به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

شب از یاد خطت سر رشتهٔ جان بود در دستم

ز موج گل رگ خواب گلستان بود در دستم

به غارت رفته‌ام تا ازکفم رفته‌ست‌گیرایی

چو بوی‌گل نمی‌دانم چه دامان بود در دستم

فراهم تا نمودم تار و پود کسوت هستی

به رنگ غنچه یک چاک‌گریبان بود در دستم

کف پایی نیفشاندم به عرض دستگاه خود

وگر نه یک جهان امید سامان بود در دستم

نفس در دل‌گره‌کردم به ناموس وفا ور نه

کلید نالهٔ چندین نیستان بود در دستم

سواد عجز روشن‌کردم و درس دعا خواندم

درین مکتب همین یک خط شبخوان بود در دستم

ز جنس‌ گوهر نایاب مطلب هر چه ‌گم‌کردم

کف افسوس فرصت نقد تاوان بود در دستم

پر افشانی ز موج‌ گوهرم صورت نمی‌بندد

سر این رشته تا بودم پریشان بود در دستم

سواد دشت امکان داشت بوی چین‌ گیسویی

اگر نه دامن خود هم چه امکان بود در دستم

به سعی نارسایی قطع امید از جهان‌کردم

تهی دستی همان شمشیر عریان بود در دستم

چو صبح ازکسوت هستی نبردم صرفهٔ چاکی

چه سازم جیب فرصت دامن افشان بود در دستم

شبم آمد به‌کف بیدل حضور دامن وصلی

که ناخن هم ز شوقش چشم حیران بود در دستم

ادامه مطلب
شنبه 30 اردیبهشت 1396  - 10:58 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4365073
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث