زندگاني حضرت زهرا ، نور فاطمه از نور ماست
عمار میگوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) را دیدم که به منزل صدیقه زهرا(سلام الله علیها) وارد شد، هنگامی که فاطمه(سلام الله علیها) آن حضرت را مشاهده نمود، عرض کرد: به نزدیک من آی، تا از آن چه در گذشته به وقوع پیوسته، و آن چه تا روز قیامت واقع خواهد شد، و از آن چه هرگز واقع شدنی نیست، با تو سخن گویم.
سپس عمار چنین گوید: دیدم امیرالمؤمنین(علیه السلام) بدون آن که پاسخی به زهرا بگوید: به عقب برگشت. من نیز با او به عقب برگشتم.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) از نزد حضرت زهرا(علیه السلام) به حضور پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) شتافت و به محض ورود او رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: یا اباالحسن! نزدیکتر بیا، و چون علی(علیه السلام) جلوس نمود، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: یا علی! من داستان را بازگو کنم، یا که تو خود میگویی؟
علی(علیه السلام) فرمود: اگر شما لب به سخن بگشایید، نیکوتر و زیباتر است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: گویی من همراه تو بودم که بر حضرت صدیقه زهرا(سلام الله علیها) وارد شدی، و او چنین و چنان گفت، و تو از آن جا (به نزد من) بازگشتی و (مطلب را با من در میان گذاشتی).
علی(علیه السلام) عرض کرد: بلی یا رسول الله!
و سپس افزود: آیا نور فاطمه از نور ماست؟
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مگر این موضوع را نمیدانی؟
آن گاه علی(علیه السلام) سجده شکر به جای آورد.
(طرز سؤال و جواب، نشان میدهد که این پرسش و پاسخ فقط برای تفهیم موضوع به دیگران است آیا نور فاطمه از نور ماست؟ - آری، مگر تو خود نمیدانی؟ در این جا ندانستن مطرح نیست، و علی(علیه السلام) نمیگوید نه نمیدانم، بلکه همان طور که گفته شد، این گفت و شنود برای تشریح موضوع، جهت آگاهی دیگران و بس).
عمار میگوید: امیرالمؤمنین(علیه السلام) از حضور پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به سوی فاطمه(سلام الله علیها) روان شد و من نیز همراه او وارد خانه زهرا(سلام الله علیها) شدم.
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! از این جا به حضور پدرم برگشتی و آنچه را که من به تو گفته بودم، به آن حضرت بازگو نمودی؟
علی(علیه السلام) فرمود: بلی، چنین بود یا فاطمه!
حضرت زهرا(سلام الله علیها) عرض کرد: یا اباالحسن! هنگامی که خدای تعالی، نور وجود مرا آفرید، این نور پیوسته خداوند را تسبیح و ستایش میکرد. سپس پروردگار آن را به درختی از درختهای بهشتی امانت داد، و این نور همواره پرتوافکن و روشنایی بخش بود، تا این که پدرم به بهشت وارد گردید، و از جانب خداوند تبارک و تعالی به او الهام شد که از میوه آن درخت بر گیرد و آن را میل نماید؛ در آن هنگام، نور مرا خدای سبحان به صلب پدرم، و بعداً به رحم خدیجه بنت خویلد منتقل فرمود، تا این که از او متولد شدم، من از همان نورم، و از آنچه که در گذشته واقع شده است و یا در آینده واقع خواهد شد، و از آنچه که هرگز واقع نشده است، باخبر هستم. یا اباالحسن! مؤمن با نور خدایی نظاره میکند(31).
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394
نظرات
، 0
امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرماید: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
پس از هجرت به مدینه و ساختن مسجد، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اصحاب خانههای خود را در اطراف آن ساختند و هر کدام از خانهها دری به مسجد داشت که از همان درها وارد مسجد میشدند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب گوید: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
سعدبن أبی وقاص (سعد بن مالک) گوید: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
فاطمه (سلام الله علیها) زندگی و غذای ناگوار و لباس درشت بافت و خشن را تحمل میکرد و تنها خدا و روز قیامت را در نظر میآورد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) زمانی چشم به جهان گشود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگی سراسر جهاد و مقاومت فکری دشوارش را آغاز کرده بود. در همین سالها بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مورد خطاب وحی قرار میگرفت و وحی به او فرمان میداد تا دعوت خود را آشکارا شروع کند و از زخم خارهای خونینی که در سر راهش میرست و گردنههای دشواری که پیش رویش رخ مینمود، هراس و خستگی به خود راه ندهد. در آن روزها، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سنگینی بار رسالت را بر دوش گرفته بود و نیروهای ضلالت و گمراهی نیز متقابلاً در برابر او قیام کرده بودند تا مگر کوششهای او را بیثمر سازند و به وسیله او را از دعوتش باز دارند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
مردی به همسرش گفت: به حضور حضرت زهرا (سلام الله علیها) برو و از قول من به آن حضرت بگو: من از شیعیان شما هستم، آیا شما قبول دارید که من از شیعیان شما هستم؟! نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
چند روز از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گذشته بود، مردی به در خانه فاطمه (سلام الله علیها) آمد و پس از شرفیابی به حضور آن حضرت، عرض کرد: آیا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی نزد شما به یادگار گذاشته تا مرا از آن بهرهمند سازی؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
انس بن مالک گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز صبح را با جماعت خواند و پس از نماز به جمعیت رو کرد و فرمود: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
مالک دینار میگوید: هنگامی که مردم آماده حرکت برای زیارت خانه کعبه بودند، در میان مسافرین زنی ضعیف و ناتوان را مشاهده کردم که بر شتری لاغر سوار شده و مردم او را از مسافرت با چنین مرکبی منع میکردند. میگفتند: این شتر تو را به مقصد نمیرساند، از اراده خود صرف نظر کن. زن به گفته آنها توجه نمیکرد؛ در بین راه شترش خوابید و از کاروان باز ماند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
از علی (علیه السلام) نقل شده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در بهشت درجهای هست که نامش وسیله میباشد و آن پیامبر است، و امید آن دارم که آن، من باشم. وقتی درخواست آن را از خدا میکنید، آن را برای من درخواست نمایید. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت شده که فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بیمار شد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به عیادت آمد، نزد او نشست و حالش را پرسید. گفت: همانا من به طعام اشتها دارم، طعام پاک. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طاق خانه اشاره نمود، طبقی آمد که در آن شیره و نان و کشک و انگور بود. پس آن را جلو فاطمه نهاد، حضرت دستش را در طبق نهاد و نام خدا را برد و گفت: بخورید، بسم الله! پس فاطمه و رسول خدا و علی و حسن و حسین - علیهم السلام - خوردند. در این بین سائلی بر در ندا داد: السلام علیکم، ما را طعام دهید از آنچه خدا روزیتان کرده. پیغمبر فرمود: اخسأ(چخ). فاطمه گفت: یا رسول الله! شما این جور به مسکین نمیفرمودید. فرمود: او شیطان است و همانا جبرئیل این طعام را از بهشت برایتان آورد و شیطان خواست که از آن برخوردار شود و این برای او لایق نیست(16). نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
در کتاب ادریس پیامبر آمده است: روزی حضرت ادریس (علیه السلام) اصحاب خود را دور خود جمع کرد و به آنها گفت: فرزندان حضرت آدم (علیه السلام) روزی در محضر آدم (علیه السلام) اختلاف کردند که بهترین خلایق کیستند؟ نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 نظرات
، 0
دیلمی در کتاب ارشاد القلوب از سلمان فارسی (ره) روایت کرده است: نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 12 اردیبهشت 1394 زندگاني حضرت زهرا ، قبولی توبه آدم
از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) معنای آیه شریفه فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه را سؤال کردم. حضرت فرمود: هنگامی که خدای تعالی آدم را در هند و حوا را در جده فرود آورد. (بر حضرت آدم مدتها گذشت که اشک غم بر چهره میریخت) تا این که خدای تعالی جبرئیل را بر او نازل کرد و فرمود: یا آدم، آیا من تو را به دست (قدرت) خود نیافریدم؟ آیا از روح خود در تو ندمیدم؟ و آیا ملایک را به سجده کردن بر تو فرمان ندادم؟ و آیا حوا را کنیز خودم را به تو تزویج نکردم؟ حضرت آدم عرض کرد: بلی. خطاب آمد: این گریه مداوم تو از چیست؟ عرض کرد: خدایا، چرا گریه نکنم، که از جوار رحمت تو رانده شدهام. خدای متعال فرمود: اینک فراگیر این کلمات را که به وسیله آن، خدا توبه تو را قبول میکند و گناهت را میبخشد؛ بگو یا آدم:
پاک و منزهی تو؛ نیست خدایی جز تو؛ بد کردم و به خود ستم روا داشتم؛ پس به حق محمد و آل محمد مرا ببخش؛ به درستی که این تویی که بسیار بخشنده و مهربان هستی.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در پایان سخن فرمود: این است آن کلماتی که خدای تعالی به حضرت آدم آموخته است.
گویی خدای تعالی حضرت آدم را با این کلمات گران قدر تسلی داده است که: اگر از جوار رحمت من دور شدهای، اینک ارزش فرا گرفتن این کلمات گران قدر، عوض، هم سنگ و برابر جوارحمان، و هم طراز فردوس و جنان است، و جبران آن نعمتی است که از آن محروم شدهای(30).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، ورود به مسجد از درهای خصوصی
روزی جبرئیل بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و گفت: خدایت امر کرده است که همه باید درهای خصوصی به سوی مسجد را ببندند، مگر علی (علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها).
سبط الجوزی مینویسد:
این عمل سر و صدایی در میان عدهای پدید آورد و گمان کردند این استثنا از جنبه عاطفی است، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) همه را گرد آورد و آن گاه برای روشن شدن اذهان خطبهای ایراد نموده، فرمود: من از جانب خود هرگز دستور باز ماندن و بسته شدن دری را ندادهام، بلکه این امری بود از جانب خدا، و من هم از آن پیروی کردم(29).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، چهار سواره در قیامت
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که میفرمود: ای مردم! ما تنها چهار نفریم که در قیامت سوارهایم و سواره دیگری جز ما نیست.
مردی عرض کرد: پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا! آن سواران کیانند؟ فرمود: من بر براق خود سوارم، و برادرم صالح (پیامبر) بر همان شتری که قومش آن را پی کردند، و دخترم فاطمه بر شتر عضبای من، و علی بن ابی طالب بر اشتری از اشتران بهشتی سوار است(28).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، فاطمه ، پاره تن پیامبر
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که میفرمود: فاطمه پاره تن من است، هر که او را شاد سازد، مرا شاد ساخته، و هر که او را ناراحت کند. مرا ناراحت کرده است. فاطمه عزیزترین آفریدگان نزد من است(27).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، در طلب دنیا و حصول به آخرت
در حدیثی از سوید بن غفله آمده که علی(علیه السلام) به پیشامدی سخت گرفتار شد. فاطمه (سلام الله علیها) به نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و در زد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من احساس میکنم محبوبم بر در ایستاده است. ای ام ایمن! برخیز و بنگر.
پس ام ایمن در را گشود، فاطمه به خانه پیامبر قدم نهاد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به او فرمود: تاکنون در چنین هنگامی نزد ما نمیآمدی؟!
فاطمه (سلام الله علیها) گفت: ای رسول خدا! خوراک فرشتگان در نزد خدای چیست؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: حمد و ثنای خداست.
پس فاطمه عرض کرد: خوراک ما چیست؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: سوگند به آن که جانم به دست اوست، در خانه آل محمد یک ماه است که آتشی بر افروخته نشده. اینک پنج کلمه که جبرئیل به من آموخته است، به تو یاد میدهم. فاطمه (سلام الله علیها) گفت: ای رسول خدا، این پنچ کلمه کدام است؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: یا رب الاولین و الاخرین، یا ذا القوة المتین، یا راحم المساکین و یا ارحم الراحمین.
فاطمه (سلام الله علیها) بازگشت. همین که چشم علی(علیه السلام) به او افتاد، گفت: مادر و پدرم به فدایت. ای فاطمه! چه خبری آوردی؟
گفت: برای کاری دنیایی رفتم و برای آخرت بازگشتم.
علی(علیه السلام) به او فرمود: آنچه پیش روی داری، بهتر است؛ آنچه پیش روی داری، بهتر است(26).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، رشد فاطمه در شرایط بحرانی
فاطمه (سلام الله علیها) در چنین سالهای بحرانی نشو و نما کرد. سالهایی که هر چه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در فراخوانی مردم به سوی خدا بیشتر میکوشید، دشمنانش نیز در شکنجه و رساندن آزار به یارانش بیشتر تلاش میکردند.
فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در رویداد غمانگیز شعب ابی طالب با دیگر کودکانی که قریش غذا را از آنان دریغ کرده بودند، شرکت داشت. آنان از گرسنگی برخود میپیچیدند، در حالی که گرگهای درنده قریش در اطراف شعب پاسداری میدادند تا مبادا کسی برای مسلمانان غذا بیاورد.
پس از آن که مسلمانان از قائله شعب رهایی یافتند، یک روز پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سر به سجده گذارده بود، اما در همین حال افرادی از قریش به وی نزدیک شدند و زهدان شتر بر سرش انداختند. فاطمه (سلام الله علیها) که نظارهگر این صحنه بود، پیش آمد و زهدان را از سر پدر برگرفت و دور انداخت. اندوهی بسیار قلب فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را در خود فرو گرفته بود.
فاطمه (سلام الله علیها) شاهد بود که پدرش سفری به طایف کرد تا مردم آن دیار را به سوی خداوند فرا خواند، اما هیچ کس به دعوت آن حضرت پاسخ نگفت(25).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، امیدواری دادن
همسر او به حضور فاطمه (سلام الله علیها) آمد و پیام شوهرش را ابلاغ کرد. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به او فرمود: به شوهرت بگو:
ان کنت تعمل بما امرناک و تنتهی عما زجرناک فانت من شیعتنا و الا فلا؛ اگر تو آنچه را که ما کردهایم انجام میدهی و از آنچه نهی نمودهایم به جای نمیآوری، پس از شیعیان ما هستی، و گرنه از شیعیان ما نیستی.
همسر نزد شوهر آمد و گفتار حضرت زهرا (سلام الله علیها) را به او ابلاغ کرد، شوهر او از این پاسخ، محزون گردید و آه و نالهاش بلند شد و میگفت: وای بر من! کیست که به گناه آلوده نباشد، بنابراین اگر من از گناه پاک نگردم، شیعه نیستم و وقتی که شیعه نبودم، جاودانه در دوزخ خواهم بود، وای بر من چه خاکی بر سرم کنم؟...
همسرش وقتی او را آن گونه آشفته و نگران دید، به حضور حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمده و جریان را به عرض او رسانید.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) به آن بانو فرمود: به شوهرت بگو: چنین نیست که تو تصور میکنی، شیعیان ما از افراد نیک اهل بهشت هستند، ولی اگر گناهکار باشند، بر اثر بلاها و گرفتاریها که به سوی آنها رو میآورد، و صدماتی که در صحرای محشر، در روز قیامت و یا در طبقه اعلای دوزخ میبینند، گناهانشان ریخته میشود و آنها از گناهان پاک میگردند، و سپس آنها را نجات میدهیم و به سوی بهشت میبریم(24).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، عنایت فاطمه به حدیث پیامبر
فاطمه (سلام الله علیها) به یاد حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) افتاد و به کنیز خود فرمود: این کنیز! آن صفحه نوشته را به این جا بیاور. کنیز به جست و جوی صفحه نوشته پرداخت، ولی آن را نیافت، و بازگشت و به فاطمه (سلام الله علیها) گفت: آن را نیافتم.
فاطمه (سلام الله علیها) به او فرمود: وای بر تو، برو آن را پیدا کن، که ارزش آن در نزد من هم طراز ارزش حسن و حسین (علیه السلام) است.
کنیز رفت و به جست و جوی دقیق پرداخت و سرانجام آن صفحه نوشته را در میان خاشاک پیدا کرد و به حضور حضرت زهرا (سلام الله علیها) آورد. نوشته آن صفحه عبارت از فرازهای زیر بود:
قال محمد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): لیس من المؤمنین من لم یامن جاره بوائقه...؛ از مؤمنان نیست کسی که همسایهاش از آزار او در امان نیست، و کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، به همسایهاش آسیب نمیرساند، و کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، سخن نیک میگوید و یا سکوت میکند، خداوند انسان خیرخواه، بردبار و پاکدامن را دوست دارد، و انسان بد زبان و کینه توز و بسیار سؤال کننده (برای کمک مادی) را دشمن دارد، بدان که حیاء از ایمان است، و ایمان موجب ورود به بهشت میباشد، و ناسزاگویی از بیشرمی است و بیشرمی موجب ورود به آتش دوزخ میگردد(22).
به این ترتیب حضرت زهرا (سلام الله علیها) با توجه مخصوص به حفظ و احترام حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، آن را یافت و تقاضا کننده را از معنای بلند آن بهرهمند ساخت(23).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، تشبیه فاطمه به ستاره زهره
ای گروه مردم! کسی که خورشید بر او ناپدید شد، به ماه تمسک کند، و هرگاه ماه ناپدید شد به ستاره زهره، متمسک شود، و اگر ستاره زهره ناپدید شد، به دو ستاره فرقدان (دو ستاره درخشندهای که نزدیک قطب شمالی دیده میشوند و در فارسی به آنها دو برادر گویند) متمسک گردد.
سپس فرمود:
من خورشیدم، علی ماه است، فاطمه ستاره زهره است، و دو ستاره فرقدان، حسن و حسین میباشند. و همچنین به کتاب خدا متمسک شوید و این دو (قرآن و عترت) از هم دیگر جدا نشوند (و به هم دیگر پیوند دارند) تا آن هنگام که در روز قیامت کنار حوض کوثر بر من وارد گردند.
و در بعضی عبارات آمده آن حضرت فرمود:
از خورشید پیروی کنید و بعد از آن از ماه و بعد از آن از زهره و بعد از آن از فرقدان، سپس هر یک از این امور را به مطالب فوق تفسیر فرمود(21).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، ناقه بهشتی
من به او رسیدم، شروع به سرزنش نمودم که به تو گفتند، ولی نپذیرفتی! اکنون چه میکنی؟ جوابم را نداد. سر به سوی آسمان بلند کرده، عرض کرد: خدایا! نه در خانه خودم گذاشتی و نه مرا به خانهات رساندی، لو فعل بی غیرک لما شکوته الا الیک؛ اگر چنین کاری دیگری جز تو نسبت به من میکرد شکایتش را به تو میکردم، ولی اینک کجا و پیش چه کس شکایت برم؟
مالک گفت: دیدم از میان بیابان شخصی آشکار شد، مهار شتری را به دست گرفته و به این طرف میآمد. نزدیک شده و به آن زن گفت: سوار شو. شتری به خوبی آن در میان کاروانیان نبود. همانند برق به راه افتاده و از نظرم ناپدید گردید. او را دیگر ندیدم، تا در مکه هنگام طواف پیدایش نمودم. سوگند دادمش که خود را معرفی کن. گفت: نامم شهره، مادرم مسکه، دختر فضه، کنیز حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. آن شتر که دیدی از ناقههای بهشت بود. خداوند را قسم دادم به حرمت فاطمه(سلام الله علیها) او هم به وسیله ملکی آن ناقه را فرستاد، تا پیاده نمانم(20).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، درجه ای در بهشت
حاضران گفتند: چه کسی در آن سکونت دارد؟
فرمود: فاطمه و شوهرش و حسن و حسین، علیهم السلام(19).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، نزول مائده و طمع شیطان
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، بهترین مخلوقات
بعضی گفتند: پدر ما، آدم، بهترین مخلوقات است؛ چرا که خدا او را با دست قدرتش آفرید و روحش را در او دمید و به فرشتگان امر کرد که به عنوان احترام او را سجده کنند، او را معلم فرشتگان و خلیفه زمین قرار داد و از همه 00خلایق خواست از او اطاعت کنند.
بعضی گفتند: نه، بهترین مخلوقات، فرشتگانند که هیچ گاه گناه نمیکنند و همواره به انجام فرمان خدا مشغولند، ولی آدم، گناه (ترک اولی) کرد و با همسرش از بهشت رانده شد، گر چه توبه کرد و خداوند توبهاش را پذیرفت.
بعضی گفتند: بهترین مخلوقات، جبرئیل امین است.
بعضی و بعضی و بعضی مطالب دیگری گفتند، و در این باره بسیار سخن به درازا کشید، تا این که حضرت آدم (علیه السلام) به آنها رو کرد و فرمود، فرزندانم، آنچه شما گفتید هیچ کدام درست نیست، وقتی که خداوند مرا آفرید و روحش را در کالبد من دمید، برخاستم و نشستم و به عرش پروردگارم نگاه کردم دیدم پنج نور را که در نهایت عزت و زیبایی و شکوه و کمال هستند، به گونهای که مرا غرق و واله انوار و درخشش خود کردند.
به خدایم عرض کردم: اینها چه کسانی هستند؟
فرمود: اینها بهترین مخلوقات من و بابهای رحمت من و واسطههای بین من و خلق من هستند، اگر اینها نباشند، آسمانها و زمین و بهشت و دوزخ و خورشید و ماه را نمیآفریدم.
گفتم: خدایا نام اینها چیست؟
فرمود: به عرش بنگر!
نگاه کردم. ناگهان این نامهای پاک را دیدم: بار قلیطا (محمد)، ایلیا (علی)، طیطه (فاطمه)، شبر (حسن)، شبیر (حسین). ای خلایق من! مرا تهلیل و تسبیح کنید، خدای یکتا جز من نیست و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رسول من است(18).
18- درجهای در بهشت
از علی (علیه السلام) نقل شده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در بهشت درجهای هست که نامش وسیله میباشد و آن پیامبر است، و امید آن دارم که آن، من باشم. وقتی درخواست آن را از خدا میکنید، آن را برای من درخواست نمایید.
حاضران گفتند: چه کسی در آن سکونت دارد؟
فرمود: فاطمه و شوهرش و حسن و حسین، علیهم السلام(19).
ادامه ندارد
زندگاني حضرت زهرا ، روشن شدن آسمان و زمین از نور فاطمه
روزی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسجد نشسته بود، ناگاه عباس، عم آن حضرت، داخل شد و سلام کرد و حضرت جواب او فرمود و او را مرحبا گفت.
پس عباس گفت: به چه سبب بر ما فضیلت یافته است علی بن ابی طالب، و حال آن که اصل ما یکی است؟ فرمود: ای عم! حق تعالی آفرید مرا و علی را در وقتی که نه آسمان بود و نه زمین، و نه بهشت و نه دوزخ، و نه لوح بود و نه قلم. چون حق تعالی خواست که ما را بیافریند، تکلم نمود به کلمهای، و از آن نوری به هم رسید، پس کلمه دیگر فرمود و از آن وحی به هم رسید، پس آن نور را به آن روح ممزوج گردانید، پس من و علی را از آن نور و روح آفرید، پس از نور من عرش را بیرون آورد و من از عرش بزرگ ترم، و از نور علی آسمانها را بیرون آورد، پس علی جلیلتر و بزرگتر است از آسمانها، پس بیرون آورد از نور حسن نور آفتاب را، و از نور حسین نور ماه را، پس ایشان بزرگترند از آفتاب و ماه. پس ملایکه تسبیح حق تعالی میکردند و میگفتند: سبوح قدوس، چه بسیار گرامیاند این نورها نزد حق تعالی.
چون حق تعالی خواست که امتحان کند ملایکه را، بر ایشان فرستاد ابری تاریک، و چنان فرو گرفت ملایکه را، که یکدیگر را نمیدیدند. ملایکه گفتند: ای خداوند ما و سید و بزرگ ما! روزی که ما را آفریده بودی، تا حال چنین حالتی مشاهده نکرده بودیم، پس از تو سؤال میکنیم به حق این نور که ظلمت را از ما دور گردانی. پس حق تعالی نور حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را آفرید، مانند قندیلی و بر کنار عرش آویخت، و از نور آن آسمانهای هفت گانه و زمینها روشن گردید، و به این سبب فاطمه را زهرا نامیدند. پس ملایکه تسبیح و تقدیس حق تعالی کردند، و حق تعالی فرمود: به عزت و جلال خودم سوگند یاد میکنم که ثواب تسبیح و تقدیس شما را تا روز قیامت از برای محبان این زن و پدر او و شوهر او و فرزندان او قرار دادم(17).
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))