دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

پیشنهاد دادند یک نفر برود تهران و نظر امام را بگیرد. دقیقاً به یاد دارم که در قرارگاه کربلا در نزدیکی دزفول بودیم. خلبانی از نیروی هوایی در جلسه بود، رو کرد به جمع و گفت: «هر کی بخواد، بیست دقیقه‌ای با اف 5 می‌برمش تهروون».


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394  ] [ 10:15 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

«کتاب غلامعلی رجبی(جندقی» به عنوان یکی از آثار منتشر شده در مجموعه «یادگاران» است که در آن ۱۰۰ خاطره از این شهید درج شده است. یکی از خاطرات این کتاب به چگونگی سرودن شعر زیبای «قربون کبوترای حرمت» از سوی این شهید اختصاص دارد.


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394  ] [ 10:15 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شهید چمران در سالهای جنگ و تحریم با كمترین امكانات دستاوردهای بزرگی همچون طراحی و ساخت زیردریایی و… را به نام خود ثبت کرد.


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394  ] [ 10:13 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شب در میان نیزارها پنهان می‌شدم. همه بدنم داخل آب بود. تنها سرم بیرون بود و هیچ حرکتی نمی‌کردم.


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394  ] [ 10:12 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

یک جوان افغانستانی به ایران می‌آید؛ در کوره‌های آجرپزی مشغول به کار می‌شود و وقتی می‌شنود که در مرزهای جنوبی و غربی ایران، لشکری قصد تهاجم پیدا کرده است عازم جبهه‌ها می‌شود.


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394  ] [ 10:09 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیتنامه‌هایمان را قبل از عملیات والفجر هشت، با هم نوشتیم. بعد از شهادتش، وصیت‌نامه‌اش را به دستم دادند و گفتند خط آخر را بخوانم. نوشته بود: «زنجیرهایی را که خریده‌ام. به دست و پایم ببندید و در قبر قرار دهید.»


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394  ] [ 10:08 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

هشت سال دفاع مقدس منظومه‌ای بود از بروز اسطوره‌ها و حماسه‌هایی که هیچ کدام افسانه نبودند.


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394  ] [ 10:05 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

دو بار توسط شیعیان عراق نجات یافتم، یک بار لحظاتی بعد از اسارت بود که می‌خواستند سرم را زیر تانک ببرند، یک بار هم در بیمارستان التموز.

 

ادامه مطلب

[ چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394  ] [ 12:43 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

از او خواستم آرزویش را بگوید. سرش را به زیر انداخت و فقط گفت: آرزویم این است کاش به جای ۷۰ درصد، جانباز ۱۰۰ درصد می‌شدم!

 

ادامه مطلب

[ چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394  ] [ 12:43 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

حاج همت به امام خمینی فکر می‌کند و کمی جان می‌گیرد. سید هنوز گوشی‌های بیسیم را جلوی دهان او گرفته. همت لب می‌جنباند و حرف امام را تکرار می‌کند: "جزایر باید حفظ شود، بچه‌ها، حسین‌وار بجنگید."

 

ادامه مطلب

[ چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394  ] [ 12:41 AM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 20 ] [ 21 ] [ 22 ] [ 23 ] [ 24 ] [ 25 ] [ 26 ] [ 27 ] [ 28 ] [ 29 ] [ > ]