وصیت نامه پاسدار شهید ابراهیم (احمد) فرقان بین
|

درباره شهید
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 21 مرداد 1394 ] [ 10:34 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
خدا را شکر میکنم که با حالتی به دیدارش می رسم که با ذلت و زبونی جان من گرفته نشده است بلکه آگاهانه و با شور و عشق جانم را و همه سرمایه ام را به خاطر اسلام و انقلاب وعزت امام عزیز در راه خدا داده ام.
الف : خطاب به پدر :
[ چهارشنبه 21 مرداد 1394 ] [ 10:33 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ چهارشنبه 21 مرداد 1394 ] [ 10:33 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ چهارشنبه 21 مرداد 1394 ] [ 10:33 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ چهارشنبه 21 مرداد 1394 ] [ 10:32 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
وبايد بگويم كه آگاه بوده ام كه در اين راه شهادت وكشته شدن وجود داردوانتهاي اين راه به جز شهادت ارمغاني ديگر به همراه ندارد وشهادت در راه خدا را انتخاب كرده ام وتنها ميراثي كه از اوليا وانبياء به ما رسيده است همين مرگ سرخ وشهادت است.
[ چهارشنبه 21 مرداد 1394 ] [ 10:32 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
ما زخم خوردگان تیره ترین، سرد ترین، بلند ترین شب های جور بودیم. ما شلاق خوردگان یلدای ستم بودیم. اولین شعاع فجر را که دیدیم خیز گرفتیم. عاشقانه به سوی شفق دویدیم تا در چشمه خونین خورشید، زخم های استخوان گداز خویش را بشوییم؛ که ثابت کنیم: سرخی بالاترین رنگ است، نه سیاهی. که سیاهی می پوشد. سرخی می شوید و جلادان تاریخ را رسوا می کند. «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست». سپیده دم خونین عشق، فرارسید دوستان. ای برادر! ای خواهر! تو را فقط یک وصیت، تو را فقط آخرین حرف که؛ خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگه دار.
[ چهارشنبه 21 مرداد 1394 ] [ 10:32 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ چهارشنبه 21 مرداد 1394 ] [ 10:31 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
چه خوبست که زندگیمان را با قرآن تطبیق دهیم، قرآنی که از جانب پروردگار و خالق رئوف است، هر طور که او خواست، همانطور شویم و هر چه رضای او بود همان را انجام دهیم.
[ چهارشنبه 21 مرداد 1394 ] [ 10:15 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
ادامه مطلب
سپاس پس از حمد و ستایش خداوند سبحان،خدایی که دانه را شکافت و گیاه را از میان آن بیرون آورد. خدایی که کوه ها را را استوار نمود و اسمان ها را برافراشت .با درود بر مهدی (عج) منجی عالم بشریت و نائب بر حقش خمینی کبیرکه ناخدای پیر کشتی است و با درود بر رزمندگان و شهیدان، وصیت خویش را آغاز می نمایم.
ادامه مطلب
علی خلیلی مقدم
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
بسمه تعالي
من سربازوظيفه محمد علمدار سن 18 سال ، تولد1341 متولد كوچه بيوك يزد.الان كه دارم اين وصيت نامه رامي نويسم روز جمعه به تاريخ12/04/1360 مي باشدوهيچ كس دركنارمن نيست وچون ديدم مادرم داغديده است وصيت نامه رابه اونمي دهم وصيت نامه رادرجاي امني درخانه پنهان كرده بعدا جايش رابه شمامي گويم .
وصيت من به شمااي پدرومادراين است كه وقتي من درراه خداوراه امام امت خميني بت شكن كه من سرباز كوچك ،كه خاك پاي امامم نمي شوم به افتخارشهادت نائل گردم (گشتم) بهانه به دست دشمن ندهيد و يك دانه اشك غم براي من نريزيد ودشمن خودرا خار وذليل كنيد. وشما بعداز شهيد شدن من افتخاربكنيد كه چنين پسري داشتيد ورفت ودرراه خدابه شهادت رسيد. مگر من عزيزتر از طفل شيرخوار امام حسين"علي اصغر"هستم كه با لب تشنه به شهادتش رساندند كمي به خود آي وفكركن .
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب