مادر گرامی؛ ببال بر چنین فرزندی که توانست راه علی اکبر ها و قاسم بن حسن ها را ادامه دهد، چونکه وقتی سید الشهداء به برادرزاده اش میفرماید که شهادت را چگونه می بینی، عرض می کند که من شهادت را شیرین تر از عسل می دانم.
ادامه مطلب
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 6:24 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
دقت کنیم که خدای نکرده اعمال فقط شعار خالی نباشد و از امام اطاعت کنیم تا چهارده معصوم و خدای متعال اطاعت کرده باشیم .
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 6:24 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مادر جان و اى كسانى كه پوينده راه اسلام هستيد خود مى دانيد كه تنها دين اسلام است كه موجب سعادت انسانها و نابودى كفار و ياوه گويان مى شود.سعى كنيد كه در تبليغ آن بكوشيد و آن را به تمام جهانيان عرضه نمائيد .
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 6:22 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 12:40 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
بار خدايا اين بار كه ديگر مي دانم حتما شهيد مي شوم چون كه محمود رضايي را در خواب ديدم و گفت من خيلي وقت است كه منتظر هستم.
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 12:40 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
تنها چند روز مانده به عملیات کربلای 4 حاج عبدالله شریفی که در آن زمان فرمانده پایگاه بسیج بود تعداد 50 نفر از جوانان روستایی کوچک اما غیرتمند بهنام سورک را برای اعزام به جبههها ثبتنام و اعزام میکند.
یکی از بازار و یکی از مزرعه، مدرسه یا کارخانه آمده بود اما همه با یک هدف که دفاع از کشور بود اما اتفاقی مهم در شب قبل از عملیات کربلای چهار رزمندگان این منطقه را جاودانه کرد.
راوی این رویداد که محمود محمدزاده است و در آن زمان فرمانده یک گردان غواص در دفاع مقدس بود گفت: وضعیت در آن زمان خاص بود بعد از عملیات والفجر هشت بیش از هفت ماه بود که عملیاتی نشده بود.
وی اظهار داشت: برای عملیات جدید خیلی نیرو به جبههها آمده بودند و یک کاروان از سورک بهنام انصارالحسین(ع) نزدیک به 50 نفر از داوطلبان را ثبتنام و به هفتتپه اعزام کرده بود، من به همراه برخی دیگر از بچههای سورک در گردان عملیاتی عاشورا بودیم و نیروهای جدید سورکی هم با دیدن ما همه خواستار الحاق به این گردان بودند.
محمدزاده با اشاره به مخالفت خود و دیگر بچههای قدیمی گردان با این مساله گفت و دلیل آن را احتمال شهادت تعداد بالای افراد با توجه خطرات عملیات فردا دانست اما گوش کسی بدهکار نبود تا اینکه با پافشاری افراد در نهایت40 نفر به گردان عملیاتی عاشورا پیوستند.
وی افزود: ما نگران این بودیم که اگر در عملیات آینده گردان با آتش سنگین یا حمله بعثیها مواجه شود تعداد زیادی شهید میشوند و شاید این مساله در یک روستای کوچک برای مردم سنگین باشد.
این فرمانده دفاع مقدس نقش گردان عاشورا را در عملیات کربلای چهار خطشکن و نوک پیکان عملیان توصیف کرد و ادامه داد: گردان عاشورا باید از سه معبر رودخانه اروند را شنا میکرد و یکی از حساسیتهای عملیات در همین کار بود.
محمدزاده افزود: شب قبل از عملیات در ذهنم جرقهای زد و به شریفی پیشنهاد کردم که به احتمال زیاد در عملیات فردا تعدادی از بچهها شهید میشوند و اگر یک وصیتنامه دستهجمعی بنویسیم یادگاری از این لحظات و ساعتهای قبل از شهادت و رشادت خواهد ماند، شریفی هم پذیرفت و پیشنویس این وصیتنامه را بر روی مقوای شیرینی نوشت.
وی گفت: من هم چند کلمه به آن اضافه کردم ولی کلیات آن خوب بود بعداز پاکنویس کردن آن در جلسهای با بچهها که با سخنرانی یک روحانی و مداحی همچنین سخنرانی فرمانده پایگاه همراه بود در آخر موضوع وصیتنامه را مطرح کردم که با استقبال همه مواجه شد، همه 50 نفر امضا کردند و تاثیر خوبی بر روحیه رزمندگان روستا داشت.
محمدزاده افزود: فردا صبح عملیات را شروع کردیم و در این عملیات هفت نفر از بچهها از جمله خود عبدالله شریفی فرمانده پایگاه بسیج به شهادت رسیدند و برخی هم در عملیاتهای بعدی مانند کربلای پنج وکربلای10همچنین والفجر 10 به یاران و همپیمانان خود ملحق شدند.
وی در مورد سرنوشت وصیتنامه گفت: پس از امضای آخرین نفر وصیتنامه پیش یکی از بچهها باقی ماند و بعد از عملیات آن را تحویل گرفتم که تا امروز آن را لحظهای از خود دور نکردهام اما از کنگره شهدا و مستند روایت فتح دنبال آن آمدند و یک کپی از آن را به آنها دادم.
محمدزاده در پایان یادآور شد: بعدها رونوشتی از این سند مهم را برای اطلاع مردم از رشادت فرزندان این منطقه در بین مردم توزیع کردیم تا از ولایتپذیری و شهادتطلبی و میهن دوستی مردان این منطقه مطلع شوند که نتایج خوبی نیز داشت و امروز کمتر کسی است که در شهر از این موضوع خبر نداشته باشد.
فارس
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 12:39 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
این وظیفهٔ فرد، فرد ماست که با توکل بر حق تعالی و تحت رهبری ولی فقیه، چون سدی آهنین در برابر دشمنان خدا ایستاده و با ایثار جان و مال، ریشهٔ ظلم را برکنیم. عزیزان من، قدری سختی را به خود بخرید و آسایش کذایی این دنیا را برای اهلش، رها کنید.
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 12:39 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 12:39 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ جمعه 29 خرداد 1394 ] [ 12:38 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
خدایا تو را سپاس می گویم که در حق این بنده سراپا تقصیر عنایتی کردی و حضور نا چیز مرا در دفتر لطف و کرم خویش ثبت نمودی .
ادامه مطلب
ادامه مطلب
وصیتنامه شهید محمد علی احمدیان
فرزند غلامرضا
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خدائی که از او هستیم و بازگشت همه به سوی اوست.
فا لذ ین ها جروا و اجرجوا من دیارهم واوذوافی سبیل وقاتلوا وقتلوالاکفرن عنهم سییا تهم ولاخلنهم جنات تجری من تحتها الا نهارثوابا من عند الله عنده حسن الثواب
پس کسانی که هجرت کرد ند و ازخانه و دیار خود خارج شده اندودر راه خدا اذیت شده اند و کشته شده اند می پوشانیم از آنان گناهانشان و او راداخل بهشتی که درزیرآن نهرها و قرار می دهیم برای آنان از بهترین ثوابها
باسلام ودرودفراوان برمهدی موعودومنجی عالم بشریت ونایب بر حقش خمینی بت شکن وباسلام به روان پاک شهدای اسلام وبه امیدپیروزی هرچه زودتراسلام ومسلمانان بر کفروکافران وصییت نامه خودراشروع میکنم.
حضورمحترم امت شهیدپروروقهرمان احمدآبادوهرکجای ایران وکشورهای اسلامی سلام عرض می کنم وامیدوارم که سلامت باشید.خدمت خانواده عزیز و گرامیم سلام عرض میکنم وامیدوارم که درپناه ایزدمتعال بسر ببرید و امیدوارم که بعدازشهادت من ناراحت نشوید وگریه وزاری نکنید چون گریه وناراحتی شماباعث خوشحالی دشمنان اسلام می شود.
من می دانم که باشهید شدن من داغ شما تازه می شود و حق هم دارید ولی از خدای خود یاری بخواهید که شمارا خونسرد و خوشحال کند.و هروقت به یاد من وبرادر شهید م افتادی و خواستی گریه بکنی به یاد حسین و یارانش باش وگریه برای آنان بکن وهرگز لباس سیاه به جز در ماه محرم نپوشید. پس من خوشبختی خودرادرهمین به جبهه رفتن ومرگ درراه خداراسعادت وخوشبختی خود می دانم.وشمانبایدناراحت باشیدازکشته شدن من چون من به ندای(هل من ناصرینصرنی) حسین(ع) و امام خمینی که راه امام حسین راطی می کندپاسخ دادم.وبه آرزووخوشبختی خودرسیدم وشمابایدبه آیه شریفه قران که می گوید:ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا ئ عند ربهم یرزقون وگمان مبرید کسانیکه درراه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند ودرنزدخدایشان روزی می خورند.ایمان داشته باشید.ودر پایان ازشما وکلیه افرادی که روزی به آنان بدی کردم می خواهم که مرا ببخشندوپشتیبان روحانیت ورهنمودهای آنان باشند.به امید پیروزی لشکریان اسلام برسپاه کفروپیروزی مسلمانان جهان بر تمامی استکبار.
خدانگهدار تاریخ جمعه 25/10/1361
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحيم
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
به كساني كه در راه خدا كشته مي شوند مرده مگوييد زيرا زنده و جاويد هستند و در نزد خداي خويش روزي مي برند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
بخشی از وصیت نامه شهید محمد اثری نژاد
شهادت میدهم كه خدا یكی است و همه چیز در ید قدرت اوست كه او ارحمن الراحمین است... هر كسی وارد اسلام شود و به دستورات و سنت پیامبر اسلام (ص) و جانشینان بر حق او عمل نماید رستگار خواهد شد...
اینجانب تأكید میكنم كه حفظ نظام جمهوری اسلامی، ممكن نیست مگر با شركت عملی در صحنههای مختلف و مقابله با دشمن جمهوری اسلامی.
توصیهام به جوانان عزیز... این است كه هر كاری را برای خدا انجام دهند و انگشت روی ضعفها و برخی نارسائیها نگذارند... از امام و انقلاب پشتیبانی نمایند... كه سعادت دنیا و آخرت آنان در گرو همین تبعیت از امام (ره) و پشتیبانی از این انقلاب است...
جملاتی از وصیت نامه شهید محمد اثری نژاد
1. سعادت دنیا و آخرت در گروتبعیت از امام و پشتیبانی از این انقلاب استو از دادن جان ومال دریغ نکنند.
2. این انقلاب صد در صد اسلامی است و هدف آن پیاده کردن حکم خداوند و دستورات اسلام و سنت پیامبر است.
3. اینجانب تاکید می کنم که حفظ نظام جمهوری اسلامی ممکن نیست مگر با شرکت عملی در صحنه های مختلف مقابله با دشمنان جمهوری اسلامی ایران
4. توصیه ام به جوانان عزیز ( به خصوص برادران پاسدار ) این است که سعی کنند هر کاری که انجام می دهند و میخواهند انجام دهند به قصد قربت و فقط برای خدا انجام دهند.
درباره شهید
شهید محمد اثری نژاد ؛زاده روستای حسین آباد کام فیروز شهرستان مرودشت فارس، روز بیست و چهارم شهریور ماه 1333 چشم به هستی گشود. وی به سال 1353 در جریان مبارزه امام خمینی(س) با رژیم شاهنشاهی قرار گرفت.در همان سال ها از زادگاهش به سوی تهران مهاجرت کرد تا بتواند کسب و کاری برای خود فراهم کند.با آهنگری اغاز کرد و شبانه به ادامه تحصیل پرداخت، تا به خدمت زیر پرچم فرا خوانده شد، اما هنوز ده ماه از این دوران نگذشته بود که به علت در گذشت مادر،معافی کفالت شامل حالش شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی،مدتی به عنوان نیروی داوطلب،در کردستان و غرب کشور خدمت کرد، تا این که با آغاز جنگ،لباس سبز سپاه را به تن آراست و به خوزستان رفت.در سال 1362 معاونت پشتیبانی و تدارکات قرار گاه نجف را بردوش او نهادند.سپس در مهرماه سال 1364 بار دیگر به جنوب رفت و همین مسوولیت را در یگان دریایی سپاه پذیرفت.سر انجام روز دوازدهم اسفند ماه همان سال،با نبرد ولفجر 8 در منطقه فاو عراق، به درجه رفیع شهادت نایل آمد.پیکر وی از آن سال در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران آرامیده است.
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
ربنا افرغ علينا وثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الكافرين
پروردگارا صبرعنايت فرما وما را ثابت قدم فرما وپيروزمان كن براقوام كافر.
پروردگارا مسلمانان بپا خاسته اند وبراى نصرت دين اسلام جان وهستى را به كف نهاده اند.
خدايا نصرت وامدادهاى غيبى ات را نصيب ما بفرما تا دين اسلام وقوانين حيات بخش وعدالت گستر درسرتاسر زمين سايه افكند .
برادران ودوستان عزيزم امام راتنها نگذاريد وبه فرامين و نصايح ايشان عمل نماييد. سنگر مساجدرا خالى نگذاريد ايران كربلا شده ونيازبه ياران با وفا دارد.
خدمت دوستان عزيزوارجمندم سلام رسانده والتماس دعا دارم واميدوارم كه شبهاى جمعه فاتحه وقرآن برايم بخوانند واگر سخن يا حركتى بيهوده داشته ام مرا عفو كنند درمورد كليه امورات وداراييم والدينم مختارند ازخداوند متعال طلب مغفرت وعفو دارم .
اللهم الرزقنا توفيق الشهاده فى سبيلك والسلام
14/11/62
درباره شهید
نام: علي
نام خانوادگی:روشي
نام پدر:حسن
شماره شناسنامه:250
تاریخ تولد: 1340/08/05
عضویت:رسمی
تاهل:مجرد
محل شهادت:عملیات خیبر
تاریخ شهادت:1362/12/06
محل تولد:شیراز
زندگینامه شهید علي روشي
برادر شهيد علي روشي دوران دبستان را در دبستان ابن سينا (آغاجاري) سپري کرد و دوران دبيرستان را در دبيرستان ساسان (آغاجاري) به پايان رسانيد . شهيد از نظر اخلاقي نمونه بود چه در دوران کودکي و چه در دوران تحصيلي و چه در دوراني که که در سپاه پاسداران خدمت مي کرد همگي برادران مي گفتند واقعا جايش را خالي احساس مي کنيم و فراموش نشدني است .فعاليت هاي ايشان تا سالي که انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد (محصل بود ) و در همان سال دپيلم گرفت و بلافاصله به خدمت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي آغارجاري در آمد . و از شروع انقلاب اسلامي تا لحظه اي که به شهادت رسيد تماما در خدمت سپاه پاسداران بود فعاليت هاي زيادي داشت .مدتي در عمليات سپاه فعاليت کرد مدتي هم در دفتر مرکزي بسياري در غرب و جنوب کشور و آخرين مرتبه اي که از ماموريت بازگشت پس از يک هفته استراحت به حمله خيبر رفت که در اين عمليات به لقاء الله پيوست .در عمليات خيبر (مرحله 6) جزيره مجنون توسط ترکش خمپاره 120 و اصابت آن به سر شهيد روشي به لقاء الله پيوست .
روحش شاد و يادش گرامي باد .
ادامه مطلب
بنام ايزد يکتا ، بنام رب بي همتا و به نام آن خدائي که مرا آفريد و مرا جان داد تا که در راهش جان فدا کنم و به نام آن کسي که به من تحرک داد که از خون انساني آگاه و فداکار باشم و با درود و فراوان به ابرمرد تاريخ ، مرد تقوي و مرد عمل خميني رو خدا فرمانده کل قوا و با درود بي کران به شهداي صدر اسلام از اولين شهيد و تا آخرين شهيد کربلاي ايران وصيتنامه خود را شروع مي کنم.
هم اينک که به جبهه مي روم و راه پر مخاطره اي پشت سر مي گذارم و به صراط مستقيم قدم مي نهم اميدوارم که مورد قبول خداي خود گردم و من اميدوارم که در اين راهي که انتخاب کرده ام سرافراز بيرون بيايم .شهادت يک نعمتي است گران قيمت که هر کس دارائيش به آن نمي رسد که اين گوهر گرانبها را بخرد .خواهرم و برادرم بدان که برادر تو به راهي قدم گذاشته است که پايان آن برايش روشن و مسير خط آن که همان اسلام واقعي است و برايش واضح است لذا بر تو است که حجابت را حفظ نمائي و ود را از آلودگي ها دور نمائي .خواهر عزيزم حجاب سياه تو خيلي بيشتر از خون سرخ من ارزش دارد .
ما خون داديم تا که پيکر اجتماع از شر فساد ها حفظ نمائيم با شما برادران و خواهران عزيز سخن مي گويم سخني که از ته قلب و آخرين لحظات زندگيم را براي شما درج مي نمائيم مبادا که رهنمودهاي امام عزيز را از ياد ببريد و مبادا که اشعار استقلال آزادي جمهوري اسلامي را ازيادتان ببريد و اما تو اي برادرم محمود و يوسف و خواهرم صغري و کبري و ؟؟؟؟ مبادا که در عزايم اشک بريزيد و گريه کنيد .من دلم مي خواهد که شما شادي و سرور نمائيد و در انزار مردم افتخار کنيد که اين چنين برادري داشته ايم روزهاي پنج شنبه که بر مزارم پاي مي نهيد و سوره اي برايم قرائت مي نمائيد سعي نمائيد اشکي که مي ريزيد در اطراف قبرم بريزيد تا اين اشکها آبي باشد براي رشد خارهايي که بدان پاي دشمن را زخمي نمائيد.
و اما تو اي مادرم ، مادر عزيزم مادري که مرا در دامان پاکت پرورش کردي .گريه برايم نکن چونکه با گريه کردنت دشمن من تو خوشحال مي کند .
مادرم من بنده حقير مديون زحمات جبران ناپذير تو هستم من نمي دانم در اين راهي که مي روم تو خوشحال کرده باشم يا نه پدر عزيزم بياد مي آورم آن روزهاي که مرا خداحافظي مي کردي و مرا در آغوش گرمت دلگرم مي کردي همچون حسيني بردبار باش خيال کن که مرا همچون علي اکبر حسين فداي اسلام مي کني پدرجان اگر به افتخار شهادت نائل شدم و جسدم به دستت رسيد مرا بغل قبر شهيد بي سر حمزه مژده به خاک بسپار تا با آن برادرم هم صحبت شوم در پايان پيروزي هر چه سريعتر اسلام و مسلمين بر کفر جهاني از خداي خود خواستارم .
برار کوچک شما محمد ديانت . 5/12/60 .
پدرجان اگر به افتخار شهادت نائل گشتم هر چه از لباس و يا چيز ديگري دارم به کميته امداد جهاد سازندگي لامرد تحويل دهيد و اگر پولي در بساط دارم به دفتر تبليغات بسيج جهت تبليغ براي برادران محروم تحويل دهيد . محمد ديانت
درباره شهید
نام:محمد
نام خانوادگی:ديانت
نام پدر:عباس
شماره شناسنامه:597
تاریخ تولد:1344/01/02
عضویت:رسمی
تاهل:مجرد
محل شهادت:شوش
تاریخ شهادت:1361/01/02
محل تولد:لامرد
زندگینامه شهید محمد ديانت
سال 1344 در خانواده ای متوسط در محله ی گهوردان از توابع شهر لامرد به دنیاآمد تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی ادامه داد و با شروع انقلاب اسلامی در جستجوی گمشده خویش به دریای بی کران انقلاب پیوست. پس از پیروزی وارد بسیج مستضعفین شد و در سال 1360 با تشکیل سپاه در لامرد، عضو فعال این نهاد مردمی گردید. در بهمن ماه سال 1360 در حالی که تنها هفده بهار از عمر شریفش می گذشت به جببه-های نبرد حق علیه باطل رفت. در وصیت نامه¬اش نوشت من راه خودم را یافته ام و گام در راهی گذاشته ام که پایانش برایم روشن است سر انجام در عملیات فتح المبین پس از نبردی قهرمانانه با دشمن در تاریخ 2/1/1361 به آروزی دیرینه اش رسید و به خیل شهیدان پیوست.
ادامه مطلب