روزشمار دفاع مقدس (23 خرداد 1395)23 خرداد 1395 هجری شمسی برابر با 6 رمضان 1436 هجری قمری و 12 ژوئن 2016 میلادی |
![]() |
رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (23 خرداد 1395)
• صدور فرمان امام خمینی(ره) برای تشکیل "ستاد انقلاب فرهنگی" (۱۳۵۹ ش)
• آغاز عملیات بیتالمقدس (1367 ش)
• تصرف کامل پیرانشهر توسط رزمندگان اسلام و پاکسازی کامل شهر (1359 ه.ش)
• عملیات آزادسازی محور پیرانشهر- اشنویه توسط سپاه، ارتش و ژاندارمری (1359 ه.ش)
• شهادت محمد محمدزاده، رییس پاسگاه مرکزی ژاندارمری شهرستان ماکو توسط ضد انقلابیون (1359 ه.ش)
• پایه گذاری "قیام سربداران" در سبزوار (733 ق)
• قتل "ابومسلم خراسانی" رهبر قیام سیاهجامگان به فرمان "منصور دوانِقی" (137 ق)
• آغاز نخستین جنبش سراسری و بزرگ فلسطینیها علیه صهیونیستها (1921 م)
• سالروز شهادت شهید مدافع حرم علیرضا مشجری (1393 ه.ش)
• سالروز شهادت شهید مدافع حرم پاسدار غلامعلی تولی (1392 ه.ش)
ادامه مطلب
[ یک شنبه 23 خرداد 1395 ] [ 11:20 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
پاسدار شهید "سیاوش امیری " فرمانده محور عملیاتی جبهه گیلانغرب در بخشی از وصیت نامه خود آورده است: اگر صورت و جنازمه ام متلاشی نشد چشمانم را باز بگذارید تا منافقان بدانند که کورکورانه به این راه نرفته ام. به گزارش دفاع پرس از استان مرکزی، شهید سیاوش امیری در 15 شهرویور ماه 1339 در شازند از شهرستان استان مرکزی چشم به جهان گشود و در سوم آذرماه سال 1360 در عملیات مطلع الفجر در ارتفاعات شیاکوه ندای حق را لبیک و به شهادت رسید. شهید امیری از زمان پذیرفتن مسئولیت بسیج تا هنگام شهادت ، از برجسته ترین اموری که انجام داد برگزاری دوره های آموزش نظامی در مساجد، ادارات و کارخانجات روستاهای اراک بود. وی همچنین کلاس های متعددی را در محل حزب جمهوری اسلامی شازند برای دانش آموزان راهنمایی و دبیرستان برگزار کرد تا هنگامی که با جمعی از مربیان آموزش نظامی و نیروهای داوطلب مردمی به منظور اجرای عملیات مطلع الفجر عازم منطقه گیلنغرب شدند. ازبهترین و شاخص ترین ویژگی اخلاقی این شهید بزرگوار این بود که ایشان همواره تمثیلی از تربیت و ادب و اخلاق بود و برای تمامی دقایق زندگی خود برنامه داشت. بارها به منطقه جنگی غرب اعزام شد و در جبهه های میانی غرب به عنوان مسئول محور عملیات انتخاب و در عملیات مطلع الفجر (فتح شیاکوه) فرمانده دلاور و سرافزاز این عملیات پیروزمندانه در محور قله شیاکوه بود و عاقبت تقدیر الهی چنین رقم زد که خون پاکش بلندای قله شیاکوه را رنگین سازد. فزازی از وصیت نامه این شهید بزرگوار را در ذیل می خوانید: چند جمله ای را با تو پدر و مادر صحبت می کنم؛ پیام مرا به گوش جهانیان برسانید و زینب گونه راه شهیدان را ادامه دهید و زینب وار با نا ملایمات دست و پنجه نرم کنید. و تو ای خواهرم حجاب و عفاف و پاکدامنی را بیش از هر چیز مورد اهمیت قرار بده چون حجاب تو مشتی محکم بر دهان یزیدیان است چون خواهرم تو از زیر حجاب خود استعمار را میبینی ولی استعمار تو را نمی بیند.به هر صورت به این انقلاب کمک کنید و حرف امام را به جان بخرید .در خاتمه از شما خانواده عزیز تقاضا دارم برای من گریه و زاری نکنید زیرا دشمن خوشحال می شود . در خاتمه می گویم،اگر کفن نصیبم شد روی آن آرم سپاه را نصب کنید . اگر صورت و جنازمه ام متلاشی نشد چشمانم را باز بگذارید تا کوردلان و منافقان بدانند که کورکورانه به این راه نرفته ام.دستانم را باز بگذارید تا دنیا طلبان و مال دوستان بدانند که چیزی از مال دنیا را با خود نمی برم. درود بر خمینی کبیر و امت شهید پرور ایران برقرار باد، درود بر جمهوری اسلامی ایران. مقداری پول در بانک دارم به هر صورت که خود میدانید خرج کنید چون آنها را برای ازدواج جمع کرده بودم.
[ یک شنبه 23 خرداد 1395 ] [ 11:18 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
همان دوران کوتاه سر پل ذهاب ابراهیم معمولا یکی دو ساعت مانده به اذان صبح بیدار میشد و به قصد سر زدن به بچه ها از محل استراحت دور میشد و مشغول نماز شب میشد. به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، امیرمنجر می گوید: هشتمین روز مهرماه با بچه های معاونت عملیات سپاه راهی منطقه شدیم. در راه مقر سپاه همدان توقف کوتاهی کردیم.
[ یک شنبه 23 خرداد 1395 ] [ 11:17 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
عراقیها برای جریمه،از دادن آب و غذا به مدت 48 ساعت به اسرا خودداری کردند و بعد از گذشت 48 ساعت تمامی برادران با وحدت کامل شروع به تظاهرات و شکستن شیشهها کردند... به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، عبدالمجید سراوانی از جمله آزادگان دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است که در تیرماه سال 1367 به اسارت بعثیها درآمد. او در خاطرهای درباره اذان گفتن یکی از دوستانش در اسارت میگوید: ماه مبارک رمضان فرا رسیده بود و همه برادران در حال و هوای دیگری بودند. یکی از همان روزها زمان افطار بود و یکی از برادران که صدای خوبی هم داشت شروع به گفتن اذان کرد. بلافاصله بعثیها وارد اسارتگاه شدند و او را دستگیر کردند و اولتیماتوم دادند که از این تاریخ به بعد کسی حق اذان گفتن ندارد. عراقیها برای جریمه، 48 ساعت از دادن آب و غذا به اسرا خودداری کردند. بعد از گذشتن 48 ساعت تمامی برادران با وحدت کامل شروع به تظاهرات و شکستن شیشهها کردند و خواستار بازگشت برادر مؤذن به جمع این اسرا شدند و بعثیها مجبور به اجابت خواست آنها شدند. منبع: ایسنا
[ یک شنبه 23 خرداد 1395 ] [ 11:16 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
در رمضان 95 مهمان خانواده شهدای حرم هستیم؛ درباره زندگی شهید با آنها صحبت می کنیم و خانواده شهید غذای مورد علاقه شهید خود را در برنامه کدبانو آماده می کند. به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، هاشم تفکری بافقی تهیهکننده، گفت: سال گذشته برنامه کدبانو با موضوع کلی نمایش سبک زندگی ایرانی اسلامی بانوان مسلمان خارجی مقیم ایران به روی آنتن رفت. منبع: باشگاه خبرنگاران
[ یک شنبه 23 خرداد 1395 ] [ 11:14 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
کنگره بزرگداشت شهید مصطفی چمران در تاریخ ۲۹ خرداد در دهلاویه، تهران و شهرستان ساوه برگزار می شود. به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع پرس؛ در جلسه هماهنگی بزرگداشت شهید مصطفی چمران که با حضور مهندس چمران رئیس شورای شهر تهران، نمایندگانی از دستگاه های مختلف از جمله وزارت دفاع، بسیج صدا و سیما و ارتش برگزار شد، مقرر شد کنگره بزرگداشت شهید مصطفی چمران در تاریخ ۲۹ خرداد در دهلاویه، تهران و شهرستان ساوه برگزار شود. همچنین ستاد مردمی بزرگداشت شهید دکتر مصطفی چمران نیز مراسم هایی را با عنوان «شرح فراق» در تاریخ 29 خرداد در حسینیه سیدالشهداء(ع) شهرک ولیعصر(عج) یافت آباد، یکشنبه 30 خرداد در مسجد امام صادق(ع) میدان فلسطین تهران و سه شنبه یکم تیر در مقبره الشهدای گمنام میدان نماز شهر ری برگزار می کند.
