپیدنهای دل رنگ دو عالم ربختند

هر کجا دیدم بنایی گرد این ویرانه بود

راز دل از وسعت مشرب به رسوایی‌کشید

دامن صحرا گریبان چاکی دیوانه بود

خانه وبرانی به روی آتش من آب ریخت

سوختنها داشتم چون شمع با‌ کاشانه بود

جرم آزادیست‌کر نشناخت ما را هیچکس

معنی بیرنگ ما از لفظ پر بیگانه بود

عالمی را سعی ما و من به خاموشی رساند

بهر خواب مرگ شور زندگی افسانه بود

اختلاط خلق جز ژولیدگی صورت نبست

هر دو عالم پیچش یک گیسوی بی‌شانه بود

چشم‌لطف‌از سخت‌رویان‌داشتن بی‌دانشی‌ست

سنگ در هرجا نمایان‌گشت آتشخانه بود

دوش حیرانم چه می‌پیمود اشک از بیخودی

کز مژه تا خاک کویش لغزش مستانه بود

مفت سامان ادب کز جلوه غافل می‌روبم

چشم واکردن دلیل وضع گستاخانه بود

هرکجا رفتیم سیر خلوت دل داشتیم

بیدل‌آ‌غوش فلک هم روزنی زین خانه بود

ادامه مطلب
پنج شنبه 28 اردیبهشت 1396  - 12:34 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4371112
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث