پدر 2 شهید سبزواری در دیار سربداران آسمانی شد
پدر 2 شهید سبزواری پس از تحمل سالها دوری از فرزندان خود به دیار باقی شتافت.
|
![]() |
به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از مشهد به نقل از روابط عمومی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی، پدر شهیدان غلامعلی و محمدتقی خندهرو پس از سالها فراغ، ندای حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.
پیکر زنده یاد حاج محمدرضا خنده رو با حضور احمد برادران معاون استاندار و فرماندار سبزوار برخی از مسوولین محلی و خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران و آحاد مردم شهید پرور این شهرستان پس از تشییع در جوار گلزار شهدای سبزوار آرام گرفت.
لازم به ذکر است شهید غلامعلی خندهرو در سال 1360 در جاده بوکان سقز بر اثر اصابت ترکش به گردن و برادرش محمدتقی در سال 1366 در عملیات کربلای 10 در بانه بر اثر اصابت ترکش به پیشانی به درج رفیع شهادت نائل شدند.
ادامه مطلب
[ سه شنبه 31 شهریور 1394 ] [ 3:14 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
سرهنگ علیرضا یداله پور جانشین اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس مازندران در گفت و گو با خبرنگار دفاع پرس در ساری از تشییع و تدفین دو شهید گمنام سال های دفاع مقدس همزمان با سالروز شکست حصر آبادان در عملیات ثامن الائمه(ع) در شهر ساری خبر داد و گفت: مراسم تشییع و تدفین دو شهید گمنام ساعت 9 صبح روز یکشنبه 5 مهر ماه از مسجد جامع آغاز خواهد شد و به سمت میدان ابن شهرآشوب ادامه پیدا خواهد کرد.
وی ادامه داد: پس از آن دو شهید گمنام به مرکز آموزش فنی و حرفه ای 22 بهمن واقع در کیلومتر 5 جاده ساری به قائمشهر انتقال داده می شوند و در این مرکز خاکسپاری خواهند شد.
سرهنگ یداله پور سن شهدای گمنام را 20 ساله و 18 ساله اعلام کرد و گفت: دو شهید گمنام به ترتیب در عملیات کربلای 4 منطقه ام الرصاص و عملیات خیبر جزیره مجنون مورد تفحص قرار گرفتند.
وی همچنین مراسم وداع با دو شهید گمنام را شنبه 4 مهرماه بعد از نماز مغرب و عشاء (ساعت20 شب) در روستای شرفدارکلای سفلای ساری اعلام کرد.
انتهای پیام/
[ سه شنبه 31 شهریور 1394 ] [ 3:13 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش خبرنگار انتظامی دفاع پرس، شهید سرلشکر"مسعود رستگار "در یکی از روستاهای تهران به دنیا امد و پس از اینکه با افکار انقلابی توسط برخی از معلمانش آشنا شد شروع به فعالیت های انقلابی نمود و در اکثر تظاهرات و درگیری های انقلاب شرکت می کرد.
[ سه شنبه 31 شهریور 1394 ] [ 3:12 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی ( 31 شهریور 1394 )
• حمله رژیم بعث عراق به جمهوری اسلامی ایران و آغاز جنگ تحمیلی هشت ساله (1359 ش)
• آغاز نخستین جشنواره فیلم دفاع مقدس (1369 ش)
• آغاز هفته دفاع مقدس
• یک هواپیمای نظامی در اطراف ورامین سقوط کرد و سه سرنشین آن کشته شدند(1350ش)
•اعلام آمادگی کارگران سنندج برای مقابله با ارتش متجاوز عراق (1359ه.ش)
•عملیات پاکسازی نیستان در محور سردشت – مهاباد توسط لشکر 52 قدس سپاه (1363ه.ش)
•حمله هوایی عراق به فرودگاه های تهران، تبریز، شیراز، همدان و اصفهان – شروع رسمی حمله به ایران با نام عملیات "یوم الرعد" (1363ه.ش)
[ سه شنبه 31 شهریور 1394 ] [ 3:12 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، بسیج که از میان مردم جوشیده بود، همپای نیروهای دیگر دفاعی سنگرهای مبارزه با دشمن را پر نمود و در مناطق دفاعی خویش مرزهای محدودیت را در نوردید.
یکی از این فرزندان امام (ره) که راه خویش را پیدا کرده بود، بسیجی «کاظم اشجع زاده» است. مادر او میگوید: کاظم در تاریخ 21 فروردین 66 به شهادت رسید. او برای یک دوره سه ماهه داوطلبانه به شلمچه اعزام شده بود. در آنجا در حمل مجروحین و شهدا در موقعیت راننده آمبولانس خدمت مینمود. در ایام عید در جبهه حضور داشت و آخرین صحبتی که از طریق تلفنی با او داشتیم، چند روز قبل از شهادت وی بود. سال نو را به خانواده تبریک گفت و هنگامی که از ایشان سوال کردم کی به منزل میآیید؟ جواب داد: «اگر حضرت دوست اجازه دهند، چند روز دیگر به دیدار شما میآیم» زمانی به دیدار ما آمد که حضرت دوست دیدارش را بیشتر پذیرفته بودند.
وقتی خبر شهادت کاظم به اطلاع خانواده رسید، بسیاری از افراد فامیل و غیر فامیل در خانه ما حضور یافتند. من به عنوان یک مادر بسیار ناراحت بودم ولی پدر ایشان صبور و بردبار بود. از روز ۲۴ فروردین که از شهادت کاظم اطلاع یافته بودم تا ظهر روز ۲۵ فروردین در انتظار قاسم فرزند دیگرم که او نیز در جبهه حضور داشت، بودیم و صبر کردیم تا قاسم از جبهه به منزل بیاید و در مراسم خاکسپاری برادر شهیدش (کاظم) حضور داشته باشد.
ما نمیدانستیم که سپاه ورامین از خبر شهادت قاسم اطلاع دارد و فرزندم قاسم نیز در تاریخ ۲۳ فروردین در همان منطقه (شلمچه) در حین حمل شهدا به درجه رفیع شهادت نائل آمده است. همه از تأخیر تدفین کاظم تعجب کردند ولی علت این امر را نمیدانستند. قلب من گواهی میداد که قاسم هم شهید شده ولی زبانم قادر نبود سخن بگوید، تا اینکه عموی این دو شهید به اتفاق جمع دیگر از فامیل تصمیم گرفتند به بنیاد شهید بروند و علت را جویا شوند.
حدود چند ساعتی گذشت و از آمدن آنها خبری نشد. دیگر یقین پیدا کردم که قلبم گواهی درست میدهد و با اینکه هیچکس انتظار حرفهای من را نداشت، با صدای بلند گفتم: قاسم هم شهید شده، منتظر او نباشید. قاسم استاد و راهنمای کاظم بود. مگر میشود کاظم شهید شده باشد و قاسم که بی تابتر از او بود شهید نشده باشد. همانطور که اشک میریختم، عموی قاسم و کاظم با حالتی متأثر درب را باز کرد و در حالیکه همه به او خیره شده بودند، گفت: «هر که می خواهد قاسم را ببیند، قاسم کنار کاظم است.»
این دو شهید عزیز در تاریخ 21 فروردین 66 با حضور گسترده مردم و همراهی امام جمعه شهر در گلستان شهدای ورامین (امامزاده سید فتح الله) به خاک سپرده شدند و در جوار رحمت الهی آرام گرفتند.
دست نوشتههای شهید قاسم اشجع زاده
دوشنبه مورخ 18 اسفند 65 در محور عملیاتی شلمچه هستم و همراه یکی از برادران در سنگری کوچک به زحمت نشستهایم. در حالی که دشمن دید کامل را بر روی سنگرهای بچه ها در این خط دارد، حرکت و انتقال به سختی صورت می گیرد.
حدود ساعت ۵ بعد از ظهر است و چیزی به غروب آفتاب نمانده است. سکوت به نسبت آرامی سطح جبهه را فرا گرفته است. گاهگاهی این سکوت با غرش و انفجار توپ و خمپاره دشمن شکسته میشود. مدت ۴ الی ۵ شبی است که در این جبهه مستقر هستیم و در حالیکه در این مدت بسیاری از دوستان و همسنگران به علت جراحت و شهادت از ما جدا شدهاند و خلاصه این مسأله در روحیه بچهها اثر گذاشته و آنها را کسل کرده است.
همراه جمعی از دوستان در واحد ۱۰۷ از لشکر ۱۰ میباشم. به این فکر افتادم آنچه در مدت یک هفته ایست در دل دارم، بر قلبم بیاورم. مدت ۱۰ روزی است که در غم فراق دوست عزیزم مجتبی نافه به سر میبرم و نمیدانم چگونه و با چه زبانی این غم را بیان کنم. در حالیکه از آینده خود بیخبرم، نمیدانم این فراق تا چه مدت طول میکشد. آیا هنوز هم باید در غم فراق مجتبی، سعید و مرتضیها بنشینم و یا اینکه باید به آنها ملحق شوم که خدا بهتر میداند که دومین صورت، آرزوی و درخواست هر ساعت من است.
خدایا طاقت غم فراق را بیش از این ندارم. خدایا میدانم که قابل نیستم. می دانم که حال درون من به مجتبی و سعید و مرتضیها نمیخورد. می دانم که درمانده و وامانده ام. ولی ای خدا، معبودا، معشوقا، تو الرحمن والرحیم هستی. دست این بنده حقیر را بگیر و مرا به دوستان ملحق ساز. خدایا هر لحظه که در جبهه هستم شرم از زیستن دارم. وقتی که میبینم این بچههای کم سن و سال کولههای سنگین را بر دوش میکشند و سلاح و مهمات را بر دست گرفتهاند و دلیرانه و دلاور مردانه قدم بر میدارند و همراه گردانهای رزمی به دل دشمن هجوم می آورند، تو شاهدی که مو بر بدن من راست میشود و چقدر اظهار خجالت و شرمندگی از گذشته خود میکنم. ای خدا، من بیچاره موقعی که به سن و سال آنها بودهام مشغول به چه کاری بودهام و اینها مشغول به چه کار.
***
امروز مورخه 21 فروردین 66 میباشد چون در خط مقدم هستم، لذا تصمیم بر این گرفتم که مطلبی را بر قلم بیاورم.
اول: بنده مبلغ ۵۰۰ ریال به برادر هاشم امیر بیگی بدهکارم.
دوم: مبلغ ۵۰۰ ریال به برادران نافه از جهت برادرشان شهید مجتبی نافه بدهکارم.
سوم: مبلغ ۵۰۰ ریال از برادر (محمود) حیدری طلب کارم.
والسلام
—————————————–
این یادداشت در ساک ایشان پیدا شد:
این ساک متعلق به قاسم اشجع زاده، اعزامی از ورامین که از واحد عقیدتی لشکر ۱۰ سید الشهدا در تاریخ 11 اسفند 65 به گردان حضرت علی اکبر مأمور شده است. خواهشمند است، اگر بعد از عملیات مجروح یا شهید شدم این ساک را تحویل عقیدتی لشکر دهند تا همراه وسایل دیگرم توسط تعاون سپاه به آدرس منزلمان فرستاده شود.
انتهای پیام/
[ سه شنبه 31 شهریور 1394 ] [ 3:11 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، شهید سید محمد جهانآرا از جوانان انقلابی خرمشهر بود که دوران مبارزه خود را علی رغم سن کمی که داشت پیش از انقلاب آغاز کرد.
شاید بتوان گفت بستر اصلی ورود وی به این عرصه متولد شدن در یک خانواده مبارز و انقلابی بود. پدر وی مرحوم سید هدایت الله جهان آرا که در روزهای اخیر به دیدار فرزندان شهیدش شتافت خود از مبارزین علیه رژیم طاغوت بود و هم چنین سید علی فرزند خویش را در راه پیروزی انقلاب تقدیم کرد.
محمد با آغاز جنگ و حتی مدتی پیش از جنگ همراه دیگر دوستان و همرزمانش با دشمن درگیر شده بود و فرماندهی سپاه خرمشهر را نیز بر عهده گرفت. زمان اشغال خونین شهر او تا جایی که توان داشت ایستاد و حتی چند مرتبه به دلیل خیانت هایی که از جانب بنی صدر می دید با او دست به گریبان شد.
علی رغم همه کمبود ها محمد و دیگر جوانان خرمشهر ایستادند تا حاصلش شد سوم خرداد و آزادی شهرشان. البته در روز پیروزی محمد شادی هم شهریان خود را از بهش نظاره می کرد و مزد خود را از پروردگار خویش گرفته و شهید شده بود.
یکی دیگر از برادران او سید محمد نیز در همین جنگ تحمیلی به شهادت رسید.
آنچه میخوانید روایتی است از آغاز جنگ از زبان رزمنده ای که در کنار محمد جهان آرا در خرمشهر بود و جنگید:
***
روز 22 شهریور سال 59 بود که در مرز ما با عراق، در خرمشهر درگیری ایجاد شد. من با عدهای دیگر از بازاریان و علمای شهر، جمع شدیم و جهت بازدید از مرزها به آن حدود رفتیم تا وضعیت را از نزدیک مورد بررسی قرار بدهیم. موقعی که به مرز رسیدیم دیدیم در شلمچه، دو دستگاه تانک بیشتر در کار نیست. آنجا تعدادی سرباز ژاندارمری و پاسدار بودند. آنها از نظر وسایل تدارکاتی سخت در مضیقه قرار داشتند. هوای آنجا خیلی گرم بود و آب آشامیدنی آنها در حوضی بود که با سیمان درست کرده بودند، حتی منبعی که بتوانند در آن یخ بیندازند و آب سرد بنوشند وجود نداشت.
ما به شهر برگشتیم و با کمک مردم، مقداری پول فراهم کردیم و چند منبع آب، مقداری میوه و وسایل دیگر را خریدیم و به مرز فرستادیم. یک افسری در آنجا به ما گفت: «ما 3 ماه است که در اینجا هستیم. مرتب به تهران میگوییم که عراقیها مشغول درست کردن سنگر هستند. آن طرف مرز جاده درست کردهاند، تانکهای زیادی آوردهاند ولی در عوض ما در اینجا فقط دو تانک و دو قبضه تفنگ 106 داریم. تازه از همین دوتا، یکی روی جیپ سوار است و برای دیگر جیپ نداریم.»
روز سی و یکم شهریور، حدود ساعت چهار و نیم بعدازظهر، عراق به خرمشهر حمله کرد. در این روز دشمن شهر را به وسیله خمپاره و توپهای دور زن کوبید در حمله اول عراق، ما 75 نفر شهید و حدود 250 مجروح در شهر داشتیم. روز اول مهر هم 350 نفر شهید و 500 نفر مجروح شدند. مردم خرمشهر با هر وسیلهای که در دسترس بود خودشان را به اهواز و آبادان رساندند.
حدود هزار نفر از جوانها در شهر ماندند، که اینها خیلی فعالیت کردند. این طور بود که دفاع از شهر ادامه پیدا کرد. عراقیها به خرمشهر زیاد حمله کردند. روزانه مرتب با توپ و خمپاره خرمشهر را میزدند و مردم خرمشهر، ناچار بودند که از شهر بیرون بیایند. شهید محمد جهان آراء که فرمانده سپاه شهر بود، هر قدر با تهران تماس گرفت که وضع وخیم است، برای ما کمک بفرستید، از تهران میگفتند مقاومت کنید تا سه روز دیگر برایتان سرباز میآید. مرتب میگفتند و قول میدادند که کمک میفرستیم.
روز 12 مهر 59 بود که حمله وسیعی از طرف عراق به شهر صورت گرفت. مهندس بازرگان و سه چهار نفر از نمایندگان مجلس به خرمشهر آمدند. در مسجد جامع، به آنها گفته شد که نیروی ما کم است. سلاح سنگین نداریم. تانک نداریم، در عوض آنها گفتند: ما تهران میرویم و برایتان نیرو میفرستیم. بعد هم که بنیصدر آمد، به او هم گفتیم عراق خرمشهر را میگیرد، برایمان تانک و نیرو بفرستید، بنیصدر گفت: مگر تانک نقل و نبات است که برایتان بفرستم!
برادران سپاه از صبح تا عصر میجنگیدند و جلوی پیشروی عراقیها را میگرفتند، منتها به محض سر زدن شب، تا میآمدند استراحت بکنند، باز عراقیها جلو میآمدند. چرا که عراقیها خیلی مجهز بودند. ما تمامی تسلیحاتمان چیزی غیر از تعدادی ژ - 3، سه راهی و نارنجک نبود. یعنی اصلا سلاح سنگینی در شهر وجود نداشت. از آن طرف هم مرتب وعده میدادند که توپخانه اصفهان حرکت کرده و به دادتان خواهد رسید.
سه روز، چهار روز، شش روز، روزها همین طور میگذشتند، ولی خبری از توپخانه اصفهان نبود. همه قولها وعده بود. تا این که روز 24 مهر رسید.
آن روز عراق حمله سختی به خرمشهر کرد. طوری که از صبح تا بعدازظهر، درگیری بسیار شدید بود. خیلی از مردم شهید شدند. البته هم از عراقیها و هم از ایرانیها کشته زیاد بود.
بیشتر شهدای ما از افراد بسیج، سپاه و نیز خانمهایی بودند که به آنها کمک میکردند. از این خانمها و دختران خیلیها شهید شدند. اینها مقاومت کردند. مقاومتشان تا به اینجا 30 روز طول کشید ولی کمکی برایشان نیامد. اکثر بسیجیها شهید شدند. قلیلی از آنها که زنده ماندند، خیلی ناراحت بودند. آنها دور سید محمد جهان آراء جمع شدند و به او گفتند: «ما داریم از بین میرویم ما خیلی ناراحتیم. امکانات و وسایل هم که به ما نمیرسد.» سید محمد چون ایمانش شکستناپذیر بود به آنها گفت: «ما شکست نمیخوریم. ما برحقیم. ما خدا را داریم. ما امام را داریم. آنها باطلند. پیروزی بر ماست. ما باید استقامت کنیم. برادرها، ما مبارزه میکنیم. هر کدام از شما که مایل هستید بمانید و هر کسی هم که میخواهد، میتواند برود.»
بچهها هم ماندند و واقعا فداکاری کردند. از آن روز به بعد، اسم «خرمشهر» به «خونین شهر» تبدیل شد. برادران ما هر چه با تهران تماس گرفتند خواهش کردند التماس کردند، که آقا! این شهر در حال سقوط است به دادمان برسید! از آن طرف وعده میدادند، ولی از عمل خبری نبود. البته روز هفدهم مهر، تعدادی تکاور نیروی دریایی به خرمشهر آمده بودند. آنها هم واقعا خیلی فداکاری کردند، ولی تعدادشان کم بود و سلاح سنگین هم نداشتند.
درباره محمد جهان آراء باید بگویم او با دیگر سپاهیان خرمشهر هیچ فرقی نداشت. اصلا عنوان فرماندهی برایش مطرح نبود. بچهها هم وقتی دیدند او اینقدر استقامت دارد، ماندند و تا آخرین قطره خونشان جنگیدند. از چهار صد مدافع مسلح شهر، حدود صد نفر بیشتر باقی نمانده بود. این بچهها از روز 24 شهریور تا چهارم آبان 59 با عراقیها درگیری داشتند. پاسدارها اکثرا شهید و مجروح شده بودند. فقط تعداد کمی از پاسدارها و برادران تکاور باقی مانده بودند. اینها در برابر سیصد تانک عراقی و آن همه نیروها و تجهیزات دشمن دیگر نتوانستند مقاومت کنند. از طرفی کمک هم به آنها نرسیده بود. لذا مجبور بودند خرمشهر را تخلیه کنند هر چند که تا آخرین لحظات مردانه جنگیدند. به هر حال روز چهارم آبان 59 خرمشهر سقوط کرد.
من فکر میکنم عامل اصلی سقوط خرمشهر، بنیصدر و اطرافیان او بدند. آنها نگذاشتند که اسلحه و نیروی کمکی به بچههای خرمشهر برسد. آخر بنیصدر خودش اوضاع جبهه را دیده بود. او میدانست وضع خرمشهر چگونه بود. خودش هم قول داده بود. باعث و بانی سقوط خونین شهر، بنیصدر بود. شهید محمد جهان آراء قبل از سقوط شهر به تهران آمد و خدمت امام رسید و جریان را به امام گفت، امام هم به بنیصدر دستور داد که کمک کنید تا خرمشهر سقوط نکند، ولی هیچ کمکی نشد، تا آنجا که نهایتا شهر، به دست ارتش عراق افتاد.
[ سه شنبه 31 شهریور 1394 ] [ 3:11 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس از قم، احمد حسینی طی سخنانی در آیین افتتاح نمایشگاه 130ستاره فاطمی در قم، با گرامیداشت یاد و خاطره 7 هزار بانوی شهیده کشور و 130 شهیده استان ابراز داشت: دفاع مقدس و حماسه های بی بدیل آن نیازمند جامع نگری به جای بخشی نگری است.
وی گفت: تعریف مرد بدون نقش آفرینی و پشتیبانی زن، موضوعی ابتر است بخصوص آنکه زنان همواره و بخصوص در دوران دفاع مقدس، تجلی ایثار و عاطفه بوده و هستند.
وی با بیان اینکه پیاده سازی مدل دفاع مقدس راه برون رفت از معضلات فرهنگی جامعه است، تاکید کرد: جبهه ها منشا تمام مصادیق و ملکات جامعه هستند و در حل مسائل جامعه هر زمان به آموزه های عاشورایی دفاع مقدس روی آوردیم، موفق بوده ایم.
مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان قم تصریح کرد: حماسه آفرینی شهدای مدافع حرم، بیانگر اینست که دفاع مقدس بدون هیچگونه انحصاری، متعلق به همه بوده و همچنان ادامه دارد.
نمایشگاه 130ستاره فاطمی در آستانه هفته دفاع مقدس با همکاری اداره کل حفظ آثار و حوزه هنری قم برگزار شد.
انتهای پیام/
[ سه شنبه 31 شهریور 1394 ] [ 3:10 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس از قم، معصومه ظهیری طی سخنانی در مراسم افتتاح نمایشگاه 130 ستاره فاطمی به اهمیت موضوع بصیرت افزایی در نسل جوان اشاره کرد و گفت: بصیرت و آگاهی آن چیزی است که هر نسلی باید خود را به آن مزین کند.
وی انتقال ارزش های هر جامعه را یکی از راه های بصیرت افزایی بیان کرد و گفت: فداکاری و جانفشانی شهدای انقلاب و دفاع مقدس که دعوت خداوند را خالصانه اجابت کردند و در دفاع از دین به سویش شتافتند، از جمله میراث و مفاخری است که باید به درستی به نسل های آینده منتقل گردد.
ظهیری با اظهار تاسف از برخی دیدگاه های غلط در مورد مفاخر دفاع مقدس ابراز داشت: عده ای می خواهند شهدا را افرادی احساسی با دید و شناخت محدود معرفی کنند در حالی که با برپایی نمایشگاه ها و نشست ها و همچنین مطالعه وصیتنامه های آنان می توان به درک عمیق، خودباوری، بصیرت بالا و زوایایی ناگفته و نانوشته آنان پی برد.
وی ولایت پذیری و تعهد شهدا و رزمندگان اسلام نسبت به دفاع از خاک و ارزش های اسلامی را از جمله مواردی دانست که باید به نسل های آینده منتقل شود، سپس افزود: جهان اسلام امروز بدون مرز است کما اینکه شهدای مدافع حرم نیز این موضوع را بخوبی اثبات می کنند.
در این مراسم که به پاس مقام بانوان شهیده استان قم برگزار شد، احمد حسینی مدیر کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس و فرجی معاون هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم به همراه جمعی از بانوان مسئول دستگاه های اجرایی حضور داشتند.
انتهای پیام/
[ سه شنبه 31 شهریور 1394 ] [ 3:10 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از کرمان، محمدمهدی ابوالحسنی مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کرمان در این مراسم اظهار داشت: روزی که قرار بود پیکر مطهر 20 شهید غواص را به استان کرمان بیاورند، اصلا تصورش را هم نمیکردیم که چنین استقبال باشکوهی از آنها صورت گیرد و دویست هزار نفر در شهر کرمان به خیابانها بیایند.
وی افزود: شهدای غواص در 21 شهرستان استان کرمان تشییع شدند و حدود 2 میلیون نفر از برکت حضور آنها بهره بردند و هفته دفاع مقدس به نوعی این ظرفیت را عرضه میکند.
ابوالحسنی بیان داشت: به نظر میرسد از این پس باید در دایرةالمعارفها و لغتنامهها، معنای واژههایی همچون غواص و چفیه و پلاک را به گونهای دیگر نوشت.
وی با بیان اینکه امروز باید دایرةالمعارف مبتنی بر معرفت دفاع مقدس شکل دهیم، عنوان کرد: اگر تاکنون غواص را به شخصی که برای صید به عمق آب میرود معنا میکردیم، امروز غواص کسی است که با دستهای بسته ملتی را به حرکت وامیدارد و انسانهای مادی را از غفلت بیدار میکند.
مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کرمان افزود: پلاک دیگر به معنی قطعه فلزی برای شناسایی نیست، بلکه نشان از انسانهای مورد عنایت ویژه خداوند دارد و چفیه به نماد مقاومت معنی پیدا کرده است.
وی تصریح کرد: اگر چهلمین روز تشییع و تدفین شهدای غواص را برگزار نمیکردیم، کوتاهی کرده بودیم، باید اعمال و رفتار خودمان را در ترازو قرار دهیم و با شهدا قیاس کنیم.
[ سه شنبه 31 شهریور 1394 ] [ 3:09 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس از قم، در بیانیه اداره کل حفظ آثار قم به مناسبت هفته دفاع مقدس آمده است: فرارسیدن سی و پنجمین سالروز هفته دفاع مقدس یادآور روزهای حماسه آفرینی ملت قهرمان و قهرمان پروری است که همچون "بنیان مرصوص" همراه و همدل با نظام اسلامی، به گونه ای بر علیه دشمن متجاوز فریاد بر آورد که غرش توپ ها و هواپیماهای دشمن بعثی در این فریاد توفنده ملت، ملت بزرگی که بتازگی طعم شیرین پیروزی انقلاب را چشیده بود، هیچ به شمار نیامد.
این بیانیه در توصیف رشادت ملت قهرمان پرور ایران می افزاید: ملت بزرگی که در ادامه نهضت انقلاب اسلامی، از همان روزهای آغازین جنگ و پس از آن، با لبیک به ندای امام و رهبر خویش و با الهام از مکتب سرخ عاشورا با رشادت فرزندان رشید خود در نیروهای مسلح اعم از سپاه، ارتش، ژاندارمری، نیروی انتظامی و بسیج مردمی شامل روحانیون، جهادگران، دانشگاهیان و اساتید، هنرمندان، بانوان، دانش آموزان، فرهنگیان، اصناف و اقشار و گروه های مختلف و ... چه در خط مقدم و چه در پشت جبهه و پشتیبانی مردمی و حضور مرد و زن و پیر و جوان و شهری و روستایی و عشایر سلحشور و سلایق مختلف حماسه ها آفریده و فهرستی بلند از صفجات زرین دیوان سترگ دفاع مقدس را تشکیل دادند، دیوانی که احصا فهرست جاودانگی های گنجینه تمام نشدنی آن، تا سالها میسور و مقدور نخواهد بود.
بیانیه مذکور تصریح می کند: تلالو گوهرهای درخشان اقیانوس پهناور دفاع مقدس برگرفته از ولایت پذیری، همدلی، صفا و اخلاص، انس با قرآن و ولایت، توکل، معنویت، مجاهدت فی سبیل الله و از جان گذشتگی فرماندهان شجاع و رزمندگان اسلام بود، کسانی که مصداق "صدقوا ما عاهدوالله "شده و در دفاع از اسلام در خون خود غلطیدند و یا در زمره "من ینتظر" در آمدند.
در بیانیه اداره کل حفظ آثار قم با اشاره به مقام شهدا بیان شده است:شهدای بزرگوار هشت سال دفاع مقدس ارواح بلند و تابناکی هستند که با تاسی به سیره سیدالشهدا(ع) با خون پاک و سجایای ارزشمند و کرامات بیشمار خود از خاکی به ظاهر بی مقدار شلمچه ها و طلائیه ها و ... آفریدند به طوریکه امروز ماوا و محل زیارت عاشقان دلباخته و یادآور ایثارگری جانبازان سرافراز، آزادگان عزیز و رزمندگان کفر ستیز لشکر اسلام است که همواره سرانگشت دستان قدرتمندشان بر ماشه بوسه می زد.
بخش پایانی بیانیه می افزاید: اکنون پس از گذشت 27 سال از پایان جنگ تحمیلی، دفاع مقدس همچنان در لایه های زندگی روزمره جاری است و ایران اسلامی، به برکت افتخارات بدست آمده از خون شهیدان و ایثارگری رزمندگان اسلام و با رهنمود های رهبر بزرگوار انقلاب، فرماندهی معظم کل قوا و سکاندار کشتی نظام اسلامی، هر روز مقتدرتر از گذشته در هوا، فضا، زمین، دریا و عرصه های علمی و فناوری بین المللی تا رسیدن به ظفرمندی در صبح ظهور و برقراری حکومت جهانی اسلام حضور می یابد و با تجلی در حماسه مدافعان حرم، به سرمشق و الگویی برای بیداری اسلامی در سرتاسر جهان تبدیل شده است.
انتهای پیام/
مازندران به عطر دو شهید گمنام دفاع مقدس معطر می شود
ادامه مطلب
پس از شهادت من لباس سیاه نپوش/ مادرم گریه ات برای امام حسین(ع) باشد
ادامه مطلب
روزشمار دفاع مقدس (31 شهریور 94)
ادامه مطلب
هرکه میخواهد قاسم را ببیند، او کنار کاظم است
ادامه مطلب
ساعت چهار و نیم بعدازظهر جنگ آغاز شد
ادامه مطلب
حماسه دفاع مقدس نیازمند جامع نگری است
ادامه مطلب
بصیرت نسبت به شهدا، زینت نسل های جامعه است
ادامه مطلب
مراسم چهلم شهدای غواص لشکر 41 ثارالله برگزار شد
ادامه مطلب
فهرست جاودانگی های دفاع مقدس پایان یافتنی نیست
ادامه مطلب