دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

" بسم الله الرحمن الرحیم و بِیمن وجود ولیه المهدی" ؛ این اولین جمله‌ای بود که در اولین لحظات زندگی، در هنگام پیوندم با تو زمانی که خطبه‌ی عقد خوانده می‌شد، بر زبانم جاری گشت...

 

ادامه مطلب

[ سه شنبه 22 اردیبهشت 1394  ] [ 7:00 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است. این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزب ها و گروه ها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم. 


 

ادامه مطلب

[ سه شنبه 22 اردیبهشت 1394  ] [ 6:59 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

یک بار بچه‌ها به سراغ انباری مسجد رفتند. دیدند در آنجا یک تابوت هست. یکی از بچه‌های مسجد امین الدوله گفت: من می‌خوابم توی تابوت یک پارچه هم می‌اندازم روی بدنم. شما بروید خادم مسجد را بیاورید و بگویید در انباری مسجد (جن و روح ) دارد. «شهید احمد علی نیری» در تابستان 1345 در روستای آینه ورزان دماوند چشم به جهان گشود. از همان زمان کودکی به حق الناس و نماز اول وقت بسیار حساس بود. در مقابل معصیت و گناه واکنش نشان می‌داد. همه می‌دانستند که اگر در مقابل او غیبت کسی را بکنند با آن‌ها برخورد سختی خواهد کرد. او در تاریخ 27 بهمن ماه سال 64 و در سن 19 سالگی طی عملیات والفجر8 به آرزوی دیرینه‌اش یعنی شهادت رسید. احمدعلی یکی از شاگردان خاص آیت الله حق شناس بود. یکی از دوستان شهید از نحوه برخودر تربیتی شهید با نوجوانان مسجد خاطره‌ای نقل می‌کند:

 

ادامه مطلب

[ سه شنبه 22 اردیبهشت 1394  ] [ 6:57 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

با ادامه نبرد در عملیات «سیدالشهدا(ع)» حاج حسین نیز بر اثر اصابت گلوله مستقیم «دوشکا» به گردنش در روز تولدش و در گردانی که نامش با نام طفل شش ماهه امام حسین (ع)بود به شهادت رسید.

 

 

 

ادامه مطلب

[ سه شنبه 22 اردیبهشت 1394  ] [ 6:56 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

خستگی برای رزمندگان معنا نداشت، شوخ طبعی و مزاح آنها با یکدیگر در موجی از آتش وخون، فضای جبهه را در برخی مواقع چنان تلطیف می کرد که خاطرات آن دوران اکنون نیز پس از گذشت سالها وقتی نقل می شود، خنده بر لب می نشاند.

 
 

ادامه مطلب

[ سه شنبه 22 اردیبهشت 1394  ] [ 6:55 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

"آن شب، منصورِ کوچک، بعد از چند شب بی‌تابی توانست بخوابد و صبح که بیدار شد دیگر اثری از بیماری در او ندیدیم، همان موقع پدربزرگ گفت: این بچه را حضرت ابوالفضل(ع) شفا داد."

 

 

 

ادامه مطلب

[ سه شنبه 22 اردیبهشت 1394  ] [ 6:55 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

آزاده و جانباز محسن عباسپور مسكين در اولين سال جنگ و در منطقه كله قندي ميمك به اسارت در مي‌آيد.

 

ادامه مطلب

[ سه شنبه 22 اردیبهشت 1394  ] [ 6:48 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

عشقش گردان «حنظله» و «کمیل» بود. یکبار پرسیدم برای چه این کار را می‌کنی؟ گفت در والفجر مقدماتی باید این بچه‌ها را عقب می‌آوردم نشد. مدیون این‌ها هستم برگشتم اینجا تا آن‌هایی را که به من لبخند زدند و دست تکان دادند، برگردانم.

 

ادامه مطلب

[ سه شنبه 22 اردیبهشت 1394  ] [ 6:47 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شهید پازوکی می‌گفت: می‌گفت «در منطقه تفحص داریم دنبال کاروانی می‌دویم که از آن جامانده‌ایم، به کس دیگری هم کار نداریم می‌خواهیم خودمان را نجات دهیم؛ چون راهی که مانده خیلی سخت است این قدر نازک است که همه دارند از روی آن می‌افتند».

 

 

 

ادامه مطلب

[ سه شنبه 22 اردیبهشت 1394  ] [ 6:45 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

دومین مرحله از عملیات بیت المقدس در تاریخ 16/2/61 با رمز " یا علی بن ابی طالب(ع)" درحالی كه منورهای دشمن آسمان منطقه را چون روز روشن كرده بود ، آغاز شد.

 

 

ادامه مطلب

[ سه شنبه 22 اردیبهشت 1394  ] [ 6:39 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 60 ] [ 61 ] [ 62 ] [ 63 ] [ 64 ] [ 65 ] [ 66 ] [ 67 ] [ 68 ] [ 69 ] [ > ]