به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

چون درآمد به شهر دوست فقیر

کرد اوصاف حسن او تقریر

اندر آمد به مسجد جامع

زو کرامات اولیا لامع

بعد از آن چون نماز جمعه بکرد

با جماعت، فقیر صاحب درد

از مصلی فراز منبر شد

مجلس عاشقان منور شد

بر زبان سری از حقیقت راند

که از آن فهم خلق عاجز ماند

گفت: کافهام اگرچه در ماند

آخر این چوب پاره می‌داند

منبر از جای خویشتن برخاست

وز زمین در هوا همی شد راست

شیخ گفتش: ادب نگه می‌دار

حرکت را به عاشقان بگذار

منبر، آنجا که بود، باز استاد

قریب پنجاه مجلسی جان داد

شیخ گفت: آنکه نور مجلس ماست

چون به مجلس نیامده است کجاست؟

مجلسم بی‌لقاش تاریک است

سخن عشق نیز باریک است

عذر دارد هرآنکه باریکی

در نیابد میان تاریکی

صحن جان را چراغ پیدا نیست

مگر آن دل شکار اینجا نیست؟

چون نیامد به مجلس عشاق

جان بدادند عاشقان ز فراق

یاد او بر زبان با برکت

چون نبخشد جماد را حرکت؟

داند آن کس کزو نشان دارد

که ز شوقش جماد جان دارد

عاشقانش چو در حدیث آیند

در و دیوار گوش بگشایند

عاشق از هجر او همی میرد

چوب منبر هوا همی گیرد

گر ندانی تو این سخن به یقین

رو سریرش به صحن مسجد بین

ادامه مطلب
یک شنبه 15 مرداد 1396  - 11:58 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4289672
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث