دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

مجید شهریاری

نام پدر: - تاریخ تولد: 16/09/1345
محل تولد: ایران - زنجان - زنجان تاریخ شهادت: 08/09/1389
محل شهادت: ميدان دانشگاه شهيد بهشتي _ ولنجک تهران طول مدت حیات: 44 سال
مزار شهید: امامزاده صالح (ع) _ تهران


زندگینامه
مجيد شهرياري در شانزدهم آذر ماه سال 1345 در شهر زنجان ديده به جهان هستي گشود و در دامان پر مهر خانواده پرورش يافت. با آغاز 7 سالگي مجيد با هم‌سالانش راهي مدرسه شد تا توشه‌اي از علم و دانش برگيرد، سال‌ها به سرعت سپري گشت تا پس از گرفتن ديپلم با کسب رتبه دو در سال 1363 در آزمون ورودي دانشگاه صنعتي اميرکبير در رشته الکترونيک پذيرفته شود. او سپس در سال 1367 با کسب رتبه نخست در رشته مهندسي هسته‌اي پذيرفته شد و در نهايت در سال 1377 موفق شد که دکتراي خود را در رشته تکنولوژي فناوري هسته‌اي، از دانشگاه اميرکبير دريافت کند. وي پس از استعفا از دانشگاه اميرکبير به خاطر نبود بستر مناسب براي همکاري وي در سال 1380 به دانشگاه شهيد بهشتي پيوست و در سال 1385 با راه‌اندازي دانشکده مهندسي هسته‌اي دانشگاه شهيد بهشتي به عضويت هيئت علمي آنجا درآمد. برگزاري دوره‌هايي چون کارگاه آموزشي آشنايي با کدهاي محاسباتي راکتورهاي هسته‌اي از جمله سوابق دکتر شهرياري می باشد. يکي از طرح‌هاي مهم وي طراحي‌هاي تئوريک مربوط به ساخت نسل جديد راکتورهاي هسته‌اي است که بازتاب زيادي نيز در مراکز علمي جهان داشت. او از جمله کارشناسان ارشد مبارزه با کرم رايانه‌اي استاکس نت بود. 
فعاليت‌هاي چشمگير اين چهره‌ي علمي کشور باعث شد تا کوردلان منافق حضور وي را تاب نياورند و در حرکتي ددمنشانه توسط افراد موتورسواري با چسباندن يک وسيله انفجاري به خودروي وي در ميدان دانشگاه شهيد بهشتي واقع در بلوار ارتش ولنجک تهران در تاريخ 8 آذر 1389 او را به شهادت برسانند. 
مجيد شهرياري پس از سال‌ها تلاش در ارتقاء سطح علمي کشور سرانجام در حالي که 44 سال از عمر پربرکتش گذشته بود در امامزاده صالح تهران به خاک سپرده شد. از ايشان 2 فرزند به نام‌هاي محسن و زهرا به يادگار مانده است.

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394  ] [ 9:16 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

خدایا این امانت را به من داده بودی و من از این امانت تو خوب نگهداری کردم و حالا تحویلت می‌دهم. حتی برای سیروس لباس سیاه هم نپوشیدم. امیدوارم روزی سیروس را دو باره ببینم. دلم برایش تنگ شده است. 


 
 

ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394  ] [ 7:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

نیروهای بعثی مستقر در هدف پنجم نیز پس از مدتی مقاومت زیرپوش‌های سفید خود را به نشانه تسلیم درآوردند. تکاوران غیور بدون فوت وقت، در هدف پنجم مستقر شدند و ما هم بدون معطلی آتش خود را بر روی هدف ششم منتقل کردیم.

 

ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394  ] [ 7:32 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شهید عبدالحسین برونسی می‌گفت قبل از عملیات، تیر که خورد به بازویم، مرا بردند یزد. توی یکی از بیمارستان‌ها بستری شدم. چیزی به عملیات نمانده بود دیرم شده بود. عکس که گرفتند معلوم شد گلوله ما بین گوشت و استخوان گیر کرده.

 

 

ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394  ] [ 7:31 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

گونی‌ها نم می‌کشید. آب از شکاف گونی‌ها می زد تو. باران تند شده بود. بوی خاک رطوبت دیده مثل بوی کاه‌گل سنگر را پر کرده بود. این بو بوی خاک، بوی گونی‌ها از چیزی سرشارش می‌کرد.

 

ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394  ] [ 7:31 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

رژیم عراق هم به خاطر سرگرم کردن مردم محاکمه‌های نمایشی در رادیو و تلویزیون ترتیب می‌داد. روزی چند نفر را به جرم اختلاس و کلاهبرداری محاکمه می‌کردند و سپس چند روز بعد تعدادی را به جرم چاپ اسکناس جعلی به دار می‌آویختند...

 
 

ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394  ] [ 7:31 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

عمليات والفجر 4 بود. نزديک غروب آفتاب به قصد نفوذ به خط دشمن و پدافند مختصر نان و پنيري خورديم و حرکت کرديم.



پس از دوازده ساعت راهپيمايي در ميان کوهها و شيارها و تپه ها به موضع تعيين شده رسيديم. وجب به وجب آن به طور نامنظم مين گذاري شده بود و به همين دليل تعدادي از برادران تخريبچي گردان و تيپ که پيشاپيش سايرين حرکت مي کردند به شهادت رسيدند تا توانستند جاي پايي براي عبور ما در آن آتش شديد باز کنند. قبل از روشن شدن هوا موفق به دور کردن دشمن از منطقه عملياتي شديم، اما فرصتي براي تهيه سنگر نبود. چاله هاي قبر مانند عراقيها را محراب قرار داديم و با همه وسايل به صورت نشسته در آن جنگ و گريز نماز صبح را ولو به صورت لب طلايي اقامه کرديم. الغرض در آن وانفسا و گرماگرم  مبارزه هر کس بعد از تعقيب دشمن در پي دوست بود و از اين سو به آن سو جاجا مي کرد و دلهره فوت وقت نماز را داشت.


معراج مومن، مجموعه خاطرات نماز رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس 


نگارنده : fatehan1 در 1392/9/27 8:26:28

ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394  ] [ 7:30 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

طاهره دو حرف اول نامش «طا» و دو حرف اول نام خانوادگی‌اش «ها» را انتخاب کرد و به یکدیگر چسباند و نام اختصاری‌اش «طاها» شد.

 

 

به گزارش بخش دفاع مقدس خبرگزاری فارس از ساری، سیده عصمت هاشمی (خواهر شهید) نقل می‌کند: در دبیرستان با برپایی نمایشگاه‌های عکس، طراحی، خطاطی، نقاشی و کاریکاتور، دانش‌آموزان را با هنر آشنا می‌کرد.

طاهره در نوجوانی برای بچه‌ها با کاغذ و مقواهای رنگی، قایق، عروسک و گل می‌ساخت و ذوق هنری‌اش را به خانواده نشان می‌داد.

در تابستان سال 60، تصمیم گرفت یک نمایشگاه طراحی برپا کند، او در آن نمایشگاه، طرح‌هایی درباره جنگ و پیروزی انقلاب از خود به یادگار گذاشت.

در همان سال، مسولان مدرسه از او خواستند، نمایشگاهی از طراحی، نقاشی و آثار هنری خودش را به نمایش بگذارد.


ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394  ] [ 7:30 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

آیت‌الله سید عباس ابوترابی، پدر حجت‌الاسلام‌ سیدعلی‌اکبر ابوترابی در حالی که بسیار محزون بودند و بغض گلوی ایشان را گرفته بود، گفتند: فرزندم شهید شد. با گفتن این مطلب ناگهان آقای مجتهدی به شدت شروع به خندیدن نمودند!

 

 

ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394  ] [ 7:29 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شب اول استقرارمان در سازمان انرژی اتمی «دارخوین» به داخل یکی از کانتینرها رفتیم. تاریک و کمی خنک بود. از طرفی هم روی زمینی که نشسته بودیم سخت و سفت بود. گمان می‌کردیم هیچ وسیله برای آنکه بتوانیم روی آن استراحت کنیم موجود نیست. اما با روشن شدن هوا متوجه شدیم در کانتینر پتوها هستیم. 


 

 

 

 

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 18 خرداد 1394  ] [ 7:29 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 60 ] [ 61 ] [ 62 ] [ 63 ] [ 64 ] [ 65 ] [ 66 ] [ 67 ] [ 68 ] [ 69 ] [ > ]