دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

خدايا! تو خود مي‌داني كه خواسته‌اي جز رضا و خشنودي تو ندارم، از سويي به سراسر عمري كه به غفلت گذرانده‌ام نگاه مي‌كنم، تنم مي‌لرزد و مي‌گريم و از سوي ديگر به فضلت نگاه مي‌كنم و اميدم به رحمتت زيادتر مي‌شود.  


 

ادامه مطلب

[ شنبه 30 خرداد 1394  ] [ 3:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

و من یک پیامی برای ملت شهید پرور دارم که هیچگاه انقلاب و امام را رها ننمایند و به خاطر علاقه مادی خود از اسلام و قرآن دوری نکنند که همانا آن زمان بدبختی است و همیشه خدا را در کارهایتان اصل بدانید

 

ادامه مطلب

[ شنبه 30 خرداد 1394  ] [ 3:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیت نامه شهید احد کیانی
برادران عزیزم! به حرفهای قلبمان، امام عزیز گوش کنید، پروانه وار دور این شمع بگردید و به وصیت نامة شهدا عمل نمایید. 

بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا، من چقدر بدبخت هستم که وقتی به آیة: « و هم فی غفله معرضون» میرسم، خود را متنبه می خوانم و وقتی به آیه: « والسابقون السابقون » میرسم خود را جزء آنها میشمارم. خدای مهربان دوست دارم مرا در اقیانوس بلا غرق کنی و از ساغر دردت سیرابم سازی و دوست دارم چشمانم را چشمهای کنید تا گناهانم از آن بیرون ریزد. برادران عزیزم! به حرفهای قلبمان، امام عزیز گوش کنید، پروانه وار دور این شمع بگردید و به وصیت نامة شهدا عمل نمایید.
 والسلام

درباره شهید

طلبه شهید احد کیانی

شهید احد کیانی در سال 1345، در یک خانوادة متوسط دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در شهر میانه پشت سر گذاشت، سپس تحصیلات دبستان، راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت به پایان رساند؛ در هر مرحله به خوبی نبوغ و استعداد سرشار خود را به نمایش گذاشت و سبب حیرت معلمان، دوستان و آشنایان شد. 12 ساله بود که شاهد جانفشانیهای مبارزان انقلاب بر ضد رژیم شاه و پیروزی خون بر شمشیر در 22 بهمن 1357 شد او از صداقت و پاکی خود کمک گرفت؛ با جان و دل به یاری انقلاب شتافت و نسبت به ساحت مقدس حضرت امام خمینی(ره) عشق پایدار از خود نشان داد. در مراکز بسیج، هستههای مقاومت و هیأتهای عزاداری به فعالیت پرداخت و در آموزش فنون نظامی و درک مفاهیم اخلاقی، اعتقادی و انقلابی، مورد تحسین همگان قرار گرفت. شهید کیانی نسبت به یادگیری ورزشهای سنگین و رزمی مانند جودو، تکواندو، کاراته استعداد و نبوغ بالایی از خود بروز داد و با پیگیریهای مداوم در این رشته ها به مهارتهای چشمگیری دست یافت به طوری که با به دست آوردن قدرت و توانایی لازم، فنون رزمی را به دیگران آموزش داد.
با تلاش و همت او، باشگاه «رزمی-ورزشی سپاه» در شهرستان میانه شکل گرفت و این نقطةعطفی در فعالیتهای اجتماعی شهید کیانی بود که در شکلگیری شخصیت اجتماعی ایشان بسیار مؤثر شد. او ضمن این که در این مرکز، به نوجوانان و جوانان شهر آموزش ورزشی میداد، ازاین طریق آنها را جهت شرکت در جلسات دینی و مذهبی تشویق مینمود؛ گاهی کتابهای ارزشمندی را خود مطالعه میکرد و محتوای آن را به شاگردان ودوستان خود انتقال میداد که این کار در جهت روشنگری، رشد اخلاقی و آگاهیهای سیاسی، انقلابی و مذهبی جوانان بسیار کار ساز و مؤثر بود. شهید احد کیانی در سال 1363 به حوزة علمیة حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) تبریز وارد شد و با شور و اشتیاق فراوان به تحصیل مقدمات علوم اسلامی پرداخت، با توجه به استعداد ذاتی خویش، توانست این مرحله از تحصیل را به خوبی و سریع به پایان رساند. شهید کیانی ضمن تحصیل، به تدریس کتاب جامع المقدمات نیز همت گمارد و شاگردانی را نیز در حلقة درس خود جمع کرد به طوری که امروز برخی از آنان، از فضلای حوزة علمیة قم به شمار میآیند، او اضافه بر تدریس علوم نحو و صرف، کلاس دیگری تحت عنوان آموزش ورزشهای کاراته، تکواندو در مدرسه تشکیل داده و این رشتهها را به طلاب آموزش میداد. وقتی بانگ جرس کاروانیان عشق و شهادت به گوشش خورد و صدای مارش حملة رزمندگان اسلام را از صدا و سیما شنید، به رغم شوق وصف ناپذیر واستعداد فوق العادهای که به تحصیل علوم دینی داشت، ناگهان بیاختیار این رغبت از او سلب می شد و یک نیروی دیگری او را به مناطق مختلفی از جبههها سوق می داد به همین سبب خاک جنوب کشور با سیمای نورانی و پیشانی خاک خوردة این طلبة مخلص و عاشق آشنایی کامل داشت. 
گردان تخریب از لشکر 31 عاشورا وعدهگاه و محل راز و نیاز این طلبة سلحشور به شمار میآمد. تا این که بعد از مدتی زمزمة عملیات «کربلای پنج» به گوش جان رسید.
طلبة رزمنده احد کیانی که چند بار به جبهه اعزام شده بود؛ در چند عملیات شرکت جسته و در گردان تخریب حماسهها آفریده بود، این بار نیز با ثبت نام در بسیج آماده حرکت و هجرت شد. این پرستوی سبکبال دوباره به زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) شتافت تا با آن حضرت وداع نماید. هیچ کس نمی دانست که این آخرین وداع وی با دختر موسی بن جعفر (علیه السلام) خواهد بود.
شهید کیانی وقتی به منطقة محل استقرار لشکر 31 عاشورا رسید، باز در گردان تخریب سازماندهی شد و چون قبلا آموزش غواصی را دیده بود، لباس غواصی به تن کرد و خود را برای ماموریتی حساس و سرنوشت ساز، کاملا آماده ساخت. 
او در روز 19/10/1365 در «عملیات کربلای پنج» که درمنطقه «شلمچه» آغاز شده بود، شرکت کرد و در فردای آن روز 20/10/1365 پس از ایثار و شهامت فراوان به درجة رفیع شهادت نایل شد. پیکر پاکش مورد استقبال کم نظیر مردم شهرستان میانه قرار گرفت و طی مراسم با شکوهی در گلستان شهدای این شهر به خاک سپرده شد. 
«خدایش هر لحظه بر سرور و آرامش ابدی اش بیفزاید»     

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/14 11:17:50

ادامه مطلب

[ شنبه 30 خرداد 1394  ] [ 3:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

بخشی از وصیت نامه شهید طیب حاج رضایی
ثلث دارایی اینجانب را اول سی هزار تومان سهم امام (ع) و سهم سادات بدهید. 

برشی کوتاه از وصیت نامه شهید طیب حاج رضایی

... در حال سلامت و عقل سالم، بدون فشار از طرف کسی مبادرت به نوشتن این وصیت نامه می نمایم. اول محمد بن عبدالله (ص) رسول خدا را، بعداً فاطمه زهرا و حضرت علی بن ابی طالب و یازده فرزندش را به شهادت می طلبم و از آنها یاری می خواهم در قیامت. ثلث دارایی اینجانب را اول سی هزار تومان سهم امام (ع) و سهم سادات بدهید.
10 سال نماز و روزه بخرید. مرا در مکان شریف حضرت شاهزاده عبدالعظیم الحسنی دفن نمایید که فرمودند: «من زار عبدالعظیم به ری کمن زار حسین به کربلا» هر کجا مقدور شد خریداری و دفن کنید. شب های جمعه برای من دعای کمیل بخوانید. من خیلی مایل به دعای کمیل می باشم. از تمام اقوام و دوستان و بازماندگانم خداحافظی می نمایم و همگی را به خدا می سپارم تا روز قیامت. بیست هزار تومان جهت احداث یک مدرسه با نظارت آقای... ساخته

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/16 12:0:43

ادامه مطلب

[ شنبه 30 خرداد 1394  ] [ 3:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

اولاً بايد بگويم من كوچكتر از آنم كه بتوانم براي شما ملت عزيز و شهيد پرور وصيتي بكنم ولي مقتضاي زمان ايجاب ميكند كه با شما ملت شهيد پرور چند كلمه حرف بزنم. 



"ان الله الشتري من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الموده

بقائون في السبيل الله فتقلوا و يقتلون وعدا عليم حقا"

خدا جان و مال اهل ايمان را به بهاي بهشت خريداري كرده آنها در راه خدا جهاد ميكنند كه دشمنان و اين را بقتل رسانند و با خود كشته شوند اين وعده قطعي است برخدا.

ادامه مطلب

[ شنبه 30 خرداد 1394  ] [ 3:30 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

مادرم! از مرگ من ناراحت نباش وقتیکه من شهید شدم زیاد گریه نکن که ناراحتی شما خوشحالی دشمن است امیدوارم که اگرگریه هم بکنی از روي خوشحالي گريه بكني 



«بسم الله الرحمن الرحيم»

بنام خداوند بخشنده مهربان

بسم رب الشهدا و الحند يقين والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا ولا تحسن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون .

كساني كه در راه خدا كشته شده اند مرده مپنداريد بلكه زنده هستند  در نزد خداي خود روزي مي خورند «قرآن كريم»

ادامه مطلب

[ شنبه 30 خرداد 1394  ] [ 3:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

الهي العفوپروردگارا ترسم از اين است كه آمدنم خالص نباشد ومورد قبول درگاهت نشوم و تنها اميدم عفو و بخشش شما مي باشد 

«بنام الله پاسدار خدمت خون شهيدان»

وصيتنامه پاسدار روسیاه عليرضا اجلي

"ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امراتاً و بل احياء عندربهم يرزقون"


ادامه مطلب

[ شنبه 30 خرداد 1394  ] [ 3:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصيت نامه شهيد يحيي ابوالقاسم زاده
ملتي كه تازه دامادش براي شهادت آماده اند اين ملت از چه چيز خوف دارد. "امام خميني" 

خدايا عنايتي كن كه من در موقع شهادتم مولايم امام عصر(عج) تعالي را ملاقات كنم تا انتظار بسر آيد. با نام خدا ورسول خدا كلامم را شروع مي كنم با سلام برحضرت مهدي(عج) تعالي و نائب برحق او امام خميني و شهيدان گلگون كفن انقلاب انقلاب اسلامي اين انقلاب به الله و اسلام و امام متكي است انقلابي كه پشتيبان آن اسالم است و قرآن دين محمدي باشد و اسامي كه از هابيل تا حسين(ع) و از حسين تا بهشتي و از بهشتي تا شهداي جنگ تحميلي ادامه داشته هيچوقت شكست نخواهد خورد وهمواره پيروز است و در ضمن يك انقلاب وقتي پيروز ميشود كه همه مردم متحد شوند و با وحدت كلمه مشتها را گره كرده ومشت محكمي بر دهن استعمارگران شرق و غرب بزنند و اگر اين امت و مردم رهبري صحيح شوند شكست ناپذير خواهند شد همانطور كه ملت ما ايران با وحدت كلمه و با رهبري صحيح و پيامبر گونه امام به پيش رفت و رژيم طاغوت را برانداخت كه انقلاب اول بود و بعد از آن پاكسازي و غيره كه انقلاب دوم و سوم بود و اميد است اين انقلاب به تمامي جهان صادر شود و تمامي ملتها بفهمد كه ملتي كه با ايمان پيش روند پيروز خواهند شد و اين جهاد اصغر است و به هر مسلماني واجب است. جهاد اكبركه همان مبارزه با نفس است در خود پياده كند و تمامي هواهاي نفساني و شهوات رادر خود خفه كند و بلاخره به عبوديت خدا رسيده باشد وقتي كه يك انسان به عبوديت خدا برسد آن موقع معبود خود را ميبيند و احساس ميكند و اما بايد به اين آيه عمل كنيم كه مي فرمايد

اطيعوالله واطيعوالرسول و الولامرمنكم

بايد مطيع و فرمانبردار رهبر و فرمانده كه همان وارث خداست باشيم و اين است اساس و پايه حكومت ما برادران ما نبايد در شعار هايمان مرگ بر امريكا را زياد ببريم و هيچوقت نبايد دعاي امام از ياد برود و هميشه دعا گوي عمر با عظمت امام باشيد. و نبايد پيروزيهاي مختصرچشم هاي ما را بگيرد و مثل جنگ خيبر خداي ناكرده دست مبارزه برداريم و ميدان را به دشمنان بدهيم و عقيده من اين است كه تا ظلم هست مبارزه هم بايد باشد و اما وصيت من به پدر و مادر و برادر و خواهرانم و امت حزب اله اين است كه هيچ وقت از نماز و عبادت خدادست بر ندارند و همواره پشتيبان ولات فقيه باشند و هميشه گوش به فرمان امام بوده و تعجيل امام زمان را از خدا بخواهند در ضمن از پدر عزيزم معذرت ميخواهم كه وي را ناراحت كردم و درماه رمضان به جبهه اعزام شدم, پدرجان من دردت را درك ميكنم و من ميدانم كه بزگترين پسرتو بودم و تو انتظار داشتي كه روزي دستگير تو باشم و به تو خدمت كنم ولي اين خواست خداست كه من فداي اسلام شوم ولي اين را بدان كه اين خداست كهدستگير تو بوده و خواهد بود و مادر جان اين را با تمام وجودم و از ته قلب مي گويم و عاجزانه از تو ميخواهم كه مراببخشي و شيري كه به من داده اي و زحمتي كه 16 سال برايم كشيدي و زينب وار مرا تربيت كرده اي حلالم كني و از تو ميخواهم كه بعد از شهادتم هيچوقت گريه نكني زيرا گريه تو باعث شادي منافقان خواهد وبد بعد از شهادتم شادي كن و زينب وار حركت كن تا منافقان بدانند كه بااين روحيه مادران و پدران مرگشان فرارسيده است و درآخر از امت حزب الله ميخواهم كه هميشه اين شعار را تكرار كنند.

خدايا, خدايا تا انقلاب مهدي

تو را بجان مهدي خميني را نگهدار

از عمر ما بكاه و برعمر او بيفزاي 

والسلام كوچك شما

يحيي ابوالقاسم زاده 25/4/61

 درباره شهید

شهید یحیی ابوالقاسم زاده
نام پدر :عبدالعلی
تاریخ تولد : 1345
ش .ش:395
محل صدور : میانه
آخرین مدرک تحصیلی :سوم راهنمایی
مدرسه محل تحصیل :بوعلی
شهادت : انفجار مین
محل شهادت : مهاباد
تاریخ شهادت : 31/6/61
شغل :محصل

شهیدیحیی ابوالقاسم زاده در سال 1345در میانه به دنیا آمد .

اوپسر بزرگ خانواده بود .دوران کودکی را پشت سر گذاشت و ودر حالی که در کلاس سوم راهنمایی درس می خواند عازم جبهه شد .شهید بزرگوار در اوایل انقلاب در تظاهرات وراهپیمایی ها شرکت می کرد.

ایشان برای تربیت بچه های محل وصدور انقلاب همراه پسر عمویش در محله کتابخانه ای بنام تاسیس کرد .که بعد از فراغت از درس شب وروزشان را در آنجا می گذراندند . شب ها اعلامیه ها و شعار هارا نصب می کردند . ایشان در نوشتن پلاکارد با حروفدرشت تبحرخاصی داشتند .

این شهید بزرگوار درسال 1360در روستای قرجه و شیخدرآباد نمایشگاهی ایجادکرده بودند تا روحیه معنوی افراد رابالا ببرند.ازدوستان نزدیک شهید میتوان به شهیداسماعیل قره داغی پسر عمویش اکبر ابوالقاسم زاده اشاره کرد . که شهید قره داغی ازدواج و شهادتش یک ماه طول کشید و شش ماه بعداز شهادت دوست صمیمی اش یحیی نیز بهشهادت رسید .یحیی حدودا اوایل شهریور ماه 61  برای آخرین بار به مرخصی آمد تا اینکه شهید به همراه دوستانش که درتپه ای در مهاباد مستقر بودندوبرای بررسی جاده به گشت می روند ودر جاده مین ضد تانک تله ای شدهای را پیدامی کنند که مزدوران دموکرات کارگذاشته بودند مین را به تپه می آورند و درحین خنثی کردن، مین منفجرمی شود و به همراه دوستانش به شهادت می رسند .
 

نگارنده : fatehan1 در 1392/7/20 10:9:17

ادامه مطلب

[ شنبه 30 خرداد 1394  ] [ 3:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیتنامه شهید غلامرضا حطم
پروردگارا مرگم را شهادت و زندگیم را قدم گذاشتن در راه شهیدان قرار بده. 
بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر ان الانسان لفى خسر الا الذین لفى خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
 
دفتر قلبم را باز مى‌کنم و بر اول برگش نام تو را مى‌نویسم و سخنم را با نام تو آغاز مى‌کنم. اى، آفریننده جهان هستى و اى قادر متعال اى کسى که همه قدرتها در ید قدرت توست. اى درهم شکننده ستمگران و یارى دهنده مظلومان اى محبوب دلهاى شکسته به تو پناه مى‌آوریم چه گناهان و چه معصیت‌ها که در پیشگاهت مرتکب شده‌ام پروردگارا در محضرت به کدامین گناهم اعتراف کنم که خود ناظر به تمام اعمالم بوده‌اى.
پروردگارا مى‌دانم که گناهانم آنقدر بزرگ است که قابل بخشش نیست و اما این را هم مى‌دانم که تو آنقدر کریمى و رحیمى که هر که را بخواهى عفو میکنى و من نیز امید به عفو و گذشت تو دارم. پروردگارا با عدالت با من رفتار مکن بلکه با عفو و بخشش با من رفتارکن.
پروردگارا مرا در راهى که قدم گذاشته‌ام ثابت قدم و استوار بگردان پروردگارا.
اى معبود من اى امید آرزوى من آرزوهایم این است که در دنیا زیارت حسین ابن على(ع) و در آخرت شفاعت امام حسین(ع) را نصیبم گردان.
پروردگارا مرگم را شهادت و زندگیم را قدم گذاشتن در راه شهیدان قرار بده.
پروردگارا امام را امت را تا انقلاب حضرت ولى عصر(عج) حفظ بگردان و امت امام را توفیق پیروى از امام عطا بفرما.
خطاب به دوستان: نصیحت برادر کوچکتان را عمل کنید همیشه بیاد خدا باشید و پیرو خط امام مسجد را ترک نکنید و جلسات قرائت قرآن را همیشه برگزار کنید.
خطاب به پدر و مادرم: مى‌دانم که از بدو تولدم تا به حال غیر از ناراحتى و درد سر چیزى برایتان نداشته‌ام مادر عزیزم مى‌دانم که در زندگى مصیبت‌هاى زیادى را دیده‌اى و این بار فراق من نیز برایت مشکل خواهد بود ولى صبر را پیشه خود کن که خدا با صابران است.
و اما پدر عزیزم مى‌دانم که تو نیز چون مادرم در زندگیت مصیبت‌هاى زیادى را دیده‌اى ولى همیشه دیده‌ام که از همه صابرتر بوده‌اى این بار نیز صبر داشته باش.
برادران و خواهران عزیزم پدر و مادرم را دلدارى دهید و امید به خدا داشته باشید همچنین به خواهر بزرگم و فرزندانش بسیار سر بزنید و مواظب آنها باشید. دیگر عرضى ندارم بجز سلامتى همگى شما.
والسلام بنده کوچک خدا غلام‌رضا حطم ۲۵/۱۲/۶۶ ساعت ۵۰/۱۰

درباره شهید 

برادر غلامرضا در تاريخ اول فروردين ماه سال 1347 در خانواده اي متدين و رنجديده چشم به جهان گشود و از همان كودكي تحت تعليم پدر بزرگوار و برادران خود قرار گرفت و دستورات و احكام اسلامي را در حداقل زمان ممكن فرا مي گرفت .

دوران تحصيلات دبستاني را با موفقيت كامل پشت سر گذاشت و پس از آن وارد دوران راهنمايي شد . در اين دوران تحصيل بود كه انقلاب شكوهمند اسلامي جوشش خود را آغاز كرد و غلامرضا با وجود سن كم در بيشتر برنامه ها شركت فعال داشت او فرزند جلسه و قرآن بود و از همان كودكي به جلسه قرائت قرآن مسجد نجفيه روي آورد و يكي از اعضاي فعال اين جلسه بود وي به واسطه اخلاق نيكويي كه داشت دوستان خود  را كه همان فرزندان مسجد و جلسه بودند مورد توجه قرار داد . غلامرضا دوران دبيرستان خود را در هنرستان شهيد مظلوم بهشتي در رشته برق آغاز كرد و در اين رشته بسيار علاقه از خويش نشان داد و توانست با موفقيت كامل اين دوران را به پايان برساند وي در طول درس خواندن براي گذران زندگي با استفاده از تجربه هاي قبلي و درسي خود برقكاري در منـازل را به تنهايي انجام مي داد .  غلامرضا از انجايي كه علاقه زيادي به دوستان خود داشت در كارهايي كه دوستان به او مي گفتند تا انجام كامل آن دست برنمي كشيد . وي عاشق اباعبدالله بود و از اين رو بود كه در روزهاي عاشورا و تاسوعاي حسيني و در مراسم دهه خونين عاشورا در مجالس و عزاداري مولايش كه او را اسوه خود قرار داده بود شركت فعال و بي دريغ داشت .

غلامرضا پس از سه بار شركت در جبهه هاي نبرد از آنجايي كه عاشق امام و جبهه بود با وجود اينكه در كنكور دانشگاه امام حسين (ع) سپاه پاسداران و دانشگاه نيروي دريايي با موفقيت رتبه اي بالا بدست آورده بود اما شركت در جبهه را مسئوليتي مي دانست كه هيچ گاه آن را بر زمين نگذاشته بود و حال نيز دانشگاه را رها كرد و در تاريخ 5/12/66 به جبهه هاي نبرد اعزام شد و براي چندمين بار به گردان حماسه ساز بلال لشكر 7 وليعصر (عج) رفت و به ارتفاعات صعب العبور غرب ميهن اسلامي اعزام شد و اين زماني بود كه عمليات پيروزمندانه والفجر 10 شروع شده بود و در آن شب كه ستاره هاي آسمان شاهد حماسه هاي فرزندان غيور اين ملت بودند غلامرضا نيز بر دشمنان بعثي شجاعانه يورش مي آورد و سرانجام در صبح روز چهارم فروردين 1367 در ارتفاعات ريشن براي برپايي جمهوري اسلامي در كشور مظلوم عراق هدف اصابت گلوله كفار بعثي قرار گرفت و روح پرفتوحش به آسمانها پر كشيد .

روانش شاد و راهش پررهرو باد


نگارنده : fatehan1 در 1392/7/21 11:24:59

ادامه مطلب

[ شنبه 30 خرداد 1394  ] [ 3:19 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

ای انسان مواظب باش ،مواظب باش،مواظب باش ،ای کسانی که در جمهوری اسلامی مسئولیتی به گردن داری ،می دانی که ان میز و یا غیره که باید به وسیله اش خدمت بکنی پایه اش کجا قرار دارد،آن پایه روی خون شهدائی که خون عزیزشان را برای برپائی اسلام چه از روحانیون عظیم الشان اسلام قرار دارد.البته این را تصور نکن که صحبت سر مسئولین مملکتی است ،خیر هرگونه مسئولیتی باشد فرق ندارد فقط درجائی کم وزیاد است.

 

ادامه مطلب

[ شنبه 30 خرداد 1394  ] [ 3:19 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 10 ] [ 11 ] [ 12 ] [ 13 ] [ 14 ] [ 15 ] [ 16 ] [ 17 ] [ 18 ] [ 19 ] [ > ]