دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

دومین کنگره شهدای دانشجوی استان اردبیل و شهدای مدافع حرم برگزار شد


دومین دوره کنگره 54 شهید دانشجوی استان اردبیل و شهدای مدافع حرم در دانشگاه محقق اردبیلی برگزار شد.
دومین کنگره شهدای دانشجوی استان اردبیل و شهدای مدافع حرم برگزار شد

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از اردبیل، دومین کنگره 54 شهید دانشجوی استان اردبیل و شهدای مدافع حرم در سالن شهید خودسیانی دانشگاه محقق اردبیلی برگزار شد.

در این مراسم که با حضور نماینده محترم ولی ففیه استان و امام جمعه اردبیل، استاندار اردبیل و مسئولین استانی و فرماندهان انتظامی، نظامی و خانواده‌های معظم شهدا برگزار شد، دکتر مجید خدابخش استاندار اردبیل طی سخنانی با اشاره به نقش بی‌بدیل و بی‎نظیر دانشجویان و دانشگاهیان در پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس، پیام کنگره‌های شهدا را ارج نهادن به مقام والای شهید و شهادت دانست و افزود: شهیدان چراغ شبهای ظلمت زده‌ جامعه هستند که به تبعیت از سرور و سالار شهیدان امام حسین (ع) آگاهانه در راه حفظ ارزشها جان خود را نثار کردند.

 در ادامه مراسم آیت الله دکتر سید حسن عاملی نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اردبیل نیز با بیان ارج و مقام شهدا، شهدای دانشجو را عالمان عامل به دین دانست و خون شهید را مقدس و پاک شمرد.

دکتر  عاملی اقزود: نیروهای تربیتی در جامعه حکم هوا برای تنفس را دارند و ائمه معصومین و اولیاءالله همیشه آرزوی شهادت را داشتند، تقدیری که بالاترین تقدیرهاست و این شهید است که با شهادت خود به مقام ولی‌الله الاعظم رسیده است.

در ادامه مراسم از خانواده‌های شهدای دانشجو، خانواده شهید مدافع حرم، عباس عبدالله و تعدادی از جانبازان تقدیر به عمل آمد.

انتهای پیام/

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 16 آذر 1394  ] [ 2:04 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

یادواره پایان نامه­ سرخ در مشهد مقدس برگزار می شود


ششمین یادواره 44شهید دانشجوی دانشکده فنی شهید محمد منتظری مشهد با حضور امیر چیت فروش، مشاور فرمانده نهاجا امشب برگزار می­ شود.
یادواره پایان نامه­ سرخ در مشهد مقدس برگزار می ­شود

به گزارش دفاع ­پرس از مشهد، همزمان با 16 آذر روز دانشجو، ششمین یادواره 44 شهید دانشجوی دانشکده فنی شهید محمد منتظری برگزار می­ شود.

در یادواره پایان نامه­ سرخ که امشب از ساعت 18 الی20 برگزار می ­شود امیر سرتیپ دوم خلبان حسین چیت فروش، مشاور فرمانده نهاجا سخنرانی خواهد کرد. همچنین به مناسبت تقارن روز دانشجو با ایام رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) نزار القطری از مداحان اهلبیت به ذکر مصیبت خاندان عصمت و طهارت خواهد پرداخت.

در این مراسم که در سالن ورزشی دانشکده فنی شهید محمد منتظری واقع در ابتدای بلوار پیروزی میدان شهید کاوه برگزار می­ شود، نمایش«مسافران نور» برگرفته از زندگی نامه ۴۴ شهید دانشکده با هنرمندی حسن جوهرچی، جعفر دهقان، اصغر تقی زاده و ابوالفضل همراه اجرا خواهد شد.

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 16 آذر 1394  ] [ 2:02 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روزشمار دفاع مقدس (10 آذر 94)


10 آذر 1394 هجری شمسی برابر با 19 صفر 1437 هجری قمری و 1 دسامبر 2015 میلادی
روزشمار دفاع مقدس (10 آذر 94)

رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی ( 10 آذر 1394 )

• شهادت عالم نستوه و مجاهد آیت الله "سید حسن مدرس" به دستور "رضاخان" (1316ش)

• شهادت رضا روح‏ الامین (1359ش)

• عملیات مطلع الفجر (گیلانغرب، سرپل ذهاب) (1360ه.ش)

• عملیات در مهاباد توسط تیپ 110 شهید بروجردی سپاه

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 10 آذر 1394  ] [ 1:15 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

۱۰۰ خاطره کوتاه از شهید طهرانی مقدم چاپ شد


کتاب شهید حسن طهرانی مقدم از سری کتاب های «یادگاران» انتشارات روایت فتح، با ۱۰۰ خاطره کوتاه از این شهید، منتشر و راهی بازار نشر شد.
۱۰۰ خاطره کوتاه از شهید طهرانی مقدم چاپ شد

به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، کتاب حسن طهرانی مقدم از سری کتاب های «یادگاران» اثر فرزانه مردی به تازگی توسط انتشارات روایت فتح منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب بیست و پنجمین عنوان مجموعه «یادگاران» است.

یادگاران، عنوان کتاب هایی است که تولیدکنندگانشان بنا دارند، تصویرهایی از سال های جنگ را در قالب خاطره های بازنویسی شده، برای آن ها که آن سال ها را ندیده اند، نشان بدهند. این مجموعه راهی است به سرزمینی نسبتا بکر بین تاریخ و ادبیات، بین واقعه ها و بازگفته ها. کتاب های «یادگاران» همیشه ۱۰۰ خاطره را از شخصیت یا موضوع مورد نظر، به دست می دهند.
 
کتاب پیش رو، خاطراتی از شهید حسن طهرانی مقدم رئیس سازمان خودکفایی و تحقیقات صنعتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و پدر موشکی ایران را در بر می گیرد.
در ادامه ۳ خاطره از خاطرات این کتاب را می خوانیم.
۴۱:
در قید و بند میز و صندلی و اتاق کار فرمانده نمی ماند. گاهی کانکسی پیدا می کرد و کار را از همان جا شروع می کرد. چند طرح مهم را این طوری کلید زد. رابطه اش با نیروهایش، فرمانده و فرمانبری نبود. بیش تر رفیق بودند تا رئیس و مرئوس. برای همین هم هر چه می گفت از دل و جان برایش انجام می دادند.
۶۳:
نماز اول وقتش ترک نمی شد. حتی وقتی توی برف های کوه یا در حال صخره نوردی بود. یک بار در کوه های توچال، نزدیک پناهگاه شیرپلا و شروین، صخره نوردی می کرد. جای خطرناکی بود. زیر پا را که نگاه می کردی، چشمت سیاه می رفت. موقع اذان به همراهش گفت طناب را شل کند. خودش را به تخته سنگی رساند. راحت نمی شد نشست. همه ترسیده بودند. قلاب را باز کرد و نمازش را خواند.
۷۶:
پدر داماد سال ها پیش فوت کرده بود. به داماد گفت: «فکر کن من پیمانکارم. این پول رو بگیر و طبقه دوم خونه پدرت رو با بهترین سرامیک و شیرآلات تحویل بده.» وقتی فهمید عروس خانم هم پدرش فوت کرده است، دست به کار شد، انگار برای دختر خودش بخواهد جهیزیه بخرد. بهترین ها را برایشان خرید. بساط عروسی شان را که برپا کرد؛ مبلغی هم به عروس و داماد داد و گفت «این هم هدیه عروسی شما.»
این کتاب با ۱۱۲ صفحه، شمارگان ۲ هزار و ۲۰۰ نسخه و قیمت ۵۰ هزار ریال منتشر شده است.

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 10 آذر 1394  ] [ 1:13 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

آیا می دانید فریاد حسین(ع)در روز کربلا چه بود؟


فریاد حسین(ع) همواره کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا بود.ما منطقمان حسینی است و زندگی که همراه با ذلت باشد آن زندگی را زندگی نمی دانیم.
آیا می دانید فریاد حسین(ع)در روز کربلا چه بود؟

به گزارش دفاع پرس از کرمان ،شهید عبدالله دهقان‌پناه در تاریخ 9 آذر ماه سال 60 ودرعملیات طریق‌القدس به درجه رفیع شهادت نائل شد‌ و نخستین شهید شهرستان ریگان است.وصیت نامه این شهید بزرگواررا با هم مرور می کنیم:      

   بسم الله الرحمن الرحیم

((ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون))

سلام بر مهدی منتظر(عج)خونخواه حسین(ع)و رهبر ونجات دهنده حتمی مستضعفین جهــــــــان که ان شاءالله تعالی همانطورکه آرزوی همه ما است ،این انقلاب به رهبری امام امت به انقلاب جهانی حضرت بقیه الله الاعظم امام مهدی(عج)خواهد پیوست،و سلام بر نایب بر حق او آیت -الله سید روح الله خمینی و سلام بر ملت غیور و رزمنده ایران.ملت شریف و عزیز ایران و ای جوانان و ای همه کسانی که علی  و حسین(ع) می کنید آیا واقعا علی را شناخته اید؟آیا به نصایا و سفارشاتی که آن امامان معصوم علیهم السلام کرده اند، عمل می کنید؟

آیا می دانید که فریاد حسین(ع)در روز کربلا چه بود؟

فریاد حسین(ع) همواره کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا (هر روز عاشورا و هر زمینی کربلا است)بود این است که توصیه می شود. اولاً امام و رهبر خود را بشناسید که امام صادق(ع)در این زمینه می فرمایند: هیچ وقت زمین خدا خالی از حجت نیست و اگر روزی در روی زمین دو نفر زندگی کنند یکی از آنها حتما امام است، ثانیاً عاشورا وکربلای خود را بشناسید.

واقعاً قدر زمانی که در آن واقع شده اید را بدانید و بشناسید و الا کفران نعمت کرده اید

آری حسین زمان شما (خمینی بت شکن) هم اکنون در جماران به شما اتمام حجت می کند و کربلای ما نیز امروزه شاید به گستردگی تمام مرزهای کشور اسلامیمان می باشد و حسین ها می پذیرد ، واقعاً قدر زمانی که در آن واقع شده اید را بدانید و بشناسید و الا کفران نعمت کرده اید.

ما جوانان بسیار زیاد وعزیزی را روانه این کربلا نموده ایم 

 بلی امروزه زمینه آماده ست و شما به فریاد((هل من ناصر ینصرنی))،(آیا کسی هست که مرا یاری کند) حسین(ع) که امروزتکرار شده لبیک گویید و الا فانی واز بین رفتنی هستید گرچه ما جوانان بسیارزیاد وعزیزی را روانه این کربلا نموده ایم  اما با تو هستم ای کسی که حاضر نیستی یک لحظه با خود خلوت کنی و فکر کنی که برای چه به این دنیا آمده ای و به کجا می روی. فکر کن و بدان که تنها راه سعادت و نیکبختی این است و بس.

چرا به احادیث نهج البلاغه و قرآن کریم مراجعه نمی کنید تا خود را در این دریای مواج سیراب کنید . بدانید که این انقلاب الهی و اسلامی است و به انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج)  خواهد پیوست و در یک جمله گوش به فرمان رهبرعزیز و پیرمراد باشید.و باز سلام و درود خدا بر تو ای ابرمرد تاریخ ای خمینی بزرگ که ما را از خواب غفلت رهانید ی و از نیستی و بی خبری به اسلام و هستی کشاندی درود خدا بر تو باد.

و اما سخنی هم با پدر ومادر عزیزم:

پدرم: سلام بر تو که ابراهیم وار فرزندت را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی و بدان وآگاه باش که اسماعیلت هرگز از فرمان باری تعالی سر باز نمی زند ومرگ در راه خدا را جز سعادت نمی داند و شهادت را جزء بهترین نعمت های خدا می داند.

پدر و مادر عزیزم : شما امروز خوشحال و سرافراز باشید که فرزندی درراه اسلام و قرآن هدیه می کنید و باید که نه تنها متاثرواندوهگین نباشید بلکه برادران دیگرم را عازم جبهه حق علیه باطل سازید ومی دانید که این دنیا ارزشی ندارد و اصل دنیای آخرت است ، مصرّاً از شما می خواهم که برای من غصه وافسوس نخوریدکه این هم از درجه و ارزش شما و هم از من خواهد کاست، زیرا که من (ان شاءالله اگر مورد قبول خداوند شوم ) به معبود و معشوق خود رسیده ام ، و ای مادرم بدان که این راه رفتنی است هرکس باید این راه را بگونه ای طی کند اما چه بهتر که این راه برای خدا و در راه خدا باشد.

و سخنی نیز با برادرانم:

ما منطقمان حسینی است و زندگی که همراه با ذلت باشد آن زندگی را زندگی نمی دانیم

ای برادران عزیزم هوشیار باشید وغیراز اسلام واحکام الهی آن به چیز دیگری نیندیشید، هرچه خیر و صلاح انسانهاست دراین مکتب الهی است، آری برادران ،ما منطقمان حسینی است و زندگی که همراه با ذلت باشد آن زندگی را زندگی نمی دانیم و در راه اقامه صلاه هرچه داریم می دهیم و صدام وصدامیان بدانند که تا آخرین قطره خونمان نبرد می کنیم و اگرنتوانستیم هم کشته می شویم که هر دواش خیر و پیروزی است، این مرام رهبر و امام ماست و اما مکتبمان هم که معلوم است :انا لله و انا الیه راجعون(همه ما از خــــــداییم وبه سوی او بر می گردیم) وشما نیز در سنگر کشاورزی، بکارید و بکارید زیرا با این کاشتنتان ضربه محکمتری از آن کسانی که خونشان را در این راه دادند خواهید زد.

برادران حقیقتاً که من در این مدت عمرم نتوانستم خدمتی که برای رضای خدا و رفاه خلق باشد، انجام دهم امیدوارم که این قطره خون ناقابلم بتواند مفید واقع شود و درآخراز شما می خواهم که تمام کوششتان را در راه اسلام و فداکاری و تبلیغ آن و پیروی از امام عزیزمان به کار برید.

و اما ای خواهر وای خواهرانی که بعد از من این گفته را خواهید شنید حجاب و پاکدامنی را سرلوحه زندگیتان قرار دهید، نماز را فراموش نکنید، و خواهران عزیز اصلاً برای من گریه وناراحتی نکنید زیرا که من راه خود را یافته ام و با خدای خود پیمان بسته ام و ای کاش که من هزاران جان داشتم تا در راه حق و حقیقت هدیه کنم.

و در آخر بزرگترین وصیت من به تمامی بازماندگان، پدر و مادر و خواهر و برادر در یک جمله این است که به دستورات خدا توجه کرده و سعی کنید با یاد خدا و به نام خدا و در راه خدا زندگی کنید.                                    

   والسلام علی من التبع الهدی       

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 10 آذر 1394  ] [ 1:10 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

تنبیه آشوبگران برای صادرات شپش!


استوار از ما چهار نفر خواست لباس های یک تکه ای را که برای جلوگیری از شپش زدگی، پشت و رو پوشیده بودیم، در بیاوریم برابر خواستهءاو، لباس ها را درآوردیم و میان تعدادی سرباز نگهبان مسلح، از سوله بیرون رفتیم. کشتن ما، هیچ حادثهءخاص و مهمی را در تاریخ رقم نمی زد. هنوز هم اسرای بی نام و نشانی بودیم که کسی از حضورمان در آن بازداشتگاه خبر نداشت.
تنبیه آشوبگران برای صادرات شپش!

به گزارش گروه سایررسانه‌های دفاع پرس، هوای اولین ماه بهاری، از سینه کش کوه پایین آمد و خنکای لذت بخشی را با خود می آورد.همه به جنب و جوش افتاده بودند.درهای بزرگ سوله از هر دو طرف بازبود و باد ملایمی به داخل می وزید. 

خبر بازگشت جمعی از اسرا به کشور هم، میان همه ولوله انداخته بود.معلوم نبود منبع خبر چه کسی است و تا چه حد می توان به آن اطمینان داشت. بارها اتفاق افتاده بود حاجی و رضا خبرها را زودتر ازعراقی ها دریافت کرده و بین مان پخش می کردند.
 
برای برداشتن حوله ای که از نخ هایش برای گلدوزی استفاده می کردم، داخل سوله شدم.شرایط زندگی جوری بود که هر چیزی را پیدا می کردیم، حتی اگر یک تکه نخ هم بود، در جای امنی پنهان می کردیم تا زمان استفاده اش برسد.
در حقیقت، چیزی از نظر ما، نمی توانست به در نخور باشد. سیم خاردارها اغلب سیم های کلفت ساده ای بودند که ما خارهای آن را کنده و باآن سوزن و وسایل دیگر را درست کرده بودیم.
داخل سوله، رضا و چند نفر دیگر علاءالدین کوچک را دوره کرده و شدیداً با هم بحث «آره» و «نه» راه انداخته بودند. معلوم بود مشکلی پیش آمده که رضا عصبانی جواب شان را می داد.جلوتر که رفتم، متوجه قضیه شدم.
-باید ببرم تحویل استوار بدم.
-اون دوتای دیگرم که بردی. پس چایی چه طوری درست کنیم؟
-فعلاً باید اینو تحویل داد. برای چایی هم یه فکری می کنیم.نشد، سوزن پی سوز داره،از او استفاده کنید.
یکی نعره کشید:
-با اون یه ذره شعله که نمی شه آب داغ کرد. تو ارشد مایی. نباید اجازه بدی این چراغ رو از ما بگیرن.
رضا طبق عادت، لحظه ای زبانش را میان دندان هایش گرفت و ساکت به نقطه ای خیره شد.
-آقا جان،از فردا که نفت ندادن،این علاءالدین فکسنی به چه دردمون می خوره. ما به وسایل بهتری نیاز داریم.
-مگه تاحالا نفت دادن که حرف از نفت می زنی. همش روغن بوده.
 
حرفش که تمام شد، چراغ را برداشت و راه افتاد. بیرون سوله هم، وقتی دوستان چشم شان به آن افتاد، بازی یادشان رفت. سکوت سنگین، بدجوری خاطرات زمستان را به یادها آورد. صدای بچه های گروه بغل دستی توی گوشم طنین انداخت و همراه با قدم های رضا محو شد.
 
«فتیله ی چراغ را پایین تر بکشید. این طوری چیزیش به ما نمی رسه.»
به راستی آن چراغ کوچک فکسنی، چه معجزهءبزرگی بود. سولهءبه آن وسعت را گرم می کرد و نمی گذاشت خط عاطفه و مهربانی پاره شود. و چه محتاط بودیم در آن شب های سرد و سخت، مبادا به آن گوهر شب چراغ آسیب برسد. چقدر زحمت می کشیدیم و روغن روی غذاها را جمع می کردیم و به جای نفت، داخل منبعش می ریختیم.
شاید کسی آن میان نبود که دلش به اندازه دل من بسوزد. از ابتدای سرما تا همان لحظه، تنها کسی بودم که برای آن چراغ فتیله می بافتم.
 
نگاهم رضا و چراغ را دنبال می کرد که سر راه، چشمم به تعدادی از بچه ها افتاد که شیشهءپنی سیلین به دست، مشغول جمع کردن شپش بودند. کنارشان نشستم و علت آن هم وسواس و دقت را پرسیدم. «یه خرده برای صادرات و یه خرده ام واسه سوغاتی می خوایم.»
یکی سرش را نزدیک گوشم آورد و به چادر سربازها که از چند روز پیش تعدادشان زیادتر شده بود،اشاره کرد.
«استوار صالح و سربازانش یه مقداری راحت زندگی می کنن.»
 
چند روز بعد، زیر ریزش تند باران، در سوله باز شد و با صدای نکرهءاستوار، همه از جا بلند شدیم. دستش را بالا گرفته بود و با نشان دادن شیشه های پنی سیلین، دنبال مجرم می گشت: «کار هر کس بوده خودش بیاد جلو.»
لحظه ای مکث کرد و تهدید کرد که جیرهءصابون مان را قطع می کند. وقتی دید می خندیم، محکم روی سینهءمترجمش کوبید و به طرف دفترش رفت. موقع خروج از سوله، عصبانی، کلماتی را بلغور کرد که مترجمش را هم به خنده انداخت: «نفهمیدیم ما اسیریم یا اینا.»
 
یک ساعت بعد که باران خوابید، دوباره سر و کله اش پیدا شد.این بار، خمیس و محمدکاظم هم همراهش بودند. هر وقت وضع رو به وخاممت می گذاشت، گروه خشن شکل می گرفت و این برای ما به معنای مصیبت بود.
در عرض کمتر از چند دقیقه، همه از سوله بیرون آمدیم. سولهءبغل دستی و سولهءآخر هم دچار مصیبت شده بودند. دو سولهءهفت و هشت، مدتی پیش با ورود بچه های بسیج و سپاه،افتتاح شده بود.
 
یک ربع ساعت طول کشید تا نیروهای عراقی از قفس ما بیرون آمدند. حرص هم در آمده بود و دل مان می خواست جوری آن به هم ریختگی را تلافی کنیم. هیچ چیز سر جای خودش نبود.اگر می خواستیم وسایل متعلق به خودمان را پیدا کنیم، ساعت ها طول می کشید. لیوان های روحی را له کرده و همه چیز لگدمال شده بود. سولهءتمیز و با صفای ما،وضع و حالی پیدا کرده بود که کسی رغبت نمی کرد داخلش برود. اما با تشر تند استوار و عواملش، مجبور به ورود شدیم.
 
در که بسته شد، آشوب بین گروه ها شعله کشید. هرکس چیزی را برمی داشت، می گفت متعلق به اوست. کشمکش ها و فریادها آن قدر بالا گرفت که سقف سوله هم تکان می خورد.همین مسئله موجب شد استوار وخمیس ومحمدکاظم باز گردند.
 
شلیک چند تیر هوایی،آرامش نسبی را به سوله بازگردان وهر گروه سرجای خودش ایستاد.استوار صالح که بین بقیه از احساس بزرگی بیشتری برخوردار بود،از خمیس خواست از گروه ما وبغل دستی،دونفررا برای تنبیه انتخاب کند.اولین قرعه،به نام من بیرون آمد.
 
استوار از ما چهار نفر خواست لباس های یک تکه ای را که برای جلوگیری از شپش زدگی، پشت و رو پوشیده بودیم، در بیاوریم برابر خواستهءاو، لباس ها را درآوردیم و میان تعدادی سرباز نگهبان مسلح، از سوله بیرون رفتیم. کشتن ما، هیچ حادثهءخاص ومهمی را در تاریخ رقم نمی زد.هنوز هم اسرای بی نام ونشانی بودیم که کسی از حضورمان در آن بازداشتگاه خبرنداشت.
 
میان پادگان بزرگ بعقوبه،از بین ساختمان هایی که در مسیر بود عبور کردیم و به دوسوله ی کوچک انتهای اردوگاه رسیدیم.در که باز شد،با اسرای سپاه و بسیج روبه رو شدیم. هنوز نمی دانستیم برای چه ما را به آنجا برده اند،تا اینکه مترجم خواست رو به دیوار بایستیم.
 
مترجم،حرف های استوار را برای اسرای آن سوله ترجمه کرد: «این چهارنفر، سردستهءآشوب قفس یک هستن. تنبیه اونا در مقابل چشمای شما انجام می شه تا بدونید هرکس اقدام به آشوب کنه،تنبیه خواهد شد.»
حرف ها که تمام شد، شلاق های سیمی روی بدن ما خط انداختند. ایستاده و خوابیده فرقی نمی کرد، شلاق باید جایی فرود می آمد.
 
منبع:سایت جامع آزادگان

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 10 آذر 1394  ] [ 1:10 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

ارائه درس "آشنایی با دفاع مقدس" در 41 دانشگاه استان گلستان


مدیر پژوهش و اسناد اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس گلستان، از ارائه درس آشنایی با دفاع مقدس در 41 دانشگاه استان در سال تحصیلی 94-95 خبرداد.
ارائه درس

به گزارش دفاع پرس از استان گلستان، محمد رضا خاتمی مدیر پژوهش و اسناد اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس گلستان اظهار داشت: آشنایی با فرهنگ دفاع مقدس و انتقال آن به نسل جوان از وظایف بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس است. از این رو کلاس هایی با عنوان «درس آشنایی با دفاع مقدس» در دانشگاه های سطح کشور از جمله استان گلستان برگزار می شود که در نیمسال اول سال تحصیلی 94-95 نیز تعداد 41 دانشگاه در 67 کلاس با همکاری 40 استاد معرفی شده از طرف اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس مشغول به ارائه این درس به 2800 دانشجو می باشد.

وی در مورد وضعیت فعلی متقاضیان تدریس این درس افزود: در حال حاضر در این اداره کل 122 پرونده برای متقاضیان تدریس این درس تشکیل شده که با توجه به فعالیت 40 استاد، کماکان تعداد زیادی از پرونده ها در نوبت برای تایید و یا ارسال به دوره ی آموزشی پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس هستند.

مدیر پژوهش و اسناد اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس گلستان بیان داشت: از وظایف دیگر این اداره کل در استان گلستان نظارت بر چگونگی برگزاری این کلاس در سطح استان است که اقدام به بازدید موردی برگزاری کلاس ها و ارائه فرم های نظرسنجی به مسئولین آموزش دانشگاه ها برای ارائه به دانشجویان و جمع آوری و تحلیل این داده ها کرده است که کمک شایانی به برگزاری هر چه بهتر این درس نموده است.

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 10 آذر 1394  ] [ 1:08 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

آزاده ای که رکورد دار پیاده روی اربعین بود


مسیر نجف تا کربلا ۸۰ کیلومتر است که معمولاً در ۳ روز به صورت پیاده طی می شود، اما همت بالایی می طلبد که همین مسیر به ظاهر کوتاه را بیشتر از ۱۰۰ بار طی کنی و باز هم مشتاق زیارت آقا باشی!
آزاده ای که رکورد دار پیاده روی اربعین بود

به گزارش گروه حماسه و جهاد  دفاع پرس، هزاران مشتاق دلداده ابا عبدالله الحسین در آستانه اربعین حسینی عازم کربلای معلی هستند. مرز چذابه در 110 کیلومتری غرب اهواز یکی از دو مرز در خوزستان است که محل عبور کاروانهای حسینیان برای شرکت در مراسم اربعین حسینی است. زیارت اربعین به قدری در پاسداشت مقام سیدالشهدا(علیه السلام) تأثیر داشته که زیارت اربعین که ابتدا به چند ده نفر محدود می شد، امروزه به حضور میلیونی زائران حسینی در کربلا تبدیل شده است.


بیش از ۱۳ قرن از واقعه جانسوز عاشورا می گذرد. کربلا که در نخستین اربعین حسینی شاهد حضور جابر بن عبدالله انصاری بود، بعد از آن نیز عاشقان دیگری را زیارت کرد که با پای پیاده از اقصی نقاط جهان در سالروز اربعین سید و سالار شهیدان سراسیمه همراه با عشق آتشین به مولای خویش رهسپار سرزمین حسینی شدند.

این سنت حسنه از چنان اهمیت والایی برخودار است که صادق امت رسول(ص) این چنین از ارزش پیاده روی به سوی حرم مطهر اباعبدالله الحسین(ع) سخن می گوید: کسى که با پای پیاده به زیارت امام حسین(ع) برود، خداوند به هر قدمى که بر مى دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو مى فرماید و یک درجه مرتبه اش را بالا مى برد، وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موکل او مى فرماید که آنچه خیر از دهان او خارج می شود را نوشته و آنچه شر و بد است را ننویسند و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى مى گویند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزیده شد و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بیت رسولش هستی، به خدا قسم! هرگز تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد کرد. (کامل الزیارات ص۱۳۴)
 
در این میان علمای بزرگواری بودند که با وجود مشکلات زیاد مسیر کربلا، خطرات را به جان می خریدند و از نجف تا کربلا را گاه با پای برهنه طی می کردند.


 سید آزادگان حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی از جمله آن هاست، وی در خاطرات خود چنین بیان می کند: «در دوران طلبگی در شهر نجف بیش از ۱۰۰ مرتبه این مسیر را پیاده به عشق زیارت امام حسین(ع) طی کرده ام».


عشق و علاقه حجت الاسلام ابوترابی به حدی بود که پس از آزادی با وجود بسته بودن مرز کربلا در سال ۱۳۷۲، برای نخستین بار  و در مرز خسروی، مراسم قرائت دعای عرفه را برگزار کرد.
وی با جمعیت اندکی با نیت باز شدن راه کربلا و پیمودن مسیر زیارت، با پای پیاده از تنگه مرصاد تا مرز خسروی را به مدت ۳ روز پیاده طی کرد.

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 10 آذر 1394  ] [ 1:07 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

لبخند رزمندگان گردان مقداد در حصار قاب + عکس


تصویر زیر نمونه‌ای از خنده‌ شیرین رزمندگان گردان مقداد است که در قاب تصویر به ثبت رسیده است.
لبخند رزمندگان گردان مقداد در حصار قاب + عکس

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، مناطق جنگی را در دوران دفاع مقدس با دلهره و هیجان می‌شناسیم اما آنچه رزمندگان را در آن دوران سرپا نگه داشت؛ خنده بود.

گاهی اتفاقات غیرمنتظره‌ای اما شیرین زیر باران گلوله و ترکش دشمن بعثی رخ می‌داد که سبب خنده و شادی رزمندگان می‌شد و لحظات خوشی را برای آنان رقم می‌زد. این خنده و شوخی‌ها بود که محیط جبهه را برای رزمندگان لذتبخش کرده و روحیه‌ آنان را بالا نگه می‌داشت.

تصویر زیر نمونه‌ای از خنده‌ شیرین رزمندگان گردان مقداد است که در قاب تصویر به ثبت رسیده است.

1- شهید احمد نوزاد  2- نهاوندی  3- شهید حسن مراغی 4- حسین گوران 5- شهید محمدرضا کارور 6- یوسف نصیرپور 7- شهید منصور حاج امینی 8- شهید مهدی خندان

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 10 آذر 1394  ] [ 1:04 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روزشمار دفاع مقدس (4 آذر 94)


4 آذر 1394 هجری شمسی برابر با 12 صفر 1437 هجری قمری و 25 نوامبر 2015 میلادی
روزشمار دفاع مقدس (4 آذر 94)

رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی ( 4 آذر 1394 )

• شهادت علی چیت‌ سازیان (1366ش)

• شهادت جمعی از رزمندگان لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بر اثر بمباران هوایی دشمن در پادگان دوکوهه (1365ه.ش)

• تحرک گروه ضد انقلابی کومله در سردشت (1359ه.ش)

• عملیات آزادسازی منطقه نییستان سردشت توسط تیپ 55 ویژه شهدا سپاه (1362ه.ش)

 


ادامه مطلب

[ چهارشنبه 4 آذر 1394  ] [ 2:41 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ 1 ] [ 2 ] [ 3 ] [ 4 ] [ 5 ] [ 6 ]