به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

گفت آن مرغ این سزای او بود

که فسون زاهدان را بشنود

گفت زاهد نه سزای آن نشاف

کو خورد مال یتیمان از گزاف

بعد از آن نوحه‌گری آغاز کرد

که فخ و صیاد لرزان شد ز درد

کز تناقضهای دل پشتم شکست

بر سرم جانا بیا می‌مال دست

زیر دست تو سرم را راحتیست

دست تو در شکربخشی آیتیست

سایهٔ خود از سر من برمدار

بی‌قرارم بی‌قرارم بی‌قرار

خوابها بیزار شد از چشم من

در غمت ای رشک سرو و یاسمن

گر نیم لایق چه باشد گر دمی

ناسزایی را بپرسی در غمی

مر عدم را خود چه استحقاق بود

که برو لطفت چنین درها گشود

خاک گرگین را کرم آسیب کرد

ده گهر از نور حس در جیب کرد

پنج حس ظاهر و پنج نهان

که بشر شد نطفهٔ مرده از آن

توبه بی توفیقت ای نور بلند

چیست جز بر ریش توبه ریش‌خند

سبلتان توبه یک یک بر کنی

توبه سایه‌ست و تو ماه روشنی

ای ز تو ویران دکان و منزلم

چون ننالم چون بیفشاری دلم

چون گریزم زانک بی تو زنده نیست

بی خداوندیت بود بنده نیست

جان من بستان تو ای جان را اصول

زانک بی‌تو گشته‌ام از جان ملول

عاشقم من بر فن دیوانگی

سیرم از فرهنگی و فرزانگی

چون بدرد شرم گویم راز فاش

چند ازین صبر و زحیر و ارتعاش

در حیا پنهان شدم هم‌چون سجاف

ناگهان بجهم ازین زیر لحاف

ای رفیقان راهها را بست یار

آهوی لنگیم و او شیر شکار

جز که تسلیم و رضا کو چاره‌ای

در کف شیر نری خون‌خواره‌ای

او ندارد خواب و خور چون آفتاب

روحها را می‌کند بی‌خورد و خواب

که بیا من باش یا هم‌خوی من

تا ببینی در تجلی روی من

ور ندیدی چون چنین شیدا شدی

خاک بودی طالب احیا شدی

گر ز بی‌سویت ندادست او علف

چشم جانت چون بماندست آن طرف

گربه بر سوراخ زان شد معتکف

که از آن سوراخ او شد معتلف

گربهٔ دیگر همی‌گردد به بام

کز شکار مرغ یابید او طعام

آن یکی را قبله شد جولاهگی

وآن یکی حارس برای جامگی

وان یکی بی‌کار و رو در لامکان

که از آن سو دادیش تو قوت جان

کار او دارد که حق را شد مرید

بهر کار او ز هر کاری برید

دیگران چون کودکان این روز چند

تا شب ترحال بازی می‌کنند

خوابناکی کو ز یقظت می‌جهد

دایهٔ وسواس عشوه‌ش می‌دهد

رو بخسپ ای جان که نگذاریم ما

که کسی از خواب بجهاند ترا

هم تو خود را بر کنی از بیخ خواب

هم‌چو تشنه که شنود او بانک آب

بانگ آبم من به گوش تشنگان

هم‌چو باران می‌رسم از آسمان

بر جه ای عاشق برآور اضطراب

بانگ آب و تشنه و آنگاه خواب

ادامه مطلب
پنج شنبه 11 خرداد 1396  - 11:04 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4427004
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث