به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

در طرف شام یکی پیر بود

چون پری از خلق طرف گیر بود

پیرهن خود ز گیا بافتی

خشت زدی روزی از آن یافتی

تیغ زنان چون سپر انداختند

در لحد آن خشت سپر ساختند

هرکه جز آن خشت نقابش نبود

گرچه گنه بود عذابش نبود

پیر یکی روز در این کار و بار

کار فزائیش در افزود کار

آمد از آنجا که قضا ساز کرد

خوب جوانی سخن آغاز کرد

کاین چه زبونی و چه افکندگیست

کاه و گل این پیشه خر بندگیست

خیز و مزن بر سپر خاک تیغ

کز تو ندارند یکی نان دریغ

قالب این خشت در آتش فکن

خشت تو از قالب دیگر بزن

چند کلوخی بتکلف کنی

در گل و آبی چه تصرف کنی

خویشتن از جمله پیران شمار

کار جوانان بجوانان گذار

پیر بدو گفت جوانی مکن

درگذر از کار و گرانی مکن

خشت زدن پیشه پیران بود

بارکشی کار اسیران بود

دست بدین پیشه کشیدم که هست

تا نکشم پیش تو یکروز دست

دستکش کس نیم از بهر گنج

دستکشی میخورم از دست‌رنج

از پی این رزق وبالم مکن

گر نه چنینست حلالم مکن

با سخن پیر ملامتگرش

گریان گریان بگذشت از برش

پیر بدین وصف جهاندیده بود

کز پی این کار پسندیده بود

چند نظامی در دنیی زنی

خیز و در دین زن اگر میزنی

ادامه مطلب
یک شنبه 22 مرداد 1396  - 3:42 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4350734
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث