به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

شنیدم در ایام حاتم که بود

به خیل اندرش بادپایی چو دود

صبا سرعتی، رعد بانگ ادهمی

که بر برق پیشی گرفتی همی

به تگ ژاله می‌ریخت بر کوه و دشت

تو گفتی مگر ابر نیسان گذشت

یکی سیل رفتار هامون نورد

که باد از پیش باز ماندی چو گرد

ز اوصاف حاتم به هر بر و بوم

بگفتند برخی به سلطان روم

که همتای او در کرم مرد نیست

چو اسبش به جولان و ناورد نیست

بیابان نوردی چو کشتی برآب

که بالای سیرش نپرد عقاب

به دستور دانا چنین گفت شاه

که دعوی خجالت بود بی گواه

من از حاتم آن اسب تازی نهاد

بخواهم، گر او مکرمت کرد و داد

بدانم که در وی شکوه مهی است

وگر رد کند بانگ طبل تهی است

رسولی هنرمند عالم به طی

روان کرد و ده مرد همراه وی

زمین مرده و ابر گریان بر او

صبا کرده بار دگر جان در او

به منزلگه حاتم آمد فرود

بر آسود چون تشنه بر زنده رود

سماطی بیفگند و اسبی بکشت

به دامن شکر دادشان زر بمشت

شب آن جا ببودند و روز دگر

بگفت آنچه دانست صاحب خبر

همی گفت و حاتم پریشان چو مست

به دندان ز حسرت همی کند دست

که ای بهره ور موبد نیک نام

چرا پیش از اینم نگفتی پیام؟

من آن باد رفتار دلدل شتاب

ز بهر شما دوش کردم کباب

که دانستم از هول باران و سیل

نشاید شدن در چراگاه خیل

به نوعی دگر روی و راهم نبود

جز او بر در بارگاهم نبود

مروت ندیدم در آیین خویش

که مهمان بخسبد دل از فاقه ریش

مرا نام باید در اقلیم فاش

دگر مرکب نامور گو مباش

کسان را درم داد و تشریف و اسب

طبیعی است اخلاق نیکو نه کسب

خبر شد به روم از جوانمرد طی

هزار آفرین گفت بر طبع وی

ز حاتم بدین نکته راضی مشو

از این خوب تر ماجرایی شنو

ادامه مطلب
جمعه 27 مرداد 1396  - 1:31 PM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4417762
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث