تو از اسماعیل خبری نداری؟!
|

ادامه مطلب
[ یک شنبه 18 مرداد 1394 ] [ 9:02 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ یک شنبه 18 مرداد 1394 ] [ 9:02 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
جواد اکبری گفت: حاج احمد هم آن روز در مریوان نبود و ساعت یک نیمه شب تازه رسید.
میخواستم جریان ازدواجم را به حاج احمد بگویم اما نمیشد. مدام مریوانی، غیر مریوانی، نیروهای بسیج و سپاه با او کار داشتند. نمیدانم چه شد که یک دفعه جلو رفتم و با صداى بلند رو به دیگر بچهها گفتم: بس کنید دیگر، نوبت ماست.
[ یک شنبه 18 مرداد 1394 ] [ 9:02 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
دویدم سمت درب بیمارستان. از کنار دیوار رفتم و همین که در راهرو پیچیدم و چند قدم آن طرفتر احمد را دیدم. چهرهاش غضبناک بود. ترسیدم؛ خواستم برگردم که حاجى گفت: کجا؟
[ یک شنبه 18 مرداد 1394 ] [ 9:01 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
جنازه ی حسین را آوردند !
پدرش در تشییع جنازه ی او دائم فریاد می زد:" اشتباه کردم حسین را فرستادم جبهه"!!!
اهالی روستا سرزنشش می کردند که "محمد آقا !ضدانقلابی ها دور و برمان هستند این حرفها را نزن و اجر شهید را پایمال نکن !" و دوباره پدر شهید فریاد می زد:" اشتباه کردم ،گناه کردم!"
مراسم بزرگداشت شهید مملو از جمعیت بود ؛با حضور همرزمان و بچه های سپاه و مهمانانی که برای تسلیت آمده بودند!
پدر شهید می خواست صحبت کند ؛همه نگران بودند حرفهایی بزند ! و موجب شادی دشمن و ناراحتی دوستان شود!
پدرشروع کرد به فریاد زدن : "مردم بدانید من اشتباه کردم حسین را به جبهه فرستادم ! ..."
...خانواده ودوستان شهید ناراحت شدندو سرها را پایین انداختند و این را به حساب داغی که بر دل پدر نشسته بود گذاشتند که محمد آقا ادامه داد:" تا وقتی عباس هست، حسین نباید شهید شود!!!من باید اول عباسم را به جبهه می فرستادم !"
عملیات بدر نوبت عباس شد . و پدر شهید هیچگاه تا پایان عمر خودش را نبخشید که :عباس بعد از حسین شهید شد!!!!
شادی روح شهیدان محمد حسین وعباس رجبعلی و پدر و مادر شهیدان رجبعلی "صلوات".
[ یک شنبه 18 مرداد 1394 ] [ 9:00 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
گفتند: اول مهر1291 به دنیا آمده ای و مسنترین جانباز بمبباران روز قدس هستی. گفتند، تنها بانوی جانباز همدانی، با درصد مجروحیت 70درصد هستی. گفتند و گفتند و گفتند...
[ یک شنبه 18 مرداد 1394 ] [ 9:00 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
حسین یوسفی میگوید: در اتاق عمل، دست و پای مرا به تخت بستند. پزشکان آمدند و تا مرا دیدند، گفتند: «این رزمنده دیگر حتی نفس نمیکشد! او را به سردخانه کنار شهدا ببرید!» توان نداشتم و نمیتوانستم بگویم که زندهام.
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس (باشگاه توانا)، اینکه امام خامنهای فرمودهاند: «خاطرات جنگ، گنجینه تمام نشدنی برای آیندگان است» شاید یعنی اینکه هر روز و هر ساعت میتوان از هر یک از قهرمانان ملی که به هرنحوی در این حادثه عظیم نقشآفرینی کردهاند، توشهای عظیم برگرفت و این سوای اصل ماجرای «دفاع مقدس» ماست...
[ یک شنبه 18 مرداد 1394 ] [ 8:59 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهید دکتر مصطفی چمران بحق رزمنده ای زمان شناس و ولایتمدار حقیقی بود و با اینکه دارای عالیترین مدارج علمی از آمریکا بود، حضور در کنار رزمندگان را بر هر چیز دیگری ترجیح داد تا جائیکه امام خمینی(ره) در پیام شهادت شهید دکتر مصطفی چمران ،او را سردار پرافتخار اسلام، مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی نامید و شهادت او را انسانساز اعلام کرد.
[ یک شنبه 18 مرداد 1394 ] [ 8:59 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
پیش از عملیات کربلای 4 تقویم کوچکی از جیب درآوردم و به عباس آقا دادم تا به یادگاری برایم جملهای بنویسد. وقتی تقویم را به من برگرداند و آن را باز کردم، دیدم نوشته است: عزیزم، در راه اهل بیت عصمت و طهارت (ع) قدم بردار که راه آنها راه نور است و هرکس در راه آنها گام بردارد، در نور حرکت میکند.
[ یک شنبه 18 مرداد 1394 ] [ 8:58 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب