عبرت گیر از دیگران پیش از آن که عبرت گیرند از تو
شیری مریض بود یا آن که تمارض مینمود، تمام حیوانات علی الرسم به عیادت سلطان خود میرفتند، روباه تکاهل مینمود و تجاهل میورزید؛ شیر به توسط شغال پیغام داد که تمام رعایا به عیادت آمدند تو چرا تکلیف خود را به جا نمیآری؟ روباه عاقبت اندیش جواب فرستاد که مکرر تا نزدیک آستانه و درب خانه آمدهام که به پابوسی مشرف گردم لکن ملاحظه علامتی، این تا نزدیک آستانه و درب خانه آمدهام که پا بوسی مشرف گردم لکن ملاحظه علامتی، این نکته شناس را به خوف و هراس انداخت، چنانکه نتوانستهام قدمی پیش گذارم و احوال آن شهریار بپرسم و آن این بود که این سرگشته و بخت برگشته، جای پای درون آیندگان را بسیار دیده و جای پای برگشته هیچ ندید.
نتیجه
ما باید در هر مورد ملاحظه نماییم و با هر کس آمیزش نکنیم تا او را نشناسیم و از رفتار او به دیگران عبرت گیریم، مخصوصا اشخاصی که با پدر و مادر نیکو رفتار نباشند، از آن توقع وفا و صفا نداشته باشیم و بدانیم که ما در نزد ایشان از پدر و مادرشان عزیزتر نخواهیم شد.
ادامه ندارد
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394
نظرات
، 0
گویند کرکسی طماع، مدتها در اطراف کبوتر خانهای به طمع، پرواز مینمود و راهی در آن مجمع نمییافت، آخر الامر بوسیله دوستی و حمایت که بهترین وسایل است پیش آمد: کهای خیل بی پرستار و ای جماعت بی مدد کار، شما را دشمنان غدار در کمین اند و در هر جا گوشه نشین عن غریب بر سرتان هجوم آرند و یک تن را زنده نگذراند، لکن من متعهد میشوم که شما را در کنف حمایت محفوظ دارم و در ظل عاطفت محروس، به شرط آن که به سلطنت من رضا دهید و سر تسلیم و اطاعت نهید. باری به سخنهای لطیف و سوگندهای غلیظ مالک الرقاب آن خیل طیور و فرمانفرمای آن قوم جهول گردید. پس از چند روزی آن حامی ضامن، محتاج معاون شده، از همجنسان تیز چنگال خود یک یک، دو دو وارد کبوتر خانه نمود و سرباز قشون را به سرتیپ و سرهنگ و سردار منظم ساخت. باری به زودی دیدند که گوشتشان کباب و خونشان شراب و بال و پرشان رختخواب رؤسای ناجنس است؛ در اندک مدتی آن محل عالی از کبوتر سفید رو خالی و از کرکسی سیاه رو پر خواهد شد، جمع شدند و اجنبی را از خانه خود بیرون نمودند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 نظرات
، 0
آن مرد بیابانی و شیر نیستانی بعد از مفاخرت و مشاجرت به خانه رفتند و چشم شیر به دختر آن مرد افتاد و دل از دست بداد؛ آغاز عجز و نیاز نهاد و انجام کبر و ناز شیری و دلیری تبدیل به فقیری و حقیری گردید؛ سر به پای آن مرد گذاشت که تو را بندهام تا زندهام، اگر بر من منت گذاری و دخترت را به حباله عقد من در آری! آن مرد گفت: قبول کنم اگر آنچه بگویم قبول نمایی! آن گرفتار جهول پذیرفت، پس به حکم آن محیل، دندان و چنگال خود که آلت دفاع و جدال بود مقطوع ساخت و شیر بی چنگال در چنگ آن محتال به بدترین احوال مقتول گشت. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 نظرات
، 0
گرگی خونخوار را شنیدهام که در پوست میش بی آزار در آمده، در میان گله رفت و آمد مینمود و گاه گاهی یکی از آنها را در وقت فرصت میربود، به حکم لا یخفی امر یعنی هیچ امری پنهان نمیماند. فسقش بروز کرد و مکرش آشکار شد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 نظرات
، 0
گویند به جهت ریاست سطح دجله، فی مابین موش بی هوش و غوک بد سلوک، اختلاف شدید بود و اصلاح مصلحین خیر اندیش، رفع افساد و مفسدین شرارت کیش را ننمود؛ تا رفته رفته کار به جنگ کشید. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 نظرات
