سوادبه مهیجی
پروانه هایی که روی صدای شادمانی مردم نشسته اند، گلزار بزمی مشعوف را به جهان تبریک می گویند و مردمی که همه دهان شادباش و لبخند یکریز رضایت اند، چشم به حادثه ای دوخته اند که تکلیف تا قیامتشان را برای عشق و بندگی بی واهمه روشن کرده. قله ای سترگ، قله ای امین و امن که تکیه گاه تمام بی کسی های انسان بوده، اینک کوهی دیگر را شانه به شانه خویش ایستانده و به مردم، به تاریخ نامش را می گوید و مردم که امروز خیال عاشقی هایشان برای ابد آسوده شده، این نام مؤمنانه را پی درپی زمزمه می کنند تا فراموش دغدغه هایشان نشود. این نام، اسم اعظم انگشتر زنهار عالم است. این نام، پر از حوادث خجسته در راه است. این نام سبز، زمین را به معجزه ای زیبا، بدل به بهشت آسمان ها خواهد کرد.
بگذارید تمام درها و پنجره های دنیا به روی این صدای آبرومند باز شوند. صدای واپسین اندرزهای رسول که تمام سال های رسالتش را اینک در خلاصه ای عاشقانه به شما هدیه می دهد: مردم! من تمام ذخایر مهر خویش را برای شما در سینه مردی ریختم که سزاوارتر از شما به شماست. من نام تک تک آرزوهایتان را به او آموختم تا فردای پس از من، مهربان و بی دریغ، اشتیاق شما را به سر منزل مقصود برساند. او صراط مستقیم است. چکیده تمام خواسته های خداوند برای شما... میزان شایسته ای برای آنکه ساعت قلب هایتان را با زمان ایمان او یکی کنید و الفبای خوبی برای آنکه سخن گفتن و دعا کردن و بودنتان را با حروف تطهیر شده نام او هم صدا سازید.
مردم! روزگار و عمرتان آن قدر برایم عزیز بوده که ادامه خویش را در این هیئت معصوم به نگاهبانی شب و روزتان می گمارم. تمام نفس کشیدن هایتان در سایه سار عنایت این نور نمازهای مقرر باد و خواب و بیداریتان پشت سر اقتدا به آگاهی او صعود به قله های یقین! من دل های شما را فتح کردم تا بذر عشق را با دستان او در سینه تان بیفشانم. اینک سخنی دیگر نمانده جز آنچه همه را از دهان او می شنوید. کلام او حدیث خداوند است و تصمیم و اراده اش، مشیت حکیمانه حق. با او باشید، نه قدمی عقب تر و نه گامی پیشتر؛ چرا که هر کس پشت سر آفتاب بماند، تاریک می شود و هر که از او جلوتر باشد، در سایه خویش غرقه می ماند.
از خاک به افلاک، گرد شادمانه بال و پر شاپرک می بارد. پرندگان، پروازهای سماع گونشان را با سرور همچون طوقی از شوق به گردن آویخته اند و درختان با شاخه های مفتخر، یکدیگر را در آغوش گرفته اند و شادی می کنند. رودخانه های هر کجای جهان، راهشان را کج کرده اند به سمت برکه ای در غدیر... ماهیان عاشق، دریاها را به دوش گرفته و دوان دوان به خبررسانی عید می روند. سنگ ها خود را از سر راه جویباران کنار می کشند تا آب سراسیمه، پیغام شاد باش این جشن را زودتر به گوش گیاهان تشنه و منتظر برساند. دریا، سینه خود را صیقل داده تا هر که در آینه دلش می نگرد، تصویر مهربانی خدا را زیباتر ببیند. نفس های به شماره افتاده عشق، در سینه حبس شده تا در لحظه بزنگاه، فریاد بلند شکرانه برآورد. ساعت ها، عقربه های سرکش خود را خوابانده اند تا در این موسم ماندگار، با شتاب زمان را به نابودی نکشانند.
و سرانجام، توپدیدار می شوی، همچون روزی آفتابی از پس شب های پر رعد... همچون وعده ای دیر و دور که نومیدشدگان از آمدنت رفته بودند تا در خلوت خویش سر به گریه ای مأیوس بگذارند. تو می آیی، از پیش روی تک تک غنچه های دمیده عبور می کنی و می گذاری تمام کائنات، دل سیر تماشایت کنند و تمام زیر و بم حضورت را دریابند. می گذاری پیروان ازین پس تولای تو، نامت را صریح و ملیح تلفظ کنند و از روی چشمانت، سیاه مشقی مفصل بنویسند تا تو را به درستی بیاموزند و تو آموزگارانه غلط هایشان را پیش چشمانت نمایان می کنی، دست های لرزانشان را می گیری تا به یاری گرمای سرانگشتانت، مشق خود را بی اشتباه، بی گمراهی بنویسند.
تو آمده ای تا دفترهای پر از خطای مان، بعد ازین کارنامه رو سپیدی هدایت باشد. تو آمده ای تا رشد کودک ایمان سر بر آسمان ها بساید، تو ای شأن نزول «لَعَلَّهُمْ یرْشُدُون» (بقره: 186). .. ای معنای «یهْدُونَ بِأَمْرِنا» (سجده: 24)....
ادامه مطلب
یک شنبه 29 شهریور 1394 - 1:08 AM