ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع :
محسن وزيري مقدم در ۵ خرداد ماه ۱۳۰۳ در تهران به دنيا آمد. در سال ۱۳۲۲ در پي ديداري با يكي از دوستان دوران كودكي كه دانشجوي رشته معماري بود، در امتحان ورودي دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران شركت كرد. علي محمد حيدريان و مادام امين فر از نخستين استادان وزيري بودند. وي در سال ۱۳۲۷ با رتبه اول در رشته نقاشي از دانشكده فارغ اتحصيل شد. وزيري نخستين نمايشگاه انفرادي خود را در سال ۱۳۳۱ در انجمن ايران و امريكا برگزار مي كند. از سال ۱۳۳۴ در آكادمي هنرهاي زيباي رُم به تحصيل مي پردازد و سال بعد مجموعه اي از نقاشي هاي خود را در گالري «پورتوريو» رُم به نمايش مي گذارد. در سالهاي تحصيل مفهوم نقاشي انتزاعي و چگونگي پيدايش فضاي تجسمي را از «توتي شالويا» استاد پژوهش در آكادمي رُم مي آموزد. سال ۱۳۳۷، همزمان با پايان تحصيلات، اثري از وزيري در بيست و نهمين بي ينال جهاني ونيز به تماشا درآمد. چندي بعد تجربه تازه اي را در عرصه نقاشي آغاز مي كند كه حاصل آن نقش اندازي هاي شني است كه تا سال ۱۳۴۲ ادامه مي يابد. اين آثار در چندين نمايشگاه در ايتاليا، آلمان، سان مارينو، انگليس، برزيل و ايران به تماشا درمي آيند و مدال طلاي سومين بيينال تهران (۱۳۴۱) را از آن خود مي كند. در همين ايام محسن وزيري مقدم به ايران بازمي گردد و در دانشكده هنرهاي زيبا و هنرستان پسران تهران و سپس دانشكده هنرهاي تزئيني به تدريس مي پردازد. دوره تازه آثار وزيري نقش برجسته هاي فلزي هستند كه در آن به ساختمان فضا، نظم فرم ها و ريتم توجه شده است. در سال ۱۳۴۷ بورس اقامت يكساله در «سيته دز آر» را دريافت مي كند و راهي فرانسه مي شود. پس از بازگشت تحولي تازه در كار هنري وزيري پديد مي آيد و آن پيدايش مجسمه هاي چوبي است. بعدها اين مجسمه ها كه اجراي آن با پيچ و مهره به هم متصل شده اند به مجسمه هاي مفصلي متحرك تبديل ميشوند. آثار اين دوره كه يكي از پُربارترين دوران كاري وزيري است، در گالريهاي گوناگون به نمايش در مي آيند. از سال ۱۳۵۴ آثار جديد وزيري بازگشت او را به سطح نشان ميدهند. وزيري با طرحهايي كه از شكلهاي ارگانيك و هندسي و خطوط موازي و متقاطع تشكيل يافته اند و با نقش برجسته هاي مفصلي بر اساس همين طرحها آثاري مي آفريند كه با عنوان «هراس و پرواز» شناخته شده اند. پس از انقلاب، وزيري براي هميشه راهي ايتاليا مي شود. در سال ۱۳۶۴ نمايشگاهي با عنوان «مروري بر آثار محسن وزيري مقدم» در مركز فرهنگي ايتاليا در ايران برگزار مي شود و در سال ۱۳۷۲ مجموعه اي از تازه ترين آثار او همراه با مروري بر آثار گذشته در گالري برگ ارائه مي شود. در ميان آثار جديد او تمرين هائي با استفاده آزادانه از خط فارسي به چشم مي خورد. در سالهاي ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ كتابهاي «انديشه و كارپُل كلي» (نوشته ورنر هافتمان ـ ترجمه محسن وزيري مقدم) و جلد دوم «شيوه طراحي» (انتشارات سروش) منتشر شدند. سال ۱۳۸۲ گالري سيحون نمايشگاهي از آثار وزيري ترتيب مي دهد. گروه : هنررشته : گرافيكوالدين و انساب : اصل ونسب محسن وزيري مقدم از ثروتمندان و بزرگان تفرش بودند كه در دوران قاجار به دربار راه يافتند و به مقام هاي مهمي همچون وزارت رسيدند. پدربزرگ و پدر او نيز ارتشي و از افسران زمان قاجار و پهلوي بودند. بنابراين ايام كودكي و نوجواني وي در محيطي مرفه سپري مي شود. پدر او صاحب ذوقي ادبي بود و نمايشنامه مي نوشت و اجرا مي كرد, گاهي نيز شعر مي گفت؛ اما مادرش بيسواد بود.خاطرات کودکي : محسن وزيري مقدم به واسطه ي شغل پدر كه نظامي بود, از سن چهارسالگي به اتفاق خانواده تهران را ترك و در شهرهاي بهبهان, اهواز, مريوان و رضائيه زندگي مي كند. در كلاس سوم دبستان، معلم سرود او متوجه توانايي ديگري در وي مي شود؛ او گوشي بسيار حساس داشت. امتيازي بزرگ كه به عقيده ي معلمش مي توانست او را موسيقيدان قابلي كند. اين موضوع را به اطلاع پدرش مي رساند. ولي پدر, ذهنيتي كه از موسيقي و نوازندگي دارد مطربي است و اين را براي خانواده و اصل و نسب خود حقير مي شمارد و كاملاً مخالفت مي كند. اتفاقي كه وزيري مقدم هنوز با تاسف از آن ياد مي كند اين است كه: «من عاشق موسيقي بودم. بايد موسيقيدان مي شدم نه نقاش و اين حسرتي است كه بر دل من مانده است.» محسن هم مانند صدها كودك مثل خودش، بي آنكه فضاي مناسبي براي بروز استعدادهايش داشته باشد, روزگار را سپري مي كند. گه گاهي نقاشي مي كند, ولي دل مشغولي او موسيقي است. حتي پدر را متقاعد مي كند تا براي او ويلوني بخرد. تمام تعطيلي تابستان را سعي مي كند تا صداي مطلوبي از آن درآورد ولي موفق نمي شود. هرچه به پدر اصرار مي كند كه براي او استادي بگيرد, قبول نمي كند. عاقبت ماجرا به اينگونه تمام مي شود كه پدرش ويلون را خُرد مي كند.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : وقتي محسن وزيري مقدم پانزده سال داشت به رضاييه منتقل وبه اتفاق خانواده در آنجا ساكن مي شوند. در آنجا پدر به دختر جواني دل مي بندد و مادرش را طلاق مي دهد تا با آن دختر ازدواج كند. هوسي كه بنيان خانواده ي او را از هم مي پاشد و اين آغاز سرگشتگي - سرگشتگي هاي بي پايان او - مي شود. زن باباي جوان اختلاف سني كمي با محسن داشت و اصلاً چشم ديدن او و دو خواهر كوچكترش را نداشت. با بي مهري عجيبي آنها را از خود مي راند و اين بي مهري را هم رفته رفته به پدر منتقل مي كند و سرانجام پدرش از او مي خواهد كه به تهران برود. اما به كجا؟ اين ديگر با خود اوست. از خانه رانده مي شود. به تهران مي رود. آغار تعطيلات تابستاني است و او تازه كلاس دهم را به پايان رسانده است. سال ۱۳۲۰, اوج تاثيرات جنگ دوم جهاني، حضور متفقين در ايران و سالهاي بحران و قحطي است. در تهران پيش مادربزرگ مادرياش مي رود. پيرزن بسيار محترم و اصيلي كه با مقرري اندكي روزگار خود را سپري ميكرد. «من خيلي خجالت مي كشيدم كه پاي سفره ي او بنشينم، ولي جاي ديگري نداشتم. از همان آغاز به فكر راهي براي كسب درآمد بودم و از هيچ كار و كمكي در حق پيرزن دريغ نمي كردم. كمكم تابستان به پايان مي رسيد و من مي بايست به هر طريقي كه شده, تحصيلاتم را ادامه دهم. اما با چه پولي و با چه حمايتي؟» به پيشنهاد يكي از فاميلها به ناچار در هنرستان كشاورزي كرج كه به صورت شبانه روزي و با هزينه ي دولت اداره مي شد, ثبت نام مي كند. دوسال دوره ي هنرستان را با تنگدستي سپري مي كند. «حتي پولي كه بتوانم با آن و براي ديدن مادر و خواهرم به تهران بيايم نداشتم و اين در حالي بود كه بستگان من آدمهاي متمول و سرشناسي بودند, ولي غرورم اجازه نميداد كه از آنها چيزي بخواهم»تحصيلات رسمي و حرفه اي : محسن وزيري مقدم خيلي زود و قبل از رفتن به مدرسه خواندن و نوشتن را فرامي گيرد و وقتي هم كه وارد مدرسه مي شود, بي آنكه چندان زحمتي به خود بدهد, از شاگردان ممتاز مي شود. حافظه ي بسيار قوي و حضور ذهني عالي داشت. در كنار تحصيل با يك پرفسور آلماني آشنا شد كه كار با رنگ و روغن و ابرنگ را به او آموزش داد. دبستان و سالهاي آغازين دبيرستان بدون هيچ اتفاق خاصي به پايان رسيد. به پيشنهاد يكي از فاميلها به ناچار در هنرستان كشاورزي كرج كه به صورت شبانه روزي و با هزينه ي دولت اداره مي شد, ثبت نام مي كند. دوسال دوره ي هنرستان را با تنگدستي سپري مي كند. علاقه اش به موسيقي نيز او را با معلمي آشنا مي كند كه ويلون مي زد و مدتي نيز زير نظر او به فراگيري آن مي پردازد. دوره هنرستان را با هر زحمتي بود به پايان رساند. رفته رفته باز هم تابستان به پايان مي رسيد و محسن وزيري - شايد به جبران بي مهري پدرش - مصمم بود تا به هر طريقي كه شده, تحصيلات عالي داشته باشد. ولي ديپلم پنج ساله ي او ناقص محسوب مي شد و مي بايست يك سال ديگر هم درس بخواند، اما كجا و با چه امكاني؟ بر حسب اتفاق با يكي از دوستانش كه در اهواز با او همكلاس بود برخورد مي كند. وقتي او حالش را جويا مي شود و متوجه نگرانيش براي ادامه ي تحصيل مي شود، به او توصيه مي كند كه در دانشكده ي هنرهاي زيبا براي رشته نقاشي ثبت نام كند. «نقاشي هم شد كار؟ ؟ ولي وقتي فهميدم ليسانس ميدهند، بعد از چند روزي ترديد، عاقبت در آخرين لحظهي مقرر، ثبت نام كردم و دو روز بعد هم كنكور دادم» موضوع كار عملي، طراحي از پيكرهي گچي «برده در حال احتضار» ميكل آنژ بود. پيكرهاي با بيش از دو متر بلندي كه به طرز دقيقي از روي اصل اثر، كپي شده بود و مدل طراحي دانشجويان بود. به هر تقدير وزيري در سال 1322 در دانشكده ي هنرهاي زيبا دانشگاه تهران پذيرفته مي شود و فصل تازهاي در زندگي پر تب و تاب او آغاز مي شود.خيلي زود عالم نقاشي براي او وسيعتر مي شود، و كتابخانه مكان مهمي مي شود تا روح وي را تشنه تر كند. او كه صرفاً براي گرفتن مدرك ليسانس وارد دانشكده شده، حالا گويي گمشده اي را يافته است. آنچه در تمام اين مدت از او دريغ شده بود، آنجا پيدا مي كند. روح او بيدار مي شود و با همه ي وجود تلاش مي كند.محسن وزيري مقدم با همه ي فراز و فروده ايي كه در دوره ي دانشجويي با آن مواجه مي شود. بالاخره در سال 1327 پروژه ي ديپلم خود را تحويل مي دهد و با نمره ي عالي فارغ التحصيل مي شود. موضوع كار عملي او «ملاقات شيخ صنعان و دختر ترسا» است. در مرداد ماه 1334 براي ادامه تحصيل راهي ايتاليا مي شود. در فاصله ي سالهاي 1327 تا 1334 او به طور پيگيري نقاشي را ادامه داده بود. بيشترين موضوعاتي كه نقاشي كرده بود، منظره و پرتره و به روشهاي امپرسيونيستي، پست امپرسيونيستي و كوبيستي بوده است. با سفر به ايتاليا برگ تازهاي در انديشه و هنر او آغاز مي شود. وزيري در اوايل پاييز همان سال در آكادمي هنر زيباي رم نامنويسي مي كند. بدون اينكه سوابق قبلي او در ايران در نظر گرفته شود، از كلاس اول شروع مي كند. استاد او فرانكو جنتليني F. Gentilini كه نقاشي طبيعتپرداز بود، مي باشد. روال آموزش تقريباً مثل ايران، منتها با روشي آزادتر جريان داشت. «در سال اول روزها در دانشكده به طراحي و نقاشي از بدن انسان مشغول بودم و عصرها به كلاس طراحي آزاد ميرفتم. به زودي كلاسي يافتم كه در آن به صورت مجاني روش نقاشي ديواري را به شيوه ي رنسانس آموزش مي دادند. در كنار اينها زبان ايتاليايي هم بايد ياد ميگرفتم. زندگي ام همه اش شده بود كار. يكسره كار مي كردم.» به زودي پولي كه از ايران با خود برده بود تمام مي شود، ولي با كمك استادش براي ترم دوم، بورس شش ماههاي از طرف انستيتو خاورميانه نصيبش مي شود. سال دوم نيز با معرفي دانشكده هنرهاي زيباي رم، به عنوان شاگرد ممتاز، به وزارت فرهنگ و هنر ايران معرفي مي شود، و به صورت رسمي بورسيه دولت ايتاليا مي شود، كه از اين طريق پول خوبي دريافت، و با خيال آسوده تري تجربه هاي خود را دنبال مي كند. از سال دوم تغييراتي در روش كارش به وجود مي آورد. بدين طريق كه او با استفاده از سنتهاي تصويري ايران در زمان ساسانيان، تيموريان و قاجار، نقاشيهاي تازهي خود را مي كشيد. او در اين تجربه هاي تازه تا حدي متأثر از «ماتيس» . وي به ساده سازي و هندسي كردن نقش مايه هاي كهن و با توجه به آثار «پل كلي» ميپردازد كه باز هم مورد تشويق قرار مي گيرد. با همين آثار نيز در اولين بيينال تهران شركت ميكند.وزيري بهتدريج در سال1337 به نوعي نقاشي آبستره ي تكفام با استفاده از ريتم خطوط و با حركات سريع دست مي پردازد كه تداعي گر فضاي كيهاني بود. درسش را در آكادمي رم به پايان مي رساند. پاياننامهي او درباره موندريان و تأثير او در هنر قرن بيستم و چگونگي روش كار او از طبيعت گرايي تا آبستره است.. در سال 1347 بورس اقامت يك سالهأي در فرانسه از طرف وزارت فرهنگ و هنر دريافت كرد. پس از بازگشت از فرانسه تحولي تازه در كار هنري وزيري پديد مي آيد.خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع تحصيل وزيري مقدم مي توان به دوران دانشجويي او در دانشكده هنرهاي زيبا اشاره كرد كه : خيلي زود عالم نقاشي براي او وسيعتر ميشود، و كتابخانه مكان مهمي ميشود تا روح وي را تشنه تر كند. او كه صرفاً براي گرفتن مدرك ليسانس وارد دانشكده شده، حالا گويي گمشده اي را يافته است. آنچه در تمام اين مدت از او دريغ شده بود، آنجا پيدا مي كند. روح او بيدار ميشود و با همهي وجود تلاش مي كند. تلاشي شبانه روزي. ولي به راستي تا چه حد فضا و امكانات براي او مساعد مي شود؟ او از كار تابستان خود اندكي پول پسانداز داشت و اين خوش شانسي را هم پيدا مي كند كه اتاق كوچكي به عنوان خوابگاه در اختيارش قرار ميگيرد، ولي خرج خورد و خوراك و لباس و هزينه هاي نقاشي را چگونه فراهم كند؟ براي تأمين مخارج خود به كارهايي نظير نظارت بر آشپزخانه، تقسيم غذا، طراحي دكور در يكي از تماشاخانه هاي تهران، مدل دانشجويان و... مشغول مي شود و با پول اندكي كه از اين راه به دست ميآورد، روزگار مي گذراند. ولي اين پول هرگز كفاف مخارج او را نميداد. «لباسهايم مندرس بودند و براي اينكه پول كمتري بابت غذا بدهم، بيرون از دانشكده غذا مي خوردم. با اين وجود خيلي از اوقات سيار من گرسنه مي ماندم براي اينكه بتوانم طراحي كنم با هر وسيله اي و در اغلب اوقات طراحي ميكردم. همكلاس هايم به من لقب ماشين طراحي داده بودند. به جاي ذغال طراحي از ذغال معمولي استفاده مي كردم. اغلب هم روي تخته هاي بزرگي كه دانشجويان سال بالايي بعد از زيرسازي، پروژه هاي خود را روي آنها انجام مي دادند، طراحي مي كردم. بارها و بارها روي هر تخته طراحي مي كردم و پاك مي كردم. توي دانشكده اغلب كار من همين بود. شبها كه به خوابگاه مي رفتم، تا ديروقت يا مشغول ساختن مجسمه بودم و يا ويلون ميزدم، اگرچه بعد از مدتي به خاطر فشردگي كارهايي كه داشتم موسيقي را اجباراً كنار گذاشتم.» فعاليتهاي ضمن تحصيل : در هنرستان با انسانهاي نيك نفسي آشنا ميشود كه گاهي از او حمايت مي كردند. شرايطي فراهم مي شود تا با نقاشي و موسيقي به شكل بهتري آشنا شود. «پروفسور آلماني كه رييس جنگل باني بود و علاقه ي بسياري هم به ايران داشت، در هنرستان و در دفتر كارش, كلاس نقاشي داير كرد و به دانش آموزان علاقه مند، روش طراحي و نقاشي از گياهان را آموخت. من به گياه شناسي و جانورشناسي بسيار علاقه مند شده بودم. اين آقا كه متوجه علاقه ي من شده بود از من خواست تا به كلاس او بروم. از روي تصاويري كه در اختيارم مي گذاشت, طرحهاي دقيقي مي كشيدم و او هم هر از گاهي نكاتي را يادآوري مي كرد. بعد از مدتي به من آبرنگ داد و روش كار با آن را آموخت. يك روز از او خواستم طرز كار با رنگ روغن ونيز نقاشي از صورت را به من ياد دهد. دستم را گرفت و به كنار راهپله برد. گفت: وزيري از اين پله ها برو بالا! من به آهستگي از پله ها شروع به بالا رفتن كردم. او گفت: اينجور نه، از پله ي اول برو پله آخر! گفتم: نمي شود. گفت: هنر هم همين است. بايد قدم به قدم يادگرفت و اين اولين درس مهمي بود كه درباره ي هنر از او فرا گرفتم.» تابستان كه رسيد, هنرستان هم تعطيل شد و دانش آموزان به خانه هاي خود رفتند, محسن جايي براي رفتن نداشت. به او اجازه دادند كه در آنجا بماند. مشكل غذا نيز بدين طريق حل مي شود كه كاري در همانجا كه باغ گياه شناسي بسيار بزرگي بود پيدا ميكند. سال دوم هنرستان نيز به سختي اما به هر طريقي كه بود سپري مي شود. درسش تمام شد و دلهره و نگراني هاي او نيز به نهايت رسيد. مستاصل به خانه ي پدر كه به تهران آمده بود و در خانه ي بزرگي در شمال شهر زندگي مي كرد, مي رود. اما اين بار براي هميشه از خانه ي پدري رانده مي شود. درمانده پيش مادرش كه نزد يكي از فاميل هايش زندگي مي كرد, مي رود. خوشبختانه آنجا با آغوش باز پذيرفته مي شود. كاري هم براي او فراهم مي كنند و موفق مي شود در طول سه ماه تابستان اندكي پول پس انداز كند. استادان و مربيان : از استادان اوليه محسن وزيري مقدم مي توان به عليمحمد حيدريان و مادام امين فر اشاره نمود. اما مهمترين معلم معنوي محسن وزيري مقدم، مهندس فروغي بود. وي معمار و نقاش بود و در دانشكده تدريس مي كرد و در تغيير ذهنيت او بسيار مؤثر بود و راهنمايي هاي خوبي درباره ي كارها به او مي كرد. از ديگراستادان وزيري مي توان به : فرانكو جنتليني (نقاش طبيعت پرداز)، پروفسور توتي شالويا ( استاد پژوهش در آكادمي رم) اشاره كرد.هم دوره اي ها و همکاران : از همدوره ايهاي محسن وزيري مقدم مي توان به هنرمنداني نظير منوچهر شيباني، منصوره حسيني و سودابه گنجي و حميدي، كاظمي، جواديپور، ضياءپور اشاره كرد.همسر و فرزندان : ازدواج محسن وزيري مقدم در ايتاليا با يك دختر ايتاليايي صورت گرفت. كه پس از 9 سال بازگشت وي به ايران همسرش فقط براي مدت كوتاهي در ايران مي ماند و بر مي گردد.در سال ۱۳۵۱ وزيري با يكي از شاگردان خود ازدواج ميكند كه خيلي زود اين پيوند گسسته مي شود. در سال ۱۳۵۷ مجدداً ازدواج مي كند. حاصل اين ازدواج دو پسر است.وقايع ميانسالي : محسن وزيري مقدم در مورد اتفاقاتي كه در سال 1372 اتفاق مي افتد اينطور بيان مي كند كه: «در سال ۱۳۷۲ بعد از نمايشگاهي كه در نگارخانه ي برگ داشتم با شهرداري تهران موافقت كردم كه در ازاي اهداي آثارم به شهرداري، آنها موزهاي براي آثارم درست كنند. ولي نه تنها اين اتفاق نيفتاد، بلكه تعدادي از آثارم به علت جابجايي آسيب ديد و برخي نيز براي مدتي گم شدند. من از اين اتفاق داشتم دق ميكردم. همين هم سبب شد كه فشار خون من بالا رود و من متوجه نبودم. دائماً در حال تنش و استرس بودم. وقتي به رُم رفتم بينايي يكي از چشم هايم دچار مشكل شده بود. به دكتر رفتم. دكتر بعد از معاينه ي چشم من گفت: خدا را شكر كن كه فشار خون مغزت را فلج نكرده. زده به چشمت. چشم راست من نابينا شد. بعد از يك سال ديگر هم چشم چپ من دچار مشكل شد. شكل اشياء را به صورت اغراق شدهاي مي ديدم و غشايي خاكستري ميان من واشياء قرار گرفته بود. چندين بار عمل كردند تا مقداري بهبود يافت. دو سال تمام ميترسيدم به سراغ نقاشي بروم. مثل ديوانه ها در اتاق و در سالن كوچك خانه ام قدم ميزدم. تنها خوراك و دلخوشي من شنيدن موسيقي كلاسيك بود. تا بالاخره عيد سال (۱۳۸۴) مدتي در خانه تنها بودم. يك روز مشغول شنيدن آهنگي كه خيلي مورد علاقه ام هست بودم. يك دفعه هيجان عجيبي وجودم را فرا گرفت. مثل آتشفشاني آماده ي انفجار شده بودم. به خودم هي زدم كه اين يعني چه؟ وسايل نقاشي را آوردم و گذاشتم روي ميز و شروع كردم. مثل اينكه كسي دست من را به حركت درميآورد. تا غروب پنج تا كار كردم شب كه پسرهايم آمدند به آنها نشان دادم. اولين چيزي كه پرسيدند اين بود كه اينها كار كيست. گفتم: كار من. گفتند چطور با چشمهايي كه نمي بيني اين كارها را كرده اي؟ گفتم: با تصوري كه از اطراف دارم. اين ذهن من است كه كار ميكند نه چشم من. آنچه در مخزن فكر من هست نمود مييابد و من آنها را كنترل ميكنم.» مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محسن وزيري مقدم بعد از پايان درس و تحويل خوابگاه، اگرچه به علت بيكاري و فقدان درآمد، مدتي را در سرگشتگي مي گذراند ولي به تدريج اوضاع بهتر مي شود. او براي كسب درآمد كارهاي مختلفي انجام ميدهد: مدتي را به كار تصويرسازي كتاب مشغول ميشود، (تصويرسازي براي داستانهاي كودكان اثر صبحي مهتدي) كه اين براي او درآمد كمي داشت. بنابراين به «وزارت فرهنگ و هنر» (سابق) و پيش «پهبُد» كه در آن زمان وزير بود ميرود، تا جايي براي استخدام در آن وزارتخانه پيدا كند. بدين ترتيب شش ماهي به عنوان دبير هنرستان تجسمي دختران و پسران مشغول خدمت ميشود، كه آن كار را نيز ناتمام رها ميكند. بعد از آن رو به كارهاي تبليغاتي ميآورد. اين كار رفته رفته درآمد بيشتري براي او دارد. به همين ترتيب سه يا چهار سالي نيز در بخش امور فرهنگي «سازمان اصل چهار ترومن» به كار طراحي گرافيك ميپردازد. چهار يا پنج سالي نيز در سفارت ايران، اخبار مربوط به ايران را از روزنامه هاي ايتاليايي جمع آوري و ترجمه مي كرد.فعاليتهاي آموزشي : محسن وزيري مقدم چند ماهي بعد از بازگشت به ايران ، از سوي وزارت فرهنگ و هنر براي تدريس در هنرستان پسران دعوت مي شود. در اين سالها رياست هنرستان به عهدهي حسين كاظمي است. دو سال را با هنرستان همكاري ميكند و تجربه هاي تازه خود را به هنرجويانش انتقال مي دهد. از سال ۱۳۴۵ از سوي دانشكده هنرهاي تزييني دعوت به همكاري مي شود كه اين همكاري تا سال ۱۳۵۲ ادامه مييابد. در سال ۱۳۴۸ نيز به دعوت دكتر «ميرفندرسكي» (رييس وقت دانشكده هنرهاي زيبا) دعوت به همكاري مي شود كه تا سال ۱۳۵۵ اين همكاري ادامه مي يابد. او در سال ۱۳۴۳ و در زمان رياست مهندس هوشنگ سيحون نيز نيمسالي را در آنجا مشغول به تدريس بوده است. «بعد از هشت سالي تدريس در دانشكده هنرهاي تزييني به بهانه ي اينكه در دانشكده هنرهاي زيبا هم درس مي دهد و از دوجا نمي تواند حقوق بگيرد اورا كنار گذاشتند. با روش جديدي در دانشكده هنرهاي زيبا مشغول به كار شد و همين عمل باعث گرديد بعد از هشت سالي تدريس در دانشكده هنرهاي تزييني به بهانه ي اينكه در دانشكده هنرهاي زيبا هم درس مي دهد و از دوجا نمي تواند حقوق بگيرد او را كنار گذاشتند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محسن وزيري مقدم پس از اتمام تحصيلاتش در ايتاليا موفق شده تا ماشيني خريداري كند و با آن سفرهاي زيادي به شهرهاي مختلف ايتاليا، آلمان، هلند و ديدن موزه هاي آنها داشته باشد. «در اين سال اتفاق تازه اي در كار من روي داد. به اتفاق چند تن از دوستانم براي تفريح و شنا به كنار درياچه آلبانو Albano كه ساحل آن پوشيده از ماسه هاي سياه است، رفته بوديم. من براي اينكه دوستانم را بخندانم، تنم را با استفاده از اين شنها سياه كرده بودم. يكدفعه متوجه نكته اي شدم. به شيارهايي كه توسط انگشتانم روي ماسه ها و روي تنم كشيده بودم توجه كردم. تضاد رنگي خطوط ماسه هاي سياه و پوست روشن بدن، ايده هاي تازهاي در من بيدار كرد. در آنها مي شد حركت، ريتم و فضا را يافت. همانجا روي ماسه هاي كنار دريا، با انگشتانم شروع به كشيدن خطوط كردم. اين خطوط مرا متوجه بازيهاي دوران كودكيم كرد. باز ذهنم به زمانهاي دورتري رفت. به رابطهاي كه انسان هميشه با خاك داشته و به جوهر انسان كه از خاك بوده است. كيسه اي از آن ماسه ها را پر كرده به خانه بردم. آنها را كف اتاق ريختم و با حركت انگشتانم شروع به بازي روي آنها كردم. تكرار خطوط، ريتم، بافت، فضا و كنتراستي كه با زمينه ي روشن پديد مي آمد، برايم بسيار مجذوب كننده بود. از طرفي كار با انگشت و ماسه نيز نوعي گريز از مواد و مصالح رايج در نقاشي بود. ولي مشكل، امكان تثبيت ماسه ها بر روي بوم بود. مدتها تلاش كردم تا بالاخره اسلوب كار را يافتم بدين ترتيب تعداد زيادي كار با اين روش انجام دادم. از پروفسور توتي شالويا دعوت كردم كارهاي مرا ببيند. بعد از ديدن كارها به من گفت: تو كاري كردي كه كسي تا به حال انجام نداده و اين تو را در مقام يك هنرمند قرار مي دهد. او مرا پيش پروفسور جوليو كارلوآرگان G.C.Argan كه هنرشناس برجسته اي بود فرستاد. ايشان هم كارهاي مرا تأييد كردند و به من پيشنهاد دادند تا از آنها نمايشگاهي بگذارم و او هم درباره آنها نقد بنويسد. در همين رابطه با پروفسوري ژاپني (نابويو. آ.ب NABUABEH) آشنا شدم. او هم از كارهاي من بسياز خوشش آمد و من را به يك گالري دار آمريكايي معرفي كرد. با اين گالري دار قرارداد نوشتم كه هر ماه در ازاي تحويل سه اثر، مبلغ صدهزار لير به من بدهد. اگرچه اين پول چنداني نبود ولي با آن ميتوانستم به خوبي وسايل لازم را براي ادامه ي كار تهيه كنم.» نقاشيهاي شني او تا سال ۱۳۴۲ يعني زمان برگشتنش به ايران ادامه پيدا مي كند. سه سال بعد براي برپايي نمايشگاهي از كارهاي جديد «هراس و پرواز» به ايتاليا رفت. اين نمايشگاه توسط پروفسور آرگان كه مقام شهرداري رم را عهده دار بود افتتاح شد، كه ارزش خاصي براي او داشت، و بازتاب زيادي نيز در نشريات ايتاليايي د اشت. از جمله نقدهايي كه از اين نمايشگاه شد، نقد آلبرتو موراويا A. Moravia نويسنده ي نامدار ايتاليايي بود. بعد از نمايشگاه با شور و شوق بسيار به تهران برگشت، ولي در اولين روز ورودش به دانشكده هنرهاي زيبا، به دليل تأخير حضور در كلاسها، از تمام حقوق و مزاياي دانشگاهي محرومش كردند. هيچي به او ندادند. با دست خالي آمد بيرون و به پاداش اين اتفاق و براي ادامه ي خدمت شروع كردم به نوشتن كتاب . از سال ۱۳۴۸ با بهره گيري از نقش برجسته هاي فلزي اقدام به ساختن مجسمه هاي چوبي كرد.از سال ۱۳۵۴ در آثار جديد او نوعي بازگشت به سطح را مشاهده مي كنيد. اين بار او چوبهاي برش خورده را با خطوط موازي و رنگهاي زنده رنگ آميزي مي كند و با پيچ و مهره، مفصل وار روي سطح بوم قرار مي دهد. به اين ترتيب فضاي پويايي ايجاد مي كند كه بيننده نيز مي تواند در تغيير و تحول اين پويايي مشاركت داشته باشد. اين مجموعه مقدمه اي براي آثار بعدي او با عنوان «هراس و پرواز» مي شود. (۱۳۵۵) در برخي از نقش برجسته ها و نقاشي ها، شكل نرم و لطيف پرندهاي گريزان در برابر فرم هاي مضرس و مهاجم ظاهر شده است. اين سلسله آثار يكي از اوجهاي هنر وزيري را مي نمايانند،... و به اين ترتيب آثار جديد وزيري مورد توجه هنرشناسان ايتاليايي قرار گرفت.همفکران فرد : از همفكران محسن وزيري مقدم كه از آثار وي استقبال كردند و او را مورد تشويق قرار دادند مي توان به جوليو كارلوآرگان G.C.Argan كه هنرشناس برجسته اي بود همچنين پروفسوري ژاپني (نابويو. آ.ب NABUABEH) اشاره كرد.آرا و گرايشهاي خاص : محسن وزيري مقدم با دختري ايتاليايي آشنا مي شود كه اين آشنايي بعد از مدتي به ازدواج آنها منتهي مي شود. «او دختري بسيار با دانش و با فرهنگ بود، و اظهار نظرهايش درباره كارهايم براي من اهميت داشت. هم او بود كه من را با پروفسور توتي شالويا T. Shaloia كه استاد پژوهش هنر در آكادمي رُم بود آشنا كرد. با دعوت او به كارگاهم، نظرش را درباره ي كارهايم جويا شدم. او گفت: اينها براي نقاش شدن خوب است، ولي براي هنرمند شدن نه. گفتم: فرق اين دو در چيست؟ گفت: هنرمند چيزي را كه موجود نيست خلق مي كند. پرسيدم: براي هنرمند شدن چه بايد كنم؟ گفت: ابتدا بايد يك خط قرمز روي همه ي آنچه تاكنون فراگرفته اي بكشي و از صفر شروع كني. او نقطه نظرهايي را دربارهي روش كار گفت كه بعدها فهميدم مشابه بينش پلكلي درباره ي نقاشي است. ابتدا درباره ي گفته هاي او شك كردم. گفتم شايد از كار من خوشش نيامده و اين حرفها را زده. يك هفته تب كردم. آخر اين همه سال من چه مي كردم. چگونه حاصل پانزده سال كار پيگير را يكدفعه كنار بگذارم. دوستم به من خيلي دلداري داد. عاقبت تصميم گرفتم كه در كنار كلاسهاي دانشكده، شبها نيز به كلاس اين استاد بروم. او خيلي دقيق و به خوبي تاريخ نقاشي را از گذشته تا دوران معاصر توضيح ميداد و در طول زمان ما را با تكنيك هاي مختلف آشنا ميكرد. در هر جلسه او از ما ميخواست بدون استفاده از عناصر طبيعت، تمرين كنيم. با بافتها، رنگها، خطها، حركتها، با انرژي دروني آنها و با ذهنيت خودمان، با خاطراتي كه از گذشته و از طبيعت و تجربه هاي روزمره خود داشتيم. و اين مستلزم كار فوق العاده اي بود. از اين به بعد هرگونه تمرين تصويري را كنار گذاشتم و يك سره آبستره كار ميكردم. در كنار اين تجربه ها از موزه ها و آثار نقاشان معاصر ديدن ميكردم. كتابه اي فراواني در اين مورد مطالعه كردم. زبان ايتاليايي من رفته رفته خوب ميشد. از خلال همين جستجوهايي كه مي كردم، و توضيحات و نظراتي كه استادم بر روي كارها مي داد، نكات تازهاي را كشف و درك ميكردم.» «مي دانيد كه هنر ياددادني نيست. بلكه نوعي كشف و درك است. همه چيز در طبيعت هست. منتها بايد بتوان آنها را از دل آن بيرون كشيد.»جوائز و نشانها : محسن وزيري مقدم به نوعي نقاشي آبسترهي تكفام با استفاده از ريتم خطوط و با حركات سريع دست مي پردازد كه تداعيگر فضاي كيهاني بود. با يكي از همين آثار در مسابقه ي بين المللي نقاشي شهر راونا شركت مي كند و موفق به كسب ديپلم افتخار و جايزه ي نخست وزير ايتاليا مي شود. در مسابقه نقاشي از سوي جهانگردي ايتاليا مدال نقره مي گيرد و با حضور در دومين بي ينال تهران، جايزه بزرگ سلطنتي را نصيب خود مي كند. آثار شركت داده شده او در بي ينال تهران در سيامين بي ينال جهاني ونيز نمايش داده مي شود.چگونگي عرضه آثار : در فاصله ي سالهاي ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۴ او به طور پيگيري نقاشي را ادامه داده بود. بيشترين موضوعاتي كه نقاشي كرده بود، منظره و پرتره و به روشهاي امپرسيونيستي، پست امپرسيونيستي و كوبيستي بوده است. مجموعه اي از اين آثار را ابتدا در سال ۱۳۳۱ در «انجمن فرهنگي ايران و آمريكا» به نمايش .»«در سال ۱۳۳۳ نيز به اهتمام پرويز ناتل خانلري و با حمايت مجله ي سخن، آثار وزيري در «انجمن فرهنگي ايران و آلمان» به نمايش گذاشته مي شود.» نقاشي هاي شني او تا سال ۱۳۴۲ يعني زمان برگشتنش به ايران ادامه پيدا مي كند. در چندين نمايشگاه انفرادي و گروهي شركت مي كند. نمايشگاه هاي انفرادي او در ايتاليا بازتاب خوبي در نشريات پيدا مي كند و بسيار مورد توجه قرار مي گيرند مي گذارد. محسن وزيري مقدم تا سال ۱۳۵۷ به شكل بسيار فعالي كار مي كند و نمايشگاه هاي متعدد انفرادي و گروهي مي گذارد و به خصوص نمايشگاه هاي انفرادي او بسيار مورد توجه قرار مي گيرد. همچنين بايد به نمايشگاه گروهي در «موزه هنرهاي معاصر تهران» كه به مناسبت گشايش آن برگزار شده بود اشاره كرد. محسن وزيري موضوع «هراس و پرواز» را تقريباً تا حدود سال ۱۳۶۵ ادامه ميدهد. بعد از اين نيز با اقامت در ايتاليا كارهاي انتزاعي خود را دنبال ميكند. اما در ابعادي بسيار كوچكتر از گذشته و با مواد و مصالحي سبكتر و دمدستتري چون آبرنگ، اكرليك و بعد از مدتي نيز تكه هاي چسباندني مثل كاغذ و مقواهاي رنگي. ________________________________________ آثار : اولين نمايشگاه انفرادي با مضمون سنت هاي تصويري ايران در زمان ساسانيان، تيموريان و قاجار ويژگي اثر : درسال 1335 در شهر رم، به تشويق استادش جنتليني2 تاليف جلد دوم كتاب شيوه طراحي ويژگي اثر : توسط انتشارات سروش3 تاليف كتاب شيوه طراحي ويژگي اثر : در سال ???? توسط انتشارات سروش كتاب «شيوه طراحي» او به چاپ مي رسد.4 ترجمه كتاب انديشه و كارپلكلي ويژگي اثر : سال 13785 گالري سيحون نمايشگاهي از آثار وزيري ترتيب مي دهد. شركت در اولين بيينال تهران ويژگي اثر : ساده سازي و هندسي كردن نقش مايه هاي كهن و با توجه به آثار «پل كلي»7 مجموعه اي نقش برجسته مقوايي، پلاستيكي و فلزي بود كه در سال مجموعهاي نقشبرجستهي مقوايي، پلاستيكي و فلزي بود كه در سال در گالري سيحون به نمايش نمايشگاهي در انجمن فرهنگي ايران و آلمان ويژگي اثر : درسال 1333 با حمايت پرويز خانلري و مجله سخن
نویسنده : تاریخ نویس
نظرات 0
شنبه 29 آبان 1395 - 5:42 PM