دیوان شمس مولوی-رباعی شمارهٔ ۱۶۴۳ مستم ز می عشق خراب افتاده برخواسته دل از خور و خواب افتاده در دریائی که پا و سر پیدا نیست جان رفته و تن بر سر آب افتاده ادامه مطلب مهدی گلشنی شنبه 24 تیر 1396 - 10:01 AM نظرات (0)
مستم ز می عشق خراب افتاده برخواسته دل از خور و خواب افتاده در دریائی که پا و سر پیدا نیست جان رفته و تن بر سر آب افتاده