، 0
گویند ماهی گیران در کنار دریا، همه روزه با دام، جد و جهد میکردند و شکاری به دست نمیآورند؛ اصرار عمل و تکرار خطا، ایشان را خسته، بلکه مایوس و دل شکسته کرد. خواستند که دام را در کنار بگذارند و یکباره دست از آن کار بردارند. پیری کار دیده و گرم و سرد جهان چشیده پیش آمد که: ای جوانان کم حوصله! کدام کار است که بدون رنج و تعب و پرکاری روز و کم خوابی شب، فایدهای داده و کدام کان است که بی کدیمین و عرق جبین گوهر ثمین زاده؟ کدام دانهای بی صبر شجر شود و کدام شجر، بی صبر ثمر دهد؟ خدای، زمین را به صبر ساخته و آسمان را به صبر برافروخته؛ دام از دست مهلید و رشته امید مگسلید، تحمل نمایید و توکل کنید، که یک نوبت صواب، عذر صد کرت خطا بخواهد، و یک دفعه مراد، جواب هزار بار نامرادی را بدهد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 نظرات
، 0
گویند غازان شکم پرست و کلنگان قناعت پیشه، در مزرعهای پر دانه میچریدند و دانه بی زحمت بر میچیدند؛ اتفاقا صاحب مزرعه و برزگران برسیدند و به جانب ایشان دویدند. کلنگان سبکبار پریدند و غازان سنگین بار به جای خود خزیدند؛ اینان گرفتار شدند و مقتول، و آنان آزاد شدند و دلشاد. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 نظرات
، 0
خانمی والاتبار، چند کنیز و خدمتکار داشت که به جهت امور معینه بایستی به بانگ خروس بیدار شده به خدمت مشغول گردند. آن بی خردان، شب خیزی را از جرم خروس دانسته، در قتل او یکدل و یک جهت شده، در وقت فرصت خون او را ریختند. خانم از ظلم ایشان آگاه شده، حکم داد که باید بعد از این، قبل از وقت معمول، در نیمه شب بکار مشغول گردند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 نظرات
، 0
جوجه بلبل نادانی، با مادر خود میگفت که: هیچ کس رفیق طریق و صدیق شفیق مثل من ندارد، و آن پرستویی خوشخو، کم آزار و خوشرو و بی تکبر، با حیا، بی تقلب و با وفا است: زشت نگوید و فتنه نجوید، سخن چینی نکند و بد بینی ندارد، خیر خواه است و آگاه، دلجوی است و دلخواه! مادرش گفت: هیچ کس بچه عزیز و نادان و بی تمیز مثل من ندارد؛ آن چه وصف نمودی تصدیق به تحقیق مینمایم و او را به آنچه ستودی زیاده از آن میستایم؛ اما شرط دوستی، جنسیت است، ولی شما را با هم ضدیت است. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 نظرات
، 0
خیل طیور برای خود در تجسس سلطانی بودند، طاووس خوش منظر بال و پر بیاراست و خود را جلوه داد که من لایق مقام سروری و مرتبه برتری میباشم. تمام اقرار و مطاوعت نمودند و تبریک و تهنیت گفتند؛ در این اثنا بوقلمون متلون المزاج به قدم اخلال و اعوجاج پیش آمد: که هرگاه سلطان صاحب تاج، اذن اجتحاج فرماید، این بنده محتاج، سؤالی من باب احتیاج، نه از روی عناد و لجوج بنماید. طاووس خود نما با قامت زیبا و اندام رعنا، بال و پر از هم باز کرد و جلوهای از نو آغاز و با کمال مناعت سر تاجدار را حرکت داد که هر چه میخواهد دل تنگت بگو! بوقلمون گفت: در صورتی که عقاب سرافراز و شهباز بلند پرواز و قوش بی هوش حمله کنند و جمع ما را بر هم زنند، دفع ستم ایشان چگونه میفرمایید و رفع شر ایشان چسان مینمایید؟ طاووس ساکت و مرغان ملتفت شدند که بزم آرایی طاووس لایق مقام سلطنت نیست، رزم آزمایی شهباز لازم است، پس پادشاهی دانا و مقتدر و توانا برای خودشان انتخاب نمودند. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 نظرات
، 0
روزی طاووس رنگین، خود را در نظر لک لکی خود بین جلوه میداد و تکبر میفروخت؛ بال و پر میگشاد و به حقارت و استهزا بر او نظر میکرد. آن تکبر و ناز بر طبع نازک آن گردن فراز گران آمده، خنده منان گفت: از حق نمیتوان گذشت طاووسان در ظاهر منقش اند و دلکش و با جمالند و خوش پر و بال، لکن در پرشان مثل لک لکان پرواز نیست، که ایشان را در آسمان طیران و در هوا سیران نیست؛ لهذا شکر میکنم که چنین پر و بال حق تعالی به امثال ما نداده است. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 نظرات
، 0
حکایت کنند که اژدهایی دمان در دکان حدادی، سوهان فولادی را در دهان گرفت که آن را در زیر دندان بخاید و آن را نرم بساید. سوهان گفت: ای نادان سبست! دست از این کار بیهوده بردار و دندان خود را میازار که آن در آهن و فولاد اثری ندارد، لیکن به جهت دندانت ضرر دارد و برای جانت خطر. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 نظرات
، 0
دو گلدان یکی سفالین و دیگری زرین، در رود روان افتاده و به طرف دریای قلزم میرفتند. گلدان زرین با خود زمزمه میکرد که کی ترسم تا زمانی که صاحب من از غرق من مستحضر شود از صدمه سنگ شکسته شوم یا از غفلت او به دریا پیوسته گردم. گلدان سفالی میگفت: من نزدیک آیم و تو را محافظت کنم؟ آن گلدان زرین گفت از نزدیکی تو هزار بار بیشتر میترسم تا از شکستن و غرق شدن! خواهشمندم که خود را از من دور و مرا از دوری خودتان مسرور دارید. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 نظرات
، 0
گویند در اول وهله که شتر را دیدند، از او فرار مینمودند و پس از مدتی از او در تردید و انکار بودند. کم کم به قرار و آهسته آهسته به تیمار رسید و اندک اندک به مهار و خورده خورده به قطار کشیده و عاقبت یکباره زیر بار آمد؛ بعد از آن به زجر و آزار هم رسید که حالا بارکش زار و کار کن خوار و فرمانبر بی مقدار است. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 نظرات
، 0
گویند شیر شریری که همواره سباع و بهایم را میآزرد و حق هر یک را به نوعی میخورد، وقتی مریض شد و ضعیف و ناتوان و نحیف، به نوعی که قوت حرکت نداشت تحصیل قوت لایموت نماید و لقمه حرامی از پنجه ناتوانی برباید، حیوانات از ضعفش اطلاع یافتند و برای انتقام سوی او شتافتند. خرس کینه جو دندان قهر بر او فرو میبرد و گاو زشت خو شاخ انتقام به شکمش میافشرد. پلنگ تیز چنگ چهرهاش میخراشید و یوز بدآموز نمک بر زخمش میپاشید! و شیر مقهور نزد ایشان مینالید و صورت بر خاک میمالید، که ناگاه خری ضعیف و لاغر و کثیف، حمله کنان نعره زنان خود را به رسانید، چنان جفته لگدی بر دهان او انداخت که دهانش را از دندان خالی ساخت. آن ظالم پیر و حیوان شریر فریاد مینمود که مردن کار مردان است و سهل و آسان، لیکن درد آن است که شیر خود پرست باید بمیرد زیر دست چنین جانور پست! و الحق چنین مرگ و جان سپردن وطابق هزار مردن است. نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 عاقل و دانا در اول میبیند ، آنچه را که نادان در آخر میبیند
نتیجه
ما باید از مصاحبت ناجنس احتراز کنیم و به اشخاصی که مجرب ما نیستند اعتماد ننماییم، زیرا که ناجنس بالطبع هرگز دوست نخواهد گشت.
ادامه ندارد
عاشقی درد بی درمان است
نتیجه
عشق بدبختی میآورد، بعضی گفتهاند: بدبختی عشق میآورد و هر چند این مرضی است که به جهت پیر و جوان و توانا و ناتوان گاهی رخ میدهد، لکن باید ما هشیار باشیم و در دام و هوس گرفتار نشویم و به پای خود به جانب این دام نرویم.
عشق به هر سینه که کاوش کند - خون دل از دیده تراوش کند
چه لازم یکی شادمان و من غمگین - یکی به خواب و من اندر خیال او بیدار
ادامه ندارد
ظلم عاقبت بدی دارد
شبان عادل آن گرگ ظالم را با همان جامه در راه گذار عامه بیاویخت که عبره للناظرین و تنبیها للعابرین گردد.
هر که بر آن خوش ظاهر بد باطن میگذشت سؤال مینمود: چرا گوسفند بی گزند را مصلوب نمودهاند؟ جواب میداد: برون را منگرید که میش است، درون را ملاحظه نمایید که گرگ و گرفتار اعمال خویش است.
نتیجه
مقصود از این مثل آن است که ایام تقلب و تزویر طول نمیکشد و امری پنهان نمیماند. و همچنین باید دانست که فقر با دیانت بهتر است از غنای با خیانت. و حکما گفتهاند که خسارت صدق از منفعت کذب بسیار نیکتر است؛ چون که اول به منافع کلیه و ثانی به مضراب عمده منتهی و منجر میشود.
ادامه ندارد
صلح و آشتی بهترین امور است
میخواستند که سپاه بفرستند، چون موجود نبود ناچار هر دو به نفس نفیس و شخص شخیص خود، در طی این مشاجره پرداختند و دونی پیزری بر افراختند و چون شعله آذری به یکدیگر تاختند. تماشایشان از مار و مور و حوش و طیور در آن مجمع سرگرم نظاره بودند که کرکس ناکس از هوا بر زمین نزول نموده و هر دو را بر آسمان عروج داد و سطح دجله را بلا صاحب ساخت.
نتیجه
جنگ و خصومت اسباب خسارت و مرارت و ابتلای دنیا و آخرت است، پس ما باید همواره از عداوت بپرهیزیم و از دشمنی بگریزیم و به واسطه صلح و دوستی، راحت و منفعت خود را دریابیم؛ زیرا جنگ به جهت غالب و مغلوب، هر دو ضرر دارد و هر امری به صلح بهتر از جنگ انجام میپذیرد.
ادامه ندارد
صبر و شکیبایی، کلید فتح و گشایش است
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند - بر اثر صبر نوبت ظفر آید
نتیجه
این حکایت به ما تعلیم میدهد که در کارها نباید خسته و دل شکسته شویم، بلکه باید بدانیم تمام اعمال از اول سرکش و خونی است و میگریزد هر که بیرونی است. لهذا به استدامت و استقامت، باید متمسک شویم و صبور و حمول گردیم تا کار از پیش ببریم که گفتهاند:
صبر تلخ است ولیکن بر شیرین دارد
یعنی ابتدای هر کار ضرر و زحمت، و آخر آن منفعت و راحت است.
ادامه ندارد
شکم پرستی، دانایی را زایل مینماید
شکم بند دستت و زنجیر پای - شکم بنده، نادر پرستند خدای
نتیجه
بسیار اشخاص ملاحظه میشود به واسطه شکم، خود را در مهالک و مخاطر میاندازند، یا خود را ذلیل و خوار و خفیف میسازند، چنان که گفتهاند: عدو الانسان بطنه پس ما باید به قلیل خود قناعت کنیم و چشم به سفره ارباب کرم میندازیم و آبرو را فدای نان شکم نسازیم. چقدر پست فطرتند اشخاصی که عیش خود را منجر به غذای لذیذ و لباس لطیف دانسته، از لذت روحانی علم و فکر و فضایل انسانیت باز ماندهاند.
اولئک کالا نعام بل هم اصل سبیلا.
ادامه ندارد
شکر کن در امر مشکل تا نیفتی در مشکلتر
نتیجه
همیشه باید ملتفت باشیم که کار را سخت نسازیم. شخص باید شکور و صبور باشید و بی ملاحظه به امید خوبتر کردن، کار خوب خود را بر هم نزند. اغلب مردم از کار موجود خود راضی نیستند؛ اگر در آن تحمل نکنند، ممکن است که به واسطه تبدیل، و تعجیل، دچار اشکالات و مخاطرت شده و پشیمانی فایده نداشته باشد؛ مثلا کار کم دخل، از بی کاری و بی کاری بهتر از بدکاری است. فرنگیان گویند که پشم گوسفند برود بهتر از آن است که گوسفند برود و تلف گردد.
ادامه ندارد
شرط یاری در ترک دل آزاری است
کبوتر با کبوتر، باز با باز - کند همجنس با همجنس پرواز
در یک فصل با هم نتوانید بود و در یک آشیانه نتوانید غنود، در یک هوا با هم نمیپرید و به یک آب با هم به سر نمیبرید، به زودی از یکدیگر جدا و به فراق همدیگر مبتلا میشوید.
نتیجه
در دوستی و رفاقت، همیشه باید مراعات مراتب و روابط نمود، والا ثبات و دوام نخواهند داشت؛ چنانکه ایام زمستان، پرستو را از بلبل جدا میکند. پس ما نباید برای خود دوستی انتخاب کنیم که کفو و هم شان ما نباشد والا اسباب زحمت و مرارت خواهد بود و بس.
ادامه ندارد
سلطان ستمکار بهتر از فتنه و فساد پایدار است
نتیجه
سلطان باید دفع شر مفسدین و سارقین را اهم امور داند، زیرا:
ترحم بر پلنگ تیز دندان - ستمکاری بود بر گوسفندان
و گفتهاند: نیکویی با بدان مثل بدی است با نیکویان. دیگری گفته:
نیکویی بر بدان بدی است بر نیکویان.
ادامه ندارد
سگ دونده در شکار بهتر است از شیر خوابیده بی کار
در امثال گفته اند
چون پر طاووس آلتی است معوق - صد پر ایشان فدای یک پر لقلق
نتیجه
ما باید فریب صورت ظاهر و لباس را نخوریم، بلکه ملاحظه اخلاق و علم و هنر هر کسی را بکنیم؛ چه که ممکن است: عاقل و عادل و عالم و فاضل و حکیم، ملبس به لباس مندرس کهنه باشند و جاهل فاجر شریر در لباس فاخر حریر.
به چشم عجب و تکبر نظز به خلق مکن - که بندگان خدا ممکنند در او باش
ادامه ندارد
سعی کردن در چیزی که ممکن نیست، از نادانی و گمراهی است
نتیجه
ما مثل بعضی مردم که در کارهایی که فوق قدرت ایشان است قدم میگذارند و خود را به عبث میاندازند نباید باشیم، بلکه باید که لقمه را به اندازه گلو برداریم تا خفه نشویم.
ادامه ندارد
سختی مرگ آسانتر است از مصاحبت شخصی که او را دوست نداری
نتیجه
ما با هر که معاشر شدیم نباید او را رفیق طریق خود شماریم؛ بسا میشود که معاشرت و مؤانست دو نفر با یکدیگر به واسطه اتفاقی یا اجبار واقع شده و در باطن کراهت داشته باشند.
ادامه ندارد
زیارت کن شخص را به قدر آن که تو را اکرام مینماید
نتیجه
بسیار اشخاص عزیز به واسطه طول معاشرت، خوار و بی مقدار و بسیار مردمان پست مرتبه به سبب بعد و دوری جلیل و خطیر به نظر میآیند، و بسا میشود کثرت مراوده به ملامت و کسالت میکشید، بلکه به حقارت و اهانت؛ پس ما باید با دوستان خود بطور اعتدال ملاقات کنیم، هر چند چرا نیامدی عزت است و چرا آمدی ذلت.
ادامه ندارد
زود است که مبتلا شود ظالم به ظالمتری از خود
نتیجه
ما باید از این قصه ملتفت باشیم که هر کس در ایام کامگاری، بر مردم بدخویی و ستمکاری نماید، همه منتظر ایام نکبت و خذلان او گردند که تلافی کنند. پس میبایست که ما همیشه با مردم سازگاری و مهربانی نماییم که در ایام بدبختی یار و مددکار ما باشند و مردم را محترم بداریم تا ما را محترم بدارند، غم ایشان بخوریم تا غم ما بخورند، هر چه میدهیم البته همان میگیریم.
ادامه ندارد
سلامـ .... ... ..
موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
جستوجگر وبلاگ
(( طراح قالب آوازک ، وبلاگدهي راسخون ، نويسنده newsvaolds ))