رباعیات سلمان ساوجی-رباعی شمارهٔ ۴۶ دیشب سر زلف یار بگرفتم مست کز دست من دلشده چون خواهی رست گفتا که شب است دست از دستم بدار تا با تو نگیردم کسی دست به دست ادامه مطلب مهدی گلشنی جمعه 30 تیر 1396 - 11:51 AM نظرات (0)
دیشب سر زلف یار بگرفتم مست کز دست من دلشده چون خواهی رست گفتا که شب است دست از دستم بدار تا با تو نگیردم کسی دست به دست