[ یک شنبه 23 خرداد 1395 ] [ 11:12 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
"خورشید که بالا آمد، سنگرهای عراقیها که در بیست یا سی متری ما نمایان شد. آنها مسلط بر میدان مین بودند. عراقیها تا ما را دیدند با حوصله خواستند که با ما بازی کنند چند نفرشان با سیمنوف هدفگیری میکردند و هر نقطهایی از بدنمان را میدیدند، میزدند. فقط صدای "اه" را بعد از اصابت هر گلوله میشنیدم." "مهدی قلی رضایی" راوی کتاب لشکر خوبان و از رزمندگان واحد اطلاعات و عملیات لشکر 31 عاشورا در گفت و گو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس از روزهای نخست حضورش در عملیات فتح المبین که در سن نوجوانی تا پای اسارت رفت، روایت کرد. در ادامه ماحصل گفت و گو را میخوانید. اولین روزهای سال ۶۱ ستون حرکتش را در دل رملها به سمت رقابیه و میشداغ با گردانهای شهید قاضی و شهید مدنی از تبریز به فرماندهی شهید دلاور علی تجلایی، گروهان ۲ از گردان شهید قاضی به فرماندهی شهید محمود اورنگی و دسته یک با مسئولیت یاسر زیرک شروع به حرکت کرد. اولین عملیاتم بود. تجربه چندانی نداشتم، گاهاً تاریکی شب دلهره ایجاد میکرد. اولین بار بود که رمل را میدیدم، پاهایمان در حال حرکت تا مچ پا در رمل فرو می رفت و خستگی را چند برابر میکرد. نمیدانستم که در آینده سختترین و تلخترین خاطراتم در این رملها رقم خواهد خورد. از خط خودی که عبور میکردیم پایگاه مانندی بود که بیش از ۵ نفر نیرو نداشت و با فاصلههای پیش از پانصدمتر از همدیگر واقع بودند. حرکت سخت بود و خسته کننده هر از گاهی پیامها از جلو ستون به عقب ستون منتقل میشد و یا در حال حرکت شمارش به جهت کنترل تعداد وعدم نفوذ دشمن در ستون انجام میگرفت، ماه بالای سرمان میرفت که ناپدید شود و تاریکی بر همه جا سیطره بیابد. کم کم رملها تمام و زمین زیر پایمان محکمتر شد. به میدان مین دشمن رسیدیم. در آن زمان دشمن میدان مین را معمولا برای بستن جناحها یا جاهایی که نیرو نداشت، میکاشت. گروهانها از هم جدا شدند. گروهان ما از محل تعیین شده وارد میدان شد. دو نفر که به خنثی کردن مین مشغول بودند گاها در زیر نور منورهای دشمن سایههایشان دیده میشد. من نفر چهارم از دسته بودم زیرا مسئول دسته و معاونش به تخریبچیها کمک میکردند، ما نزدیک آنها بودیم. درگیری در پشت سرمان شروع شده بود و گروهان ما باید با نفوذ از طریق میدان مین به عمق خطوط دشمن و به مقر نیروهای احتیاط دشمن میرسید تا اجازه نمیداد نیروهای احتیاط دشمن خطوط اولشان را تقویت کنند. بیامان منورهایی به آسمان پرتاپ میشد. ناگهان صدای انفجاری در نزدیکم مرا به خود آورد. درد شدید زانو شروع شد. خون شدیدی از زانویم میرفت. چند نفر از جمله تخریبچیها هم با انفجار مین مجروح شده بودند. نیروها تکبیرگویان خود را به میدان مین زدند و به سمت احتیاط عراقیها یورش بردند. تیراندازیها بیوقفه ادامه داشت. رحمان مصلحی همراه چند امدادگر به سمت ما آمدند و مرا روی برانکارد گذاشته به سرعت در داخل میدان مین حرکت کردند. مینها عمدتا سوسکی بودند و به همدیگر تله شده بودند. رحمان با چاقویی که داشت تلهها را قطع میکرد و در پاسخ دوستان میگفت "چیزی نمی شود. نگران نباشید. من وارد هستم." میدان مین تمام نمیشد و ما به جای حرکت در عرض میدان مین در طول میدان و در ردیف مینهای سوسکی حرکت میکردیم. ساعت از دو نصف شب گذشته بود. سرما اثر میکرد و می لرزیدم. ناگهان انفجاری شدید زیر سرم اتفاق افتاد. سرخی جای دنیا را گرفت. کم کم صداها هم از ذهنم بیرون رفتند. تاریکی محض شد. احساس سرما مرا به هوش آورد. سر و صورت خونینم نشان از زخمی شدن مجدد را داشت. انگشتانم را مثل شانه در موهایم فرو بردم، مثل اینکه سرم را در قیر فرو برده باشند. خون و رمل همنشین موهایم شده بودند. سرخی خون انگشتانم را آغشته کرد. بوی باروت همه جا را فرا گرفته بود. چفیهی دور کمرم را باز کرده به سرم بستم اما ترکشهای ریزی که به کمرم از گردن تا پاهایم اصابت کرده بودند، امکان بستن و پانسمان را نداشت. چند امدادگری که مرا حمل می کردند همه به جز رحمان مجروح شده بودند نالههایشان شنیده میشد هر کدام در گوشهایی از میدان افتاده بودند. صبح و روشنایی از راه می رسید نماز را در همان حالت خونین خواندیم. در حالی که رکوع و سجود جز اشاره نبود با عمق جان از رب العالمین مدد میخواستم. خورشید که بالا آمد، سنگرهای عراقیها که در بیست یا سی متری ما نمایان شد. آنها مسلط بر میدان مین بودند. عراقیها تا ما را دیدند با حوصله خواستند که با ما بازی کنند چند نفرشان با سیمنوف هدفگیری میکردند و هر نقطهایی از بدنمان را میدیدند، میزدند. فقط صدای "اه" را بعد از اصابت هر گلوله میشنیدم. توانستم خاکها را مثل سنگری در جلوی خودم تل کنم تا عراقیها مرا نبینند. در آن لحظه به خود فکر می کردم. پسری ۱۶ ساله که شاید در یکسال قبل تصور چنین صحنههایی را نداشت و شاید برای رفتن به دستشویی در شب میترسید، الان در وسط میدان مین دشمن، زخمی و تشنه افتاده است. فقط از خداوند در آن لحظات سخت طلب یاری داشتم، به خود جرات میدادم که وضعیت موجود را درک کنم و در مقابل دشمن کم نیاورم. چند نفری از عراقیها از خاکریز به سمت میدان مین آمدند. احتمالاً آنها هم فهمیده بودند که ما کاری از دستمان بر نمیآید، کلماتی به زبان ترکی ترکمن و عربی گفتند و از معبری که خود میشناختند سعی کردند به ما نزدیک شوند. قصدشان برایم معلوم نبود که میخواهند ما را اسیر بگیرند یا تیر خلاص بزنند. ناگهان در میان خاکها اسلحهایی به دستم خورد. شاید برای یکی از همرزمان مجروحم بود. در آن لحظه، اسارت را جلوی چشمانم مجسم کردم اما به خود گفتم که شاید فرجی باشد، به سمت عراقیها تیراندازی کردم دو نفرشان افتادند. آنها ما را به رگبار بستند. به سختی توانم را در دستانم جمع کرده به سمت آنها شلیک میکردم. فاصله ما تا دشمن کمتر از ۱۵ متر بود. ناگهان متوجه شدم عراقی ها از پشت سر مورد هدف تیراندازی قرار گرفتند. ستونی از پشت تپه رملی به سمت مقر عراقیها و سمت میدان میآمد. از دیدنشان خوشحال بودم. صدایشان کردیم. چند نفر از آنها وارد میدان شدند، به ما که رسیدند داود نوشاد را شناختم. معاون فرماندهمان، علی تجلایی بود. به ما که رسیدند مجروحین را از میدان برداشتند. نمیدانم تا آن لحظه شهید رحمان مصلحی کجا بود. شاید او کمک آورده بود. میخواست مجروحی را بردارد که از محل نامعلومی مورد هدف قرارش دادند. چهار انگشتش مجروح شد. همرزمان به سرعت به سمت منطقهای که شلیک شد، تیر اندازی کردند. نوشاد هم مرا به کولش انداخت و سینه خیز از میدان خارج شدیم. پشت همان تپه رملی، نفربر برادران ارتشی آمد که مجروحین را منتقل کنند. پس از رسیدن با برانکارد به اورژانس بردند. دیدن تابلوهایی که رویشان آیه "انا فتحنا ..." نوشته بود. درد زخمهایم را از بین برد.
[ یک شنبه 23 خرداد 1395 ] [ 11:11 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
در جشنواره فجر سی و چهارم تنها مطلبی که برای من حائز اهمیت بود آراء مردمی بود و از این بابت که فیلم ما در تمام مدت برگزاری جشنواره فجر جزو 5 فیلم اول بود بسیار خرسند بودم. به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، محمد حسین مهدویان کارگردان اثر «ایستاده در غبار»، در خصوص واکنش مادر حاج احمد متوسلیان نسبت به این فیلم اظهار داشت: مادر حاج احمد به همراه جمعی از خواهران و برادران این سردار رشید به تماشای فیلم نشستند. در تمام مدتی که فیلم پخش می شد، تمام نگاه من به سمت مادر حاج احمد بود تا واکنش وی را ببینم. زمانی که فیلم به پایان رسید، در حالی که چشمانشان پر از اشک بود ما را دعا کردند و به نظر می رسید که حس خوبی نسبت به فیلم پیدا کردند. این واکنش برای من بسیار خوشحالکننده بود. منبع: باشگاه خبرنگاران
[ یک شنبه 23 خرداد 1395 ] [ 11:10 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مادر شهید جمالالدین محمدی گفت: پسرم ساعت 9 چهارشنبه به دنیا آمد و در همان ساعت و همان روز با کسب درجه شهادت از دنیا رفت. به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، جمالالدین محمدی دوم ماه رمضان سال 69 در منطقه سیستان و بلوچستان در راستای مبارزه با مواد مخدر به شهادت رسید. منبع: فارس
[ یک شنبه 23 خرداد 1395 ] [ 11:08 AM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
رئیس سازمان بسیج جامعه پزشکی گفت: اعضای جامعه پزشکی کشورمان اکنون در خطرناک ترین عرصه های جهاد، پا به پای رزمندگان در جبهه مقاومت حضوری فعال دارند. دکتر محمد رئیس زاده رئیس سازمان بسیج جامعه پزشکی کشور در گفت و گو با خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع پرس؛ درباره ارایه خدمات پزشکان بسیجی به مردم مناطق محروم کشور اظهار داشت: اصل کار بسیج جامعه پزشکی کشور، خدمت در مناطق محروم و ارایه خدمات بهداشتی درمانی به مردم چنین مناطقی است. در سال 90 بیمارستان صحرایی و تک تخصصی و 6 هزار تیم بهداشتی درمانی به مناطق کم برخوردار کشور اعزام می کنیم که در مجموع می توان گفت سالانه قریب به 5/3 الی 4 میلیون نفر خدمات، به صورت رایگان در عرصه های بهداشتی و درمانی تخصصی و عمومی در مناطق محروم کشور به مردم ارایه می شود. وی همچنین به حضور پزشکان کشورمان برای درمان مدافعان حرم نیز اشاره کرد و بیان داشت: پزشکان کشورمان هم چون دوران دفاع مقدس، در خطرناک ترین عرصه های جهاد، پا به پای رزمندگان در جبهه مقاومت برای درمان مجروحان حضور دارند که این نشان از وجود روحیه ایمان، جهاد، ایثار و از خود گذشتی نزد این بخش از جامعه کشورمان است؛ در واقع این گونه اقدامات مایه مباهاتی برای نظام جمهوری اسلامی ایران است. گفتنی است در روزهای اخیر یکی از اعضای جامعه پزشکی کشورمان در دفاع از حریم اهل بیت(ع) به دست نیروهای تکفیری سوریه به اسارت درآمده است.
اگرصورت و جنازه ام متلاشی نشد چشمانم را باز بگذارید تا منافقان بدانند که کورکورانه به این را نرفته ام
ادامه مطلب
ماجرای ورزش باستانی شهید ابراهیم هادی در جبهه
موقع اذان ظهر بود برادر بروجردی، که به همراه نیروهای سپاه راهی منطقه بود را در همان مکان ملاقات کردیم.
ابراهیم مشغول گفتن اذان بود. بچه ها برای نماز آماده می شدتد. حالت معنوی عجیبی در بچه ها ایجاد شده بود. محمد بروجردی گفت: امیر آقا، این ابراهیم بچه کجاست!؟
گفت: بچه محل خودمونه سمت هفده شهریور و میدان خراسان.
برادر بروجردی ادامه داد: عجب صدایی داره. یکی دو بار تو منطقه دیدمش. جوان پر دل و جراتیه. ببین اگه تونستی بیارش پیش خودمون کرمانشاه.
نماز جماعت برگزار شد و حرکت کردیم.
بار دوم بود که به سر پل ذهاب آمدیم. اصغر وصالی نیروها را آرایش داده بود. منطقه به یک ثبات و پایداری رسیده بود. اصغر از فرماندهان بسیار شجاع و دلاور بود. ابراهیم بسیار به او علاقه داشت همیشه میگفت:
چریکی به شجاعت و دلاوری و مدیریت اصغر ندیده ام. اصغر حتی همسرش را به جبهه آورده و با اتومبیل پیکان خودش که شبیه انبار مهماته ، به همه جا سر میزنه.
اصغر هم چنین حالتی نسبت به ابراهیم داشت. یکبار که قصد شناسایی و انجام عملیات داشت به ابراهیم گفت: آماده باش برویم شناسایی.
اصغر وصالی یکی از ساختمانهای پادگان ابوذر را برای نیروهای داوطلب و رزمنده آماده کرده بود و با ثبت نام و مشخصات افراد و تقسیم آنها نظم خاصی در شهر ایجاد کرد.
وقتی شهر کمی آرامش پیدا کرد، ابراهیم به همراه دیگر رزمنده ها ورزش باستانی را بر پا کرد. هر روز صبح با یک قابلمه ضرب می گرفت و با صدای گرم خودش می خواند.
اصغر هم میاندار ورزش شده بود. اسلحه ژ3 هم شده بود میل! با پوکه توپ و تعدادی دیگر از سلاح ها، وسایل ورزشی را درست کرده بودند
امام صادق(ص) می فرماید:
هر کار نیکی که بنده ای انجام دهد در قرآن ثوابی برای آن مشخص است غیر از نماز شب.
همان دوران کوتاه سر پل ذهاب ابراهیم معمولا یکی دو ساعت مانده به اذان صبح بیدار میشد و به قصد سر زدن به بچه ها از محل استراحت دور میشد و مشغول نماز شب میشد.
کتاب سلام بر ابراهیم – ص 83
زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار شهید ابراهیم هادی
ادامه مطلب
مجازات «اذان» گفتن در ماه رمضان
ادامه مطلب
«کدبانو»؛ مهمان خانواده شهدای مدافع حرم
وی ادامه داد: در واقع در این برنامه زوج های جوان از کشورهای مختلف در ماه رمضان به آموزش نحوه پخت غذاهایی که در فرهنگشان مرسوم بوده می پردازند. ما در زمان عید نوروز 95 به سراغ خانواده های شهدا رفتیم و امسال در رمضان، 95 مهمان خانواده شهدای حرم هستیم.
تفکری بافقی اظهار داشت: درباره زندگی شهید با آنها صحبت می کنیم و خانواده شهید غذای مورد علاقه شهید خود را در برنامه کدبانو آماده میکند.
گفتنی است؛ برنامه ترکیبی «کدبانو» با موضوع پخت و پز و تهیه افطاری توسط خانواده ایثارگران، در ۲۸ قسمت ۲۶ دقیقه ای به تهیه کنندگی هاشم تفکری بافقی هر روز ساعت 20 از شبکه افق پخش خواهد شد. تکرار این برنامه روز بعد در ساعات 12:30 و 15 پخش میشود.
ادامه مطلب
برگزاری کنگره بزرگداشت شهید چمران در دهلاویه و تهران
ادامه مطلب
بازی تیراندازی در میدان مین با اندام رزمندگان
ادامه مطلب
واکنش مادر حاج احمد بعد از تماشای «ایستاده در غبار»
کارگردان مستند تلویزیونی «آخرین روزهای زمستان» همچنین در مورد اقبال مردم از فیلمش اظهار داشت: «ایستاده در غبار» مثل یک هندوانه در بسته است و برای کل گروه بسیار جالب است که سرنوشت اکران چه می شود. من به بحث اکران بسیار خوش بین هستم. به نظر من وقتی فیلمی برای مردم ساخته می شود و صادقانه روایت می شود و تلاش شده است که یک جذابیت و شگفتی در سینما ایجاد کند، به طور حتم با واکنش خوب مردم روبرو خواهد شد. البته فیلم ما با استقبال خوبی از طرف مردم در پیش فروشی که سایت سینما تیکت انجام داد مواجه شد. من امیدوار هستم مردم به دیدن فیلم بروند و با آن ارتباط خوبی برقرار کنند. بلیط سینما را هم به صورت اینترنتی خریداری کنند تا به دردسر نیفتند.
وی همچنین در مورد شرایط «ایستاده در غبار» در فجر سی و چهارم گفت: در جشنواره فجر سی و چهارم تنها مطلبی که برای من حائز اهمیت بود آرای مردمی بود و از این بابت که فیلم ما در تمام مدت برگزاری جشنواره فجر جزو 5 فیلم اول بود، بسیار خرسند بودم. خیلی ها فکر می کردند ما تماشاچی نخواهیم داشت و مردم از «ایستاده در غبار» استقبال نخواهند کرد اما به لطف خدا فیلم دیده شد و فیلم سازان دیگر نیز از فیلم ما استقبال کردند.
مهدویان همچنین در مورد اینکه اگر روزی حاج احمد به کشور بازگردد و فیلم «ایستاده در غبار» را ببیند چه واکنشی خواهد داشت گفت: آدم ها به طور معمول از تماشای خودشان بر پرده سینما خشنود نمیشوند. فکر می کنم حاج احمد از فیلم خوشش نیاید؛ به دلیل اینکه ما بخشی از زندگی وی را روایت کرده ایم. به خصوص اینکه فیلم «ایستاده در غبار» به جوانب زندگی سردار متوسلیان نگاهی بی پرده داشته است. با تمام این صحبت ها امیدوارم با این خبرها که از حاج احمد رسیده است، زودتر آزاد شوند. حالا خوشش بیاید یا نیاید زیاد مهم نیست.
وی همچنین در گفته های خود گریزی به موفقیت فیلم «فروشنده» زد و اظهار داشت: این موفقیت اتفاقی فوق العاده است و اصغر فرهادی در سبک خود به یک استادی رسیده است و این سبک را خیلی خوب به دنیا عرضه کرده است. «فروشنده» نشان داد ایران در یکی از مدرن ترین صنعت ها یعنی سینما توانایی بالایی دارد. برای من بسیار لذت بخش بود که این دو هنرمند وقتی برای دریافت جایزه روی سن رفتند، به زبان فارسی صحبت کردند. این لحظه برای من بسیار درخشان بود.
همواره بازیگران در سینمای دنیا بسیار مهم هستند و در نوک پیکان یک فیلم قرار دارند. اتفاقی که شهاب حسینی در کن رقم زد، اتفاقی بسیار بزرگ برای سینمای ایران بود و به نظرم جایزه شهاب حسینی از جایزه اصغر فرهادی مهم تر بود و یک اتفاق تازه در سینمای ایران رقم زد.
ادامه مطلب
شهیدی که ساعت 9 چهارشنبه متولد و به شهادت رسید
سردار اسدالله هادینژاد معاون امور بینالملل ستاد مبارزه با مواد مخدر شامگاه شنبه به همراه فرماندار سنندج، جانشین مرزبانی کردستان و مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران و دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر کردستان با خانواده این شهید دیدار کردند.
مادر شهید محمدی با توصیف خصوصیات اخلاقی پسر شهیدش، گفت: وی ضمن اینکه اخلاق خوبی داشت، به نظام اسلامی بسیار وفادار بود و در یکی از خاطراتش نوشته بود که از خداوند میخواهم در راستای خدمت به نظام، موفق باشم.
این مادر شهید افزود: ماه مبارک رمضان بود که ما برای دیدار با پسرم به استان سیستان و بلوچستان سفر کردیم و چند روزی در آنجا بودیم، یک شب به خانه برگشت و گفت که یکی از سربازان وی در امر مبارزه با مواد مخدر شهید شده است که من باید تاوان خون وی را از مسببان آن بگیرم.
وی تصریح کرد: صبح بعد از خوردن سحری، از خانه خارج شد و در آن زمان یادداشتی نوشته بود که من به ماموریت میروم و برگشتنم معلوم نیست.
مادر شهید محمدی عنوان کرد: در همان روز به ما اطلاع دادند که سرگرد محمدی به همراه 6 سرباز و درجهدار دیگر در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت رسیدهاند.
وی خاطرنشان کرد: شهید محمدی ساعت 9 روز چهارشنبه به دنیا آمد و در همان ساعت و همان روز با کسب درجه شهادت، از دنیا رفت.
وی از مسوولان خواست تا نگذارند خون شهیدان این مرز و بوم پایمال شود و از خداوند درخواست کرد که هیچ وقت امنیت و آسایش ایران را از ملت نگیرد.
ادامه مطلب
جامعه پزشکی کشورمان در جبهه مقاومت حضوری فعال دارند
ادامه مطلب