به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع مقدس، آیین رونمایی از کتاب «قاصدک در سرزمین باغموزه دفاع مقدس» ویژه نوجوانان و «شهری برای فردا» که مربوط به دوره سنی کودک فردا در باغموزه دفاع مقدس برگزار میشود.
رونمایی از این 2 اثر که توسط نشر موزه دفاع مقدس منتشر شده است، فردا (سهشنبه 2 شهریورماه) ساعت 13 و 30 دقیقه با حضور مصطفی رحماندوست، شاعر کودک و نوجوان در تالار خلیجفارس برگزار خواهد شد.
انتهای پیام/ 161
ادامه مطلب
[ دوشنبه 1 شهریور 1395 ] [ 12:07 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش دفاع پرس از خراسان رضوی، سرهنگ پاسدار ابوالفضل فتوحی از اعزام 120 نفر از بسیجیان به مناطق عملیاتی غرب و شمال غرب کشور خبر داد. فتوحی هدف از برگزاری اردوهای راهیان نور را ترویج فرهنگ دفاع مقدس دانست و اظهار داشت: اهداف این اقدام فرهنگی شامل تقویت روحیه ایثار و رشادت در میان جوانان، زنده نگاه داشتن یاد شهدا، و ترویج فرهنگ ایستادگی در مقابل هجمه دشمن است.
[ دوشنبه 1 شهریور 1395 ] [ 12:06 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، در این نمایش رادیویی به زندگی شهید رجایی از سنین کودکی و پس از فوت پدر تا شهادت وی در دفتر نخست وزیری پرداخته میشود. منبع: روابط عمومی اداره کل هنرهای نمایشی رادیو
[ دوشنبه 1 شهریور 1395 ] [ 12:06 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، ترک موتور محمد گزیان از بچههای عقیدتی و نظارت حوزه 215 ایثار مینشینم و در آفتاب گرم مردادماه، مسافر خیابانهای شلوغ تهران میشویم. مقصدمان خانه شهید مدافع حرم علی امرایی در شهرری است. جوان دیگری از خیل عاشقان آلالله که در قیل و قال روزهای بیخبری و سیاسیبازیهای ناتمام، فریاد هل من ناصر ینصرنی حسین زمان را آن طور میشنوند که تمام هستیشان را تقدیم حضرت دوست میکنند... حین راه گزیان خبر میدهد پدر شهید آقاعبدالهی که حدود دو هفته قبل مهمان خانهشان بودیم هم قرار است ما را در دیدار با خانواده شهید امرایی همراهی کند. بدون شک این پدر شهید داغ دل خانواده شهدا را بهتر از ما دو نفر درک میکند و برای همین است که در این بعد از ظهر گرم و شلوغ همراهیمان میکند. در شهرری ماجراهای یکی از خیرترین شهدای مدافع حرم پیشرویمان قرار داشت؛ او که تکه کلامش یک جمله بود «هرچه دارم از امام حسین(ع) دارم». خانه دوست کجاست؟ این روزها یافتن خانه شهدای مدافع حرم کار چندان دشواری نیست. آنهایی که سنشان به زمان جنگ تحمیلی قد میدهد، حتماً به یاد دارند که مدتها پس از شهادت یکی از رزمندگان، کوچه و خانه محل زندگیاش با تابلوی نقاشی او یا گلدانها و پارچهنوشتهها آذین میشد. خانه پدری شهید علی امرایی هم با بنر تصویر او مشخص است. ضمن اینکه کوچه کناری محل زندگی آنها به نام این شهید نامگذاری شده است. حاجآقا پهلوان مسئول فرهنگی حوزه 215 آدرس را دقیق داده و زود به مقصد میرسیم. زنگ در را که به صدا درمیآوریم، پدر شهید به استقبالمان میآید و با راهنمایی او به طبقه فوقانی میرویم. تصاویر شهید در چهارگوشه اتاق وجود دارد. والدین شهید با روی باز پذیرایمان میشوند. اما ناگزیریم با مرور خاطرات علی امرایی، داغ دل پدر و مادری را که حدود یک سال و دو ماه پیش جوانشان را از دست دادهاند تازه میکنیم! کمی بعد باب گفتوگو باز میشود و پدر شهید خودش را غلامرضا امرایی، متولد سال 1327 معرفی میکند. غلامرضا بازنشسته حسابداری یکی از شرکتهاست که هنوز هم برای رزق حلال تلاش میکند. ریش و قیچی معرفی شهید را به پدرش واگذار میکنیم و او میگوید: «علی متولد سال 1364 بود. ما چهار تا بچه داشتیم، دو دختر و دو پسر که علی دومین پسرمان بود. از اخلاقش هرچه بگویم کم گفتهام. شاید اگر بخواهیم زندگی علی را خلاصه کنیم، باید تکه کلامی را بگوییم که همیشه خودش تکرار میکرد: «هرچه دارم از امام حسین(ع) دارم». علی امرایی حسینی بود و عاقبت نیز عاشورایی به شهادت رسید. به گفته پدر شهید: «علی در نوجوانی یکی از کشوهای کمد اتاقش را مثل جبهه درست کرده بود. خاک مناطق عملیاتی جنوب و کربلا را با هم آمیخته بود و داخل کشو را مثل جبهه درست کرده بود. سنگر و خاکریز و از این چیزها... آن قدر که به شهدا علاقه داشت، هر وقت کمدش را باز میکردی، روی درش عکس شهید زمانی قرار داده شده بود و بعد به این ماکت داخل کشو میرسیدی. از نوجوانی فکر و ذکرش شهدا بود و عاقبت خودش هم یکی از آنها شد.» نزدیکی مزار پنج شهید گمنام در فرهنگسرای ولای میدان نماز به خانه شهید علی امرایی باعث شده بود تا او خیلی وقتها مهمان زیارتگاه این شهدا بشود و به آنها سر بزند اما علی نقشه هایی هم برای خارج کردن این پنج شهید از گمنامی و مظلومیت داشت. پدرش میگوید: «علی میگفت میخواهم کاری کنم این شهدا نه تنها در این منطقه بلکه در کل شهر ری شناخته شوند. بنابراین برنامه خواندن زیارت آلیاسین در روز جمعه را چید و هر جمعه این مراسم را همراه با بسیجیهای محله اجرا میکرد. آن قدر این کار را ادامه دادند که رفته رفته آوازه مراسمشان در کل شهرری پیچید.» یک خیر به تمام معنا شهید امرایی عضو نیروی قدس سپاه بود، اما در میان مأموریتها و مشغلههایش در بسیج هم فعالیت میکرد و فرمانده پایگاه بسیج مسجد سیدالشهدا(ع) بود. فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی علی امرایی که رویکردی خیرانه داشت، نقطه عطف زندگی او به شمار میرود. در همین خصوص پدر شهید پرده از مسائلی میگشاید که شاید راز شهادت علی امرایی را باید در همانها جستوجو کنیم: «بعد از شهادت پسرم فهمیدیم که او یک خیر به تمام معنا هم بود. همان اولین روزهای شهادتش مقابل در ایستاده بودم که دیدم یک پیرزن آمد و با دیدن اعلامیه علی خیلی تأسف خورد. بدون اینکه بداند پدر شهید هستم با حالت خاصی از من پرسید این جوان کی شهید شد؟ پرسیدم علی را از کجا میشناسی؟ پیرزن شروع کرد به گریه کردن و گفت: زمستان دو سال پیش ما بخاری نداشتیم و از سرما به زحمت افتاده بودیم. نمیدانم شهید از کجا فهمیده بود بخاری نداریم که یک بخاری برایمان خرید و به خانهمان آورد.» دوچرخه آسمانی رفته رفته که ماجرای فعالیتهای خیرانه علی امرایی باز میشود، خوب درک میکنیم چرا باید از میان مدعیان زمانه، جوانانی چون علی امرایی لایق شهادت شوند. غلامرضا امرایی پدر شهید، در ادامه ماجرای دوچرخه آسمانی را برایمان بازگو میکند: «چند روز مانده بود به چهلم علی که تلفن خانه زنگ خورد و با علی کار داشتند؟ از قرار به جلسهای در تهرانپارس دعوت بود. گفتیم شهید شده و از شنیدن این خبر خیلی تعجب کردند. آدرسمان را گرفتند و یکی دو روز بعدش یک پسر و یک دختر همراه خانوادههایشان به خانه ما آمدند. تازه آنجا متوجه شدیم که علی سرپرستی آن دو کودک و چند کودک دیگر را برعهده داشت. در بین صحبتهای مسئولان خیریهای که علی هم عضو بودش فهمیدم پسرم از خیلی وقت پیش عضو این مؤسسه خیریه بوده و حتی در مقطعی از او با عنوان کمسنترین خیر تقدیر شده بود. در میان خانوادههایی که آمده بودند یک کودک 9 ساله به نام علیاصغر بود که شهید امرایی از شش ماهگی او را تحت سرپرستی خود قرار داده بود. علیاصغر میگفت یک بار علیآقا به من گفت دعا کن شهید بشوم تا برایت یک دوچرخه بخرم. علیاصغر هم گفته بود عمو اگر تو شهید شدی چطور برایم دوچرخه میخری؟ شهید در جوابش گفته بود برایت یک دوچرخه آسمانی میخرم. بعد از برگزاری چهلم علی، ما از طرف پسرم دوچرخهای برای علیاصغر خریدیم.» به گفته پدر شهید، علی امرایی در دوران تحصیلش به دلیل نقاشی و دستخط خوبی که داشت، دیوارنویسیهای مدرسه را برعهده میگرفته و با اجاره بوفه مدرسه و جمع کردن پولهایش، از نوجوانی کارهای خیر انجام میداده است طوری که وقتی سرپرستی یک خانواده پنج نفره را از طرف کمیته امداد برعهده میگیرد، اعضای آن خانواده با دیدن علی میگویند: این پسر نوجوان میخواهد سرپرست ما باشد؟ علی آن وقت تنها 17 سال داشت. اما زندگی آن خانواده را تغییر داده و حتی محل زندگیشان را از محیطی ناامن به یکی از محلات آرام تغییر داده بود. گلی از گلهای بهشت سؤال بعدیام از پدر شهید در خصوص چگونگی تربیت فرزند صالحی مثل علی است که گلی از گلهای بهشت به شمار میرود. پاسخ پدر گریه است و اینکه سؤالمان را از مادر شهید بپرسیم. فرهنگ مؤذن گودرزی مادر شهید علی امرایی در طرف دیگر اتاق نشسته و تا این لحظه تنها شنوای گفتوگویمان است. پرسشمان را پیش مادر میبریم و او میگوید: علی خودش بچه خوبی بود. ذات پاکی داشت. از همان کوچکی دنبال کار هیئت و امام حسین(ع) و کمک به مردم بود. وقتی خیلی بچه بود با خودم به هیئت میبردمش. روح و جانش با ذکر امام حسین(ع) و اهل بیت به هم آمیخت طوری که بعدها میگفت از من هر چیزی بخواهید جز اینکه برنامه هیئت را تعطیل کنم. پسرم یک مداح افتخاری بود و امکان نداشت مراسم ماه محرم را از دست بدهد. یا ایام شهادت یکی از اهل بیت و معصومین باشد و او غیر از پیراهن مشکی لباس دیگری به تن کند. مادر به یاد میآورد که علی کوچولو چادر مشکی او را میگرفت و برای درست کردن هیئت همراه سایر بچهها در کوچه هیئت خودشان را درست میکردند. این بچه هیئتی هرچه بزرگتر میشد عشق به اهل بیت را با بصیرت بالاتری درک میکرد و عاقبت به جایی رسید که همیشه میگفت: هرچه دارم از امام حسین دارم. مادر در ادامه میگوید: «علی توجه زیادی به جذب بچهها و نوجوانها به بسیج داشت. بچههای کوچک را در پایگاه بسیج جذب میکرد و الان همان بچهها بزرگ شدهاند و پاجای پای او گذاشتهاند.» مادر شهید با سوز خاصی از پسرش میگوید. هرچه نباشد او و همسرش پسری را از دست دادهاند که شاید آرزوی هر پدر و مادری باشد. جوانی که تمام زندگیاش را وقف کمک به دیگران کرده بود و عاقبت نیز با برترین مرگها که همان شهادت است، عمر 29 سالهاش را تمام کرد. مسافر 13 ماه رجب مادر شهید از اعزامها و مأموریتهای ناتمام فرزندش میگوید: «شغل علی طوری بود که بارها به مأموریتهای مختلف میرفت. ما دیگر به مأموریتهای او عادت کرده بودیم. برای دفاع از حریم اهل بیت هم سه بار به سوریه اعزام شد. بار آخر 13 ماه رجب سال 94 بود که به سوریه رفت و اول تیرماه 94، مصادف با پنجم ماه مبارک رمضان به شهادت رسