خدايا! تو خود ميداني كه خواستهاي جز رضا و خشنودي تو ندارم، از سويي به سراسر عمري كه به غفلت گذراندهام نگاه ميكنم، تنم ميلرزد و ميگريم و از سوي ديگر به فضلت نگاه ميكنم و اميدم به رحمتت زيادتر ميشود.
ادامه مطلب
[ شنبه 30 خرداد 1394 ] [ 3:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
و من یک پیامی برای ملت شهید پرور دارم که هیچگاه انقلاب و امام را رها ننمایند و به خاطر علاقه مادی خود از اسلام و قرآن دوری نکنند که همانا آن زمان بدبختی است و همیشه خدا را در کارهایتان اصل بدانید
[ شنبه 30 خرداد 1394 ] [ 3:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ شنبه 30 خرداد 1394 ] [ 3:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ شنبه 30 خرداد 1394 ] [ 3:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
اولاً بايد بگويم من كوچكتر از آنم كه بتوانم براي شما ملت عزيز و شهيد پرور وصيتي بكنم ولي مقتضاي زمان ايجاب ميكند كه با شما ملت شهيد پرور چند كلمه حرف بزنم.
[ شنبه 30 خرداد 1394 ] [ 3:30 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مادرم! از مرگ من ناراحت نباش وقتیکه من شهید شدم زیاد گریه نکن که ناراحتی شما خوشحالی دشمن است امیدوارم که اگرگریه هم بکنی از روي خوشحالي گريه بكني
[ شنبه 30 خرداد 1394 ] [ 3:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
الهي العفوپروردگارا ترسم از اين است كه آمدنم خالص نباشد ومورد قبول درگاهت نشوم و تنها اميدم عفو و بخشش شما مي باشد
[ شنبه 30 خرداد 1394 ] [ 3:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ شنبه 30 خرداد 1394 ] [ 3:20 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
برادر غلامرضا در تاريخ اول فروردين ماه سال 1347 در خانواده اي متدين و رنجديده چشم به جهان گشود و از همان كودكي تحت تعليم پدر بزرگوار و برادران خود قرار گرفت و دستورات و احكام اسلامي را در حداقل زمان ممكن فرا مي گرفت .
دوران تحصيلات دبستاني را با موفقيت كامل پشت سر گذاشت و پس از آن وارد دوران راهنمايي شد . در اين دوران تحصيل بود كه انقلاب شكوهمند اسلامي جوشش خود را آغاز كرد و غلامرضا با وجود سن كم در بيشتر برنامه ها شركت فعال داشت او فرزند جلسه و قرآن بود و از همان كودكي به جلسه قرائت قرآن مسجد نجفيه روي آورد و يكي از اعضاي فعال اين جلسه بود وي به واسطه اخلاق نيكويي كه داشت دوستان خود را كه همان فرزندان مسجد و جلسه بودند مورد توجه قرار داد . غلامرضا دوران دبيرستان خود را در هنرستان شهيد مظلوم بهشتي در رشته برق آغاز كرد و در اين رشته بسيار علاقه از خويش نشان داد و توانست با موفقيت كامل اين دوران را به پايان برساند وي در طول درس خواندن براي گذران زندگي با استفاده از تجربه هاي قبلي و درسي خود برقكاري در منـازل را به تنهايي انجام مي داد . غلامرضا از انجايي كه علاقه زيادي به دوستان خود داشت در كارهايي كه دوستان به او مي گفتند تا انجام كامل آن دست برنمي كشيد . وي عاشق اباعبدالله بود و از اين رو بود كه در روزهاي عاشورا و تاسوعاي حسيني و در مراسم دهه خونين عاشورا در مجالس و عزاداري مولايش كه او را اسوه خود قرار داده بود شركت فعال و بي دريغ داشت .
غلامرضا پس از سه بار شركت در جبهه هاي نبرد از آنجايي كه عاشق امام و جبهه بود با وجود اينكه در كنكور دانشگاه امام حسين (ع) سپاه پاسداران و دانشگاه نيروي دريايي با موفقيت رتبه اي بالا بدست آورده بود اما شركت در جبهه را مسئوليتي مي دانست كه هيچ گاه آن را بر زمين نگذاشته بود و حال نيز دانشگاه را رها كرد و در تاريخ 5/12/66 به جبهه هاي نبرد اعزام شد و براي چندمين بار به گردان حماسه ساز بلال لشكر 7 وليعصر (عج) رفت و به ارتفاعات صعب العبور غرب ميهن اسلامي اعزام شد و اين زماني بود كه عمليات پيروزمندانه والفجر 10 شروع شده بود و در آن شب كه ستاره هاي آسمان شاهد حماسه هاي فرزندان غيور اين ملت بودند غلامرضا نيز بر دشمنان بعثي شجاعانه يورش مي آورد و سرانجام در صبح روز چهارم فروردين 1367 در ارتفاعات ريشن براي برپايي جمهوري اسلامي در كشور مظلوم عراق هدف اصابت گلوله كفار بعثي قرار گرفت و روح پرفتوحش به آسمانها پر كشيد .
روانش شاد و راهش پررهرو باد
[ شنبه 30 خرداد 1394 ] [ 3:19 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
ای انسان مواظب باش ،مواظب باش،مواظب باش ،ای کسانی که در جمهوری اسلامی مسئولیتی به گردن داری ،می دانی که ان میز و یا غیره که باید به وسیله اش خدمت بکنی پایه اش کجا قرار دارد،آن پایه روی خون شهدائی که خون عزیزشان را برای برپائی اسلام چه از روحانیون عظیم الشان اسلام قرار دارد.البته این را تصور نکن که صحبت سر مسئولین مملکتی است ،خیر هرگونه مسئولیتی باشد فرق ندارد فقط درجائی کم وزیاد است.
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا، من چقدر بدبخت هستم که وقتی به آیة: « و هم فی غفله معرضون» میرسم، خود را متنبه می خوانم و وقتی به آیه: « والسابقون السابقون » میرسم خود را جزء آنها میشمارم. خدای مهربان دوست دارم مرا در اقیانوس بلا غرق کنی و از ساغر دردت سیرابم سازی و دوست دارم چشمانم را چشمهای کنید تا گناهانم از آن بیرون ریزد. برادران عزیزم! به حرفهای قلبمان، امام عزیز گوش کنید، پروانه وار دور این شمع بگردید و به وصیت نامة شهدا عمل نمایید.
والسلام
درباره شهید
طلبه شهید احد کیانی
با تلاش و همت او، باشگاه «رزمی-ورزشی سپاه» در شهرستان میانه شکل گرفت و این نقطةعطفی در فعالیتهای اجتماعی شهید کیانی بود که در شکلگیری شخصیت اجتماعی ایشان بسیار مؤثر شد. او ضمن این که در این مرکز، به نوجوانان و جوانان شهر آموزش ورزشی میداد، ازاین طریق آنها را جهت شرکت در جلسات دینی و مذهبی تشویق مینمود؛ گاهی کتابهای ارزشمندی را خود مطالعه میکرد و محتوای آن را به شاگردان ودوستان خود انتقال میداد که این کار در جهت روشنگری، رشد اخلاقی و آگاهیهای سیاسی، انقلابی و مذهبی جوانان بسیار کار ساز و مؤثر بود. شهید احد کیانی در سال 1363 به حوزة علمیة حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) تبریز وارد شد و با شور و اشتیاق فراوان به تحصیل مقدمات علوم اسلامی پرداخت، با توجه به استعداد ذاتی خویش، توانست این مرحله از تحصیل را به خوبی و سریع به پایان رساند. شهید کیانی ضمن تحصیل، به تدریس کتاب جامع المقدمات نیز همت گمارد و شاگردانی را نیز در حلقة درس خود جمع کرد به طوری که امروز برخی از آنان، از فضلای حوزة علمیة قم به شمار میآیند، او اضافه بر تدریس علوم نحو و صرف، کلاس دیگری تحت عنوان آموزش ورزشهای کاراته، تکواندو در مدرسه تشکیل داده و این رشتهها را به طلاب آموزش میداد. وقتی بانگ جرس کاروانیان عشق و شهادت به گوشش خورد و صدای مارش حملة رزمندگان اسلام را از صدا و سیما شنید، به رغم شوق وصف ناپذیر واستعداد فوق العادهای که به تحصیل علوم دینی داشت، ناگهان بیاختیار این رغبت از او سلب می شد و یک نیروی دیگری او را به مناطق مختلفی از جبههها سوق می داد به همین سبب خاک جنوب کشور با سیمای نورانی و پیشانی خاک خوردة این طلبة مخلص و عاشق آشنایی کامل داشت.
گردان تخریب از لشکر 31 عاشورا وعدهگاه و محل راز و نیاز این طلبة سلحشور به شمار میآمد. تا این که بعد از مدتی زمزمة عملیات «کربلای پنج» به گوش جان رسید.
طلبة رزمنده احد کیانی که چند بار به جبهه اعزام شده بود؛ در چند عملیات شرکت جسته و در گردان تخریب حماسهها آفریده بود، این بار نیز با ثبت نام در بسیج آماده حرکت و هجرت شد. این پرستوی سبکبال دوباره به زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) شتافت تا با آن حضرت وداع نماید. هیچ کس نمی دانست که این آخرین وداع وی با دختر موسی بن جعفر (علیه السلام) خواهد بود.
شهید کیانی وقتی به منطقة محل استقرار لشکر 31 عاشورا رسید، باز در گردان تخریب سازماندهی شد و چون قبلا آموزش غواصی را دیده بود، لباس غواصی به تن کرد و خود را برای ماموریتی حساس و سرنوشت ساز، کاملا آماده ساخت.
او در روز 19/10/1365 در «عملیات کربلای پنج» که درمنطقه «شلمچه» آغاز شده بود، شرکت کرد و در فردای آن روز 20/10/1365 پس از ایثار و شهامت فراوان به درجة رفیع شهادت نایل شد. پیکر پاکش مورد استقبال کم نظیر مردم شهرستان میانه قرار گرفت و طی مراسم با شکوهی در گلستان شهدای این شهر به خاک سپرده شد.
«خدایش هر لحظه بر سرور و آرامش ابدی اش بیفزاید»
ادامه مطلب
برشی کوتاه از وصیت نامه شهید طیب حاج رضایی
درباره شهید
معرفی کتاب طیب: زندگینامه و خاطرات حُر نهضت امام خمینی (ره) شهید طیب حاجرضایی
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
«بنام الله پاسدار خدمت خون شهيدان»
وصيتنامه پاسدار روسیاه عليرضا اجلي
"ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امراتاً و بل احياء عندربهم يرزقون"
ادامه مطلب
اطيعوالله واطيعوالرسول و الولامرمنكم
خدايا, خدايا تا انقلاب مهدي
تو را بجان مهدي خميني را نگهدار
از عمر ما بكاه و برعمر او بيفزاي
والسلام كوچك شما
يحيي ابوالقاسم زاده 25/4/61
درباره شهید
شهید یحیی ابوالقاسم زاده
نام پدر :عبدالعلی
تاریخ تولد : 1345
ش .ش:395
محل صدور : میانه
آخرین مدرک تحصیلی :سوم راهنمایی
مدرسه محل تحصیل :بوعلی
شهادت : انفجار مین
محل شهادت : مهاباد
تاریخ شهادت : 31/6/61
شغل :محصل
ادامه مطلب
درباره شهید
ادامه مطلب
ادامه مطلب