به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

چونک صانع خواست ایجاد بشر

از برای ابتلای خیر و شر

جبرئیل صدق را فرمود رو

مشت خاکی از زمین بستان گرو

او میان بست و بیامد تا زمین

تا گزارد امر رب‌العالمین

دست سوی خاک برد آن مؤتمر

خاک خود را در کشید و شد حذر

پس زبان بگشاد خاک و لابه کرد

کز برای حرمت خلاق فرد

ترک من گو و برو جانم ببخش

رو بتاب از من عنان خنگ رخش

در کشاکشهای تکلیف و خطر

بهر لله هل مرا اندر مبر

بهر آن لطفی که حقت بر گزید

کرد بر تو علم لوح کل پدید

تا ملایک را معلم آمدی

دایما با حق مکلم آمدی

که سفیر انبیا خواهی بدن

تو حیات جان وحیی نی بدن

بر سرافیلت فضیلت بود از آن

کو حیات تن بود تو آن جان

بانگ صورش نشات تن‌ها بود

نفخ تو نشو دل یکتا بود

جان جان تن حیات دل بود

پس ز دادش داد تو فاضل بود

باز میکائیل رزق تن دهد

سعی تو رزق دل روشن دهد

او بداد کیل پر کردست ذیل

داد رزق تو نمی‌گنجد به کیل

هم ز عزرائیل با قهر و عطب

تو بهی چون سبق رحمت بر غضب

حامل عرش این چهارند و تو شاه

بهترین هر چهاری ز انتباه

روز محشر هشت بینی حاملانش

هم تو باشی افضل هشت آن زمانش

هم‌چنین برمی‌شمرد و می‌گریست

بوی می‌برد او کزین مقصود چیست

معدن شرم و حیا بد جبرئیل

بست آن سوگندها بر وی سبیل

بس که لابه کردش و سوگند داد

بازگشت و گفت یا رب العباد

که نبودم من به کارت سرسری

لیک زانچ رفت تو داناتری

گفت نامی که ز هولش ای بصیر

هفت گردون باز ماند از مسیر

شرمم آمد گشتم از نامت خجل

ورنه آسانست نقل مشت گل

که تو زوری داده‌ای املاک را

که بدرانند این افلاک را

ادامه مطلب
شنبه 6 خرداد 1396  - 12:59 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4428301
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث