به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

میرشد محتاج گرمابه سحر

بانگ زد سنقر هلا بردار سر

طاس و مندیل و گل از التون بگیر

تابه گرمابه رویم ای ناگزیر

سنقر آن دم طاس و مندیلی نکو

برگرفت و رفت با او دو بدو

مسجدی بر ره بد و بانگ صلا

آمد اندر گوش سنقر در ملا

بود سنقر سخت مولع در نماز

گفت ای میر من ای بنده‌نواز

تو برین دکان زمانی صبرکن

تا گزارم فرض و خوانم لم یکن

چون امام و قوم بیرون آمدند

ازنماز و وردها فارغ شدند

سنقر آنجا ماند تا نزدیک چاشت

میر سنقر را زمانی چشم داشت

گفت ای سنقر چرا نایی برون

گفت می‌نگذاردم این ذو فنون

صبر کن نک آمدم ای روشنی

نیستم غافل که در گوش منی

هفت نوبت صبر کرد و بانگ کرد

تاکه عاجز گشت از تیباش مرد

پاسخش این بود می‌نگذاردم

تا برون آیم هنوز ای محترم

گفت آخر مسجد اندر کس نماند

کیت وا می‌دارد آنجا کت نشاند

گفت آنک بسته‌استت از برون

بسته است او هم مرا در اندرون

آنک نگذارد ترا کایی درون

می‌بنگذارد مرا کایم برون

آنک نگذارد کزین سو پا نهی

او بدین سو بست پای این رهی

ماهیان را بحر نگذارد برون

خاکیان را بحر نگذارد درون

اصل ماهی آب و حیوان از گلست

حیله و تدبیر اینجا باطلست

قفل زفتست و گشاینده خدا

دست در تسلیم زن واندر رضا

ذره ذره گر شود مفتاحها

این گشایش نیست جز از کبریا

چون فراموشت شود تدبیر خویش

یابی آن بخت جوان از پیر خویش

چون فراموش خودی یادت کنند

بنده گشتی آنگه آزادت کنند

ادامه مطلب
شنبه 6 خرداد 1396  - 11:02 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4448471
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث