امتحان میانترم بود، هیچکس درس نخونده بود استاد به شرط اینکه حتی یک نفر هم مخالف نباشه، امتحان رو میخواست بندازه هفته بعد، که...
.
.
.
یه بابایی مخالفت کرد و یه تنه جلو 90 تا دانشجو ایستاد!
حالا کار نداریم که عمه بیچارش چه گناهی کرده بود!!!! اما،
مدیونید اگر فکر کنید خودم بودما!!!!!!!