شهید ناصر فولادی، شهید فتح خرمشهر، الگوی مدیریت جهادی
شهید ناصر فولادي "حنظله شهداي استان كرمان" است که بلافاصله بعد از مراسم عقد عازم جبهه شد و 20 روز بعد شهيد شد و در عمر كوتاه اما با بركت خويش علاوه بر اينكه از دانشجويان پيرو خط امام بود، مدتي هم به عنوان بخشدار جبالبارز(از توابع جیرفت) خدمت كرد.
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 31 اردیبهشت 1394 ] [ 2:14 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
درهمان دوران نوزادی درسن هشت ماهگی بخاطرمشغله کاری مادرش وعدم توجه کافی به او ، این نوزاد باچهاردست و پا راه رفتن به داخل آتشی که دراطاقشان جهت گرمابخشی استفاده میشد افتاد و قسمت زیادی ازسرش دچارسوختگی گردید و تاسر حدّ مرگ پیش رفت.
[ پنج شنبه 31 اردیبهشت 1394 ] [ 2:13 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
برخی رزمندگان که روزه بر آنها واجب نبود یا مجروحانی که اصلاً نباید روزه میگرفتند به روزهداری احترام میگذاشتند، به همین خاطر بارها با چشمان خود میدیدیم که آنها را باید مجبور به خوردن غذا و دارو کنیم اما ...
[ پنج شنبه 31 اردیبهشت 1394 ] [ 2:13 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
علی پس از گفتن این جملات به من گفت که من فکر می کنم امشب همان شب موعود است. سعی کرده ام خودم را آماده کنم اگر امشب نروم در باید ایمان خودم شک کنم.
[ پنج شنبه 31 اردیبهشت 1394 ] [ 2:12 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مرداد 1354 از ساواکِ تهران با منزل ما تماس گرفتند و گفتند تمامی اعضای خانوادهی مجید، صبح فردا در کمیته شهربانی تهران جمع شوند. ما گمان میکردیم ساواک مجید را دستگیر کرده و میخواهد اعدامش کند و خانواده را برای آخرین دیدار فراخوانده است...
[ پنج شنبه 31 اردیبهشت 1394 ] [ 2:11 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
وقتی نام شهید همت را می شنید گریه او به اوج خودش می رسید و همگان از گریه او گریه می کردند، چراکه او صحنه گریههای امیرالمومنین را بعد از یکی از نبردها به یاد آورده بود.
[ پنج شنبه 31 اردیبهشت 1394 ] [ 2:11 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
آزاده سرافراز فرخ سهراب میگوید:در اردوگاه موصل ۱ چند وقتی فرماندهای به اردوگاه آمد به نام «خمیس» که به خاطر دستورات خاص و منحصر به فردش در میان افسران عراقی و اسرای ایرانی، میان خودمان نامش را "سرهنگ حزب اللهی" گذاشته بودیم.
[ پنج شنبه 31 اردیبهشت 1394 ] [ 2:10 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
پیش متوسلیان رفتم، گفتم: «حاجی من ازدواج کردم». گفت: «چی؟ ازدواج کردی؟ با چه کسی؟» گفتم: «با یکی از خواهرهای امدادگر مشغول در بیمارستان. آمدهام اینجا شما را دعوت کنم که در جشن ما شرکت کنی».
[ پنج شنبه 31 اردیبهشت 1394 ] [ 2:09 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
رضا رمضانی از کهنه سربازان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که در عملیات «کمان 99» حضور داشته و از سال 59 تا 63 در پایگاه چهارم شکاری دزفول، از سال 63 تا 64 در تبریز و بعد از آن در اصفهان تهران به انجام مسئولیتهای خود در کسوت خلبانی جنگنده پرداخته است درباره خاطراتش از ماه رمضان و چگونگی روزهداری خلبانان در دوران هشت سال دفاع مقدس میگوید: اگر اشتباه نکنم سال دوم جنگ، ماه مبارک رمضان با مردادماه مصادف شده بود، آن زمان اگرچه برای پرواز خلبانان باید از شرایط ویژه جسمانی برخوردار باشند شاهد بودم که آن دسته از خلبانان که روزه میگرفتند طوری برنامهریزی میکردند که در صبح پرواز کنند و عملیاتهای هوایی را انجام دهند.
گاهی آنها باید زمان زیادی را پرواز میکردند برای همین همواره خود در داخل جیب g-suitهایشان (لباس مخصوص فشار هوانوردی) مقداری بادام، مغز گردو یک قمقمه کوچک آب میبردند تا در شرایطی که روزهداری بر آنها غلبه کرد، روزه خود را بشکنند و علاوه بر انجام درست مأموریتهای خود، افت قند خون و فشارشان موجب این نشود که اموال بیتالمال که بسیار هم به آنها نیاز داشتیم آسیب ببیند.
رزمندگان و خلبانان در شرایط جنگی براساس حکم و فتوای امام (ره) میتوانستند روزه نگیرند و بعد از آن قضای روزههای خود را بجا بیاورند اما باز هم برخی دلشان نمیآمد که از این ماه پرفیض و برکت بینصیب بمانند.
[ پنج شنبه 31 اردیبهشت 1394 ] [ 2:09 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
جانشین پادگان شهید جوادنیا استان قزوین از خاطراتی روایت میکند که شخصیتهایش چراغهایی شدند تا در آسمان شبهای ایندنیا درخشیدن بگیرند و راه بنماید به هر آنکه به دنبال نشانهای میگردد برای جاودانه شدن.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب