امام اين قلب تپندهي امت مسلمان ايران را تنها نگذاريد در هر جا و هر كجا كه هستيد از دعا كردن براي امام غافل نشويد و بعد از هر نماز و بعد از هر جلسهاي امام را دعا كنيد.
ادامه مطلب
[ شنبه 23 خرداد 1394 ] [ 12:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ شنبه 23 خرداد 1394 ] [ 12:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
امروز در این غروب تصمیم خود را گرفته ام. من می روم...
[ شنبه 23 خرداد 1394 ] [ 12:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
الهام گیری از انبیاء در زندگی موجب از بین رفتن یکنواختی در زندگی است و الهام گیرنده از انبیاء، اصلا زندگیش در یکنواختی نیست.
خدایا، تو را به حق فاطمه زهرا (س) عقلم را بکار بینداز و مرا از خواب غفلت بیدار کن. خدایا، کمکم کن تا کوچکترین حرکتی که میکنم در جهت رشدم باشد و از کارهای اضافی پرهیزکنم. خدایا، میخواهند جلوی ندای زیر بار ننگ و زور نرفتن را با جنگ و گلوله و توپ وخمپاره بگیرند، خدایا کمکمان کن که زیر بار ظلم نرویم و دچار غفلت نشویم.
اضطراب و نگرانی از آینده، تأثر و افسوس بر گذشته، از جمله موانعی هستند که اگر در روح کسی نفوذ نماید عزم و تصمیمش را درهم میشکند و او را خود باخته و مرعوب میسازد. دنیا این نیست که با چشم میبینیم، بلکه باید بیشتر بیدار باشیم و بیشتر دقت کنیم تا با تفکر دقیق بتوانیم جهان را بشناسیم و مسائل آن را درک کنیم و متوجه شویم.
از کلیه اشخاصی که در طول بیست و دو سال زندگیم با آنها برخورد داشتهام و آشنا بودهام،خواهشمندم حقوقی را که نسبت به آنها بدهکارم، اگر ممکن است به بزرگی خودشان ببخشند و من نیز به نوبه خود اگر حقی برگردن کسی دارم آنها را میبخشم.
نام و نام خانوادگی:ناصر دشتی پور
نام پدر:عباس
تاریخ تولد:۱۳۴۳/۰۷/۲۰
محل تولد:اهواز
تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۰۲/۱۰
محل شهادت:فاو
ناصر در سال 1343 در اهواز متولد شد. پس از اتمام دوره دبيرستان در رشته مهندسي برق دانشگاه صنعتي اصفهان پذيرفته شد.شهید ناصر دشتیپور در اوج گیریهای انقلاب و با وجود سن کم فعالانه حضور داشت . در سال ۶۳ در دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شد و در این سالها همچنان به فعالیت فرهنگی و اعتقادی میپرداخت . در سال ۶۴ از طرف جهاد به منطقه کردستان اعزام و در هیئتهای هفت نفره واگذاری زمین مشغول به کار شد . شهید چندین بار به جبهه اعزام شد تا اینکه در آخرین مرتبه اعزام در عملیات والفجر ۸ به درجه رفیع شهادت نائل آمد
[ شنبه 23 خرداد 1394 ] [ 12:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
وی در سال های جوانی توانست با مشقت فراوان از ایران خارج شده و دورههای چریکی را در میان مبارزان فلسطینی طی کند. سپس به ایران آمد و زندگی مخفی خود را شروع نمود اما سرانجام توسط عوامل رژیم طاغوت بازداشت شد.
«اینجانب اصغر وصالی سرباز الله برای جنگ با کفار عازم غرب می گردم، خواهشمندم امام را تنها نگذارید و یک سوم از آنچه از مال دنیا دارم برای نماز و روزه من که قضا شده است، خرج کنید. امام را حتماً یاری کنید. انقلاب را تنها نگذارید.»
[ شنبه 23 خرداد 1394 ] [ 12:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
ملت ما الان باید خود را بسازند تا فرد فرد این ملت یک مربی باشند و اول از خودمان شروع کنیم تا فردا بتوانیم برای صدور انقلابمان و زنده کردن اسلام در کشورهای عربی در حال خواب ، مربی و ناجی داشته باشیم
[ شنبه 23 خرداد 1394 ] [ 12:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهادت آرزوی من بود و اکنون که به آرزو و محبوبم رسیدهام میخواهم شاد باشید و نقل و شیرینی بدهید.
[ شنبه 23 خرداد 1394 ] [ 12:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
خدایا، حبیب من، مولای من، تو مرا می شناسی که چه بودم و چه شدم. یاد بعضی از عنایات تو میافتم، جگرم آتش می گیرد. حتماً بهتر از الان بودم که آن رویای صادق را نصیبم فرمودی.
[ شنبه 23 خرداد 1394 ] [ 12:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
برادر و خواهرانم که رهرو و مقلد امام هستید پا بر جا باقی بمانید و لحظهای پشت او را خالی نکنید که او استوار است، ولی شما و ما به گمراهی میرویم و برای این نعمت الهی شکرگزاری کنید.
[ شنبه 23 خرداد 1394 ] [ 12:35 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
ای امت اسلامی ایران که با ایثار های جانی و مالی خود به رزمندگان کمک می کنید امیدوارم که در پشت جبهه با این منافقان آمریکایی نیز مبارزه کنید و دیگر اینکه پشتیبانی ولایت فقیه باشید تا به اسلام ضربه ای نخورد.
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
هرگز مپندارید آنانکه در راه خدا شهید شدند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند
سلام بررهبر کبیر انقلاب روح خدا و فرقان مبین ،سلام و درود خدا برشهیدان انقلاب و جنگ تحمیلی که با خون سرخ خویش درخت اسلام را آبیاری کردند و با رهبری امام کبیر و بزرگوارمان بارور شد وسلام و درود خدا به سرور شهیدان آزاد مرد بشریت یعنی حسین بن علی(ع)که حق را از باطل تمیز داد و حق را از باطل جدا کرد اینجانب زین العابدین رنجبر فرزند علی به شماره شناسنامه 481 متولد 1342 انک وصیتنامه خود رادرحالیکه عازم جبهه های حق علیه باطل هستم با بینشی کامل و قلبی مطمئن بطورمختصر تشریح میکنم ،امیدوارم که جوانان عزیز ما همیشه بیاد خدا و به فکر جنگ باشند. اینجانب در سال فوق درجهرم در خانه ای محقر ولی تمام مذهبی چشم به جهان هستی گشوده و بعد از مدتی ادامه تحصیل تعهد پاسداری را قبول کردم تا خود را بتوانم بهتر و بهتر بشناسم لذا ازتمام جوانان عزیز می خواهم که پاسداری از اسلام عزیز را فراموش نکنند و امام عزیزمان را تنها نگذارند و پیرو فرامین امام بزرگوار باشند و به ندای هل من ناصر ینصرنی این نائب امام(ره) روح خدا دام ظله جواب مثبت بدهند.
هدف من از جبهه رفتن این است که به ندای سرور شهیدان و نایب امام جواب مثبت داده باشم و هم در دانشگاهی ثبت نام کرده باشم که معلمش مهدی زهرا(ع) است و اگر قبول شدم این چند قطره خون ناقابل به مشتری واقعیش خداوند تبارک و تعالی عرضه کنم چونکه واقعا خریداری بهتر از او سراغ ندارم و نداشتم ، لذا چونکه مشتری من خداست پس با دید بسوی او میروم تا اینکه متاع خود را به او بفروشم .
ای عزیزان اسلام ، ای کسانیکه این وصیت نامه مرا ، این چند کلمه ناقابل را میخوانید و میشنوید دنیا مثل اسبی سرکش است که دارای خطو خال فروانی باشد.پس گول دنیا را مخورید مبادا زرق و برق دنیا این اسب سرکش شما بفریبد که آنکس که سوار شد و خط و هدف خود را شناخت و با تمام وجود دلبستگی به این دار فانی پیدا کرد مقصدش در اعماق جهنم است و برای همیشه مخلد. از تمام برادران و خواهران گرامی می خواهم که پیرو هوای نفسانی خود نشوید و با نفس اماره خویش مبارزه کنند که مبارزه با نفس خود جهاد اکبر است و از تمام دوستان و مادر و برادر و خواهرانم می خواهم که وقتی من شهید شدم متاسف نشوند و گریه از روی تاسف نکنند و از تمام خواهرانم عاجرانه تقاضا دارم که حجاب خود را حفظ کنند که خون من در سنگرو حجاب تودر پشت سنگرخود مشت محکمی است بردهان ضد انقلاب و همچنین ازبرادرانم و خواهرانم می خواهم که در نماز جماعت و جمعه شرکت کنند ، پیرو قران و فرامین امام عزیز باشند که خود صراط مستقیم است. و نکند خدای نخواسته نفس شیطانی بر الهی پیروز شود وشما را از راه مستقیم بیرون کند که مقصدش مخلد در نار است. تنها گذاشتن امام یعنی شرکت نکردن درجماعات خالی کردن سنگرها ، بی تفاوت بودن ، یعنی جدا شدن از اهل بیت(ع) و شب و روز هم و غمتان این باشد که خود را بشناسید که اگر خود را شناختید با یک بینش خوب اسلامی دیگر خداوند تبارک و تعالی را شناختید آنوقت است که دیگرتمام مسایل حل می شود و تمام گرفتاری ما از این است که خود را گم کرده ایم وقتی آدم خود را شناخت آنوقت است که می فهمد هدف خداوند تبارک و تعالی از خلقت او چه بوده .آنوقت است که دیگردست خارجی به او نمی رسد
والسلام
درباره شهید
نام:زين العابدين
نام خانوادگی:رنجبر
نام پدر:ميرزا علي
شماره شناسنامه:481
تاریخ تولد:1342
تاهل:مجرد
تاریخ شهادت:1364/04/17
محل تولد:جهرم
زندگینامه شهید زين العابدين رنجبر
زین العابدین (رضا) فرزند علی در سال 1342 در خانه ای محقر ولی به تمام معنا مذهبی و پرازایمان در شهر جهرم چشم به جهان گشود،در سن 9 سالگی پدر با ایمان خود را از دست داد و از همان وقت که روانه مرسه شده بود و به مذهب و دستورات اسلامی تعصب بسیار داشت و با همان سن کم به دیگران هم درس اسلام و نماز وروزه یاد آورمیشد.دوران تحصیلات ابتدایی رادر دبستان شاپورسابق به پایان برد و سپس در مدرسه شرف دوران راهنمایی راسپری نمود وی در حین تحصیل به کارو کسب جهت معاش امور زندگی می پرداخت تا بتواند کمکی به خانواده اش بنماید. هنوز دوران تحصیلات راهنمایی را تمام نکرده بود که به اوایل انقلاب برخورد کرد و چون علاقه بسیار به امام (ره) و انقلاب داشت به پایگاه مردمی بسیج روی آورد و در همه وقت شبانه روز برای رضای خدابا همین سن کم ولی قلبی پراز ایمان به خدا به پاسداری از انقلاب مشغول فعالیت بود و بعد از 2.5 سال که در بسیج فعالانه خدمت مینمود دوباره جهت معاش زندگی به بنایی رفت ولی چون علاقه بسیار به اسلام ودین داشت دوباره به بسیج سپاه رفت سپس چون هنگام خدمت سربازیش بود بعنوان سربازی در سپاه ثبت نام نمود که درپادگان جلدیان از طرف سپاه خدمت می کرد و درضمن در حین سربازی چندین باردرجبهه های حق علیه باطل شرکت کرد که تماما برای رضای خدا و خدمت به اسلام در لباس سپاهی جانفشانی مینمود و بدون هیچ حقوقی برای هدف خود که همان خدمت به اسلام بود فعالانه زحمت بکشید و در حین تمامی خدمتها در جبهه چندین بار مجروح و زخمی گشت دوباره در والفجر 2 در پادگان حاج عمران عراق ، در جبهه کردستان و جنوب درآبادان و خرمشهرودربستان و تپه شیاکوه خودش فعالانه بدون اینکه حقی درخواست کند مداوا میکرد و دین خودش را ادا مینمود تا اینکه به هدف خود که همانا شهادت بود رسید و در تاریخ 17/4/64 در جبهه خرمشهر به لقاء الله پیوست
ادامه مطلب
چندی قبل در تشییع جنازه شهیدی یکبار و فقط یکبار بویی از بهشت بوی دلنوازی که تا آن زمان در عمرم استشمام نکرده بودم حس کردم.من می روم با کوله باری از گناه و معصیت.به این امید طالب شهادت هستم که بعد از شهادت آقایمان بر سر بالینمان خواهد آمد و گنهکارانی همچو من را شفاعت خواهد کرد.
ادامه مطلب
...خدایا، چقدر جای شگفتی است که انسان برای سلامتی تن و رهایی از بیماریهای بدن کوششها میکند و از صرف دارایی و داروهای تلخ و جراحی پرهیز و دریغ ندارد ولی برای سلامتی دل و شفای بیماریهای روانش که هزاران مرتبه بالاتر است جنبش نمیکند و درمانش را ندیده و نشنیده گرفته، به رنجهایی که در دنیا از آن بیماریها میبرد، میسازد و عذابهایی که درآخرت برای او آماده شده است را از خود دور میبیند.
درباره شهید
زندگینامه مهندس شهید ناصر دشتی پور
ادامه مطلب
سردار شهید وصالی به سال 1329 در منطقه دولاب تهران به دنیا آمد که به دلیل تقارن میلادش با ماه محرم نامش را علی اصغر گذاشتند.
او در دادگاه به دوازده سال زندان محکوم شد و در اواخر سال 56 پس از طی پنج سال و نیم حبس، از زندان آزاد شد.
با پیروزی انقلاب، علی اصغر انتظامات زندان قصر را تشکیل داد و در سال 59 وارد تشکیلات نوپای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و از بنیانگذاران اصلی بخش اطلاعات سپاه گردید مدتی فرماندهی بخش اطلاعات خارجی را نیز بر عهده گرفت.
روحیه علی اصغر به هیچ وجه با امور اداری و ستادی سازگار نبود و به همین دلیل مسوولیت خود را در ستاد کل سپاه رها کرده و به جبهه غرب شتافت تا به نبرد رویارو با ضدانقلاب و متجاوزین بعثی بپردازد. او و گردان تحت امرش در سخت ترین جبهه های غرب کشور خوش درخشیدند و جمع قابل توجهی از آنان به شهادت رسیدند. نیروهای تحت امر «علی اصغر وصالی» به دلیل بستن دستمال سرخ بر گردن هایشان به «گروه دستمال سرخ ها» شهرت داشتند .(وجه تسمیه این گروه به شهادت یکی از اعضای جوان آن باز می گردد.او به هنگام شهادت ، لباسی سرخ بر تن داشت که همرزمانش به عنوان یادبود وی ، تکه هایی از لباس او را بر گردن بستند و عهد کردند که تا گرفتن انتقامش ، آن را از خود جدا نکنند)
روز تاسوعای سال 1359 تصمیم گرفته شد عملیاتی برای روز عاشورا تدارک دیده شود.
حوالی ظهر عاشورا،علی اصغر در تنگه حاجیان از ناحیه سرمورد اصابت گلوله قرار گرفت و بر اثر همین جراحت ، مصادف با چهلمین روز شهادت برادرش اسماعیل به شهادت رسید.
پیکر پاک شهید اصغر وصالی تهرانی فرد در قطعه 24 بهشت زهرای تهران در کنار برادرش و در میان یارانش (گروه دستمال سرخها) به خاک سپرده شد.
*آنچه خواهید خواند قسمتی از وصیت نامه شهید اصغر وصالی، فرمانده گروه دستمال سرخ ها است.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
به نام خدا، به نام او که همه چیزم از اوست. به نام او که زندگیام در جهت اوست. به نام او که زنده به اویم. زندگیام به خاطر اوست. بودنم از اوست، جانم از اوست، معشوقم اوست، مقصودم اوست، مرادم اوست و امیدم اوست. احساسش میکنم، با ذره، ذرهٔ وجودم و با تمام سلولهایم.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب