به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

بی‌نهایت آمد این خوش سرگذشت

چون غریب از گور خواجه باز گشت

پای مردش سوی خانهٔ خویش برد

مهر صد دینار را فا او سپرد

لوتش آورد و حکایت‌هاش گفت

کز امید اندر دلش صد گل شکفت

آنچ بعد العسر یسر او دیده بود

با غریب از قصهٔ آن لب گشود

نیم‌شب بگذشت و افسانه کنان

خوابشان انداخت تا مرعای جان

دید پامرد آن همایون خواجه را

اندر آن شب خواب بر صدر سرا

خواجه گفت ای پای‌مرد با نمک

آنچ گفتی من شنیدم یک به یک

لیک پاسخ دادنم فرمان نبود

بی‌اشارت لب نیارستم گشود

ما چو واقف گشته‌ایم از چون و چند

مهر با لب‌های ما بنهاده‌اند

تا نگردد رازهای غیب فاش

تا نگردد منهدم عیش و معاش

تا ندرد پردهٔ غفلت تمام

تا نماند دیگ محنت نیم‌خام

ما همه گوشیم کر شد نقش گوش

ما همه نطقیم لیکن لب خموش

هر چه ما دادیم دیدیم این زمان

این جهان پرده‌ست و عینست آن جهان

روز کشتن روز پنهان کردنست

تخم در خاکی پریشان کردنست

وقت بدرودن گه منجل زدن

روز پاداش آمد و پیدا شدن

ادامه مطلب
پنج شنبه 11 خرداد 1396  - 11:33 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4426246
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث