دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

عطشانی، همرزم شهید هاشمی روایت می‌کند: در عملیات آزادسازی فاو حاجی در تمام مراحل کنارما بود. گفتم: «تو فرمانده سپاهی؛ برگرد عقب نباید اینجا باشی». گفت: «من بچه‌ها را تنها نمی‌گذارم حتی اگر شهید شوم».

 

 

ادامه مطلب

[ شنبه 26 اردیبهشت 1394  ] [ 10:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

قدیمی های رادیو را هنوز می بینم. همانهایی که با دلی نترس در مقابل دشمن ایستادند. در این بین، بعضی از اینان شجاعانه ایستادن تا به شهادت رسیدند. از جمله اکبر سعیدی که به علت مصدومیت شیمیایی شهید شد. 


 

ادامه مطلب

[ شنبه 26 اردیبهشت 1394  ] [ 10:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

۲۸۸۷ روز مقاومت، پایمردی و ایثار کارکنان صنعت نفت در دوران جنگ تحمیلی هشت ساله جزو غیرقابل انکار تاریخ دفاع مقدس است.

 

 

 

ادامه مطلب

[ شنبه 26 اردیبهشت 1394  ] [ 10:35 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

هرچه به شوهرم اصرار کردم بیاید تهران، قبول نکرد. فقط دلداریم می‌داد و می‌گفت «صبر کن». اواخر اردیبهشت حال دخترم بدتر شد با اینکه دخترمان را خیلی دوست داشت نیامد. وقتی مارش عملیات بیت‌المقدس را شنیدم متوجه شدم چرا نیامده است.

 

 

ادامه مطلب

[ شنبه 26 اردیبهشت 1394  ] [ 10:34 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

خودرو‌ام «جیپ سیمرغ» بود. از پل که عبور می‌کردیم. احساس کردم گلوله‌های دشمن به طرف‌مان می‌آید. از پل که سرازیر شدیم،نزدیک کیوسک، یک تانکر آب از آبادان به طرف خرمشهر در حرکت بود. با چشمانم دیدم که گلوله توپی از بالای سرم رد شد و... 


 

 

ادامه مطلب

[ شنبه 26 اردیبهشت 1394  ] [ 10:33 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

حضرت امام خمینی (ره) هنگام امضای عکس‌ها،به عکس حسین که می‌رسند با اینکه صاحب عکس را مقابل خود می‌بینند؛روی عکس می‌نویسند: «خداوند این شهید مسعود را رحمت فرماید.»

 

 

 

ادامه مطلب

[ شنبه 26 اردیبهشت 1394  ] [ 10:33 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

فرزندان آقا به دفعات در جبهه نبرد حاضر شدند و در عملیات‌های مختلف شرکت کردند، مثلا یک شب در عملیات «بیت‌المقدس 3» بود که دیدیم «آقا سید‌مجتبی» (‌فرزند‌ رهبر معظم انقلاب) با پسر آقای‌ هاشمی‌ رفسنجانی، آنجا حاضر شدند. آقا سید‌مجتبی ناراحت بود، گفتم: چه شده؟ اشاره به عینکش کرد و گفت: «عینکم شکسته». 


 
 

ادامه مطلب

[ شنبه 26 اردیبهشت 1394  ] [ 10:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

ساعت یک نصفه شب دیدم بچه‌ها با شلوارهای تا سر زانو خیس و پر از شُل و گل، وسایلشان را گذاشته‌اند روی کول و یکی‌یکی می‌آیند. مقر. آب، به جای رفتن به سمت عراقی‌ها آمده بود توی سنگرهایشان و مجبور شده بودند برگردند!

 

ادامه مطلب

[ شنبه 26 اردیبهشت 1394  ] [ 10:31 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

سال 1361 پیکر شهیدی در شهریار استان تهران به خاک سپرده شد،غافل از اینکه چند سال بعد کسی که به عنوان شهید دفن شده،از اسارت عراق رها می‌شود. محسن فلاح اگر چه سال‌هاست از اسارت برگشته است اما می‌گوید که آن شهید همیشه همراهش است.با او درد دل می‌کند،مسافرت می‌رود و...

 

 

 

ادامه مطلب

[ شنبه 26 اردیبهشت 1394  ] [ 10:30 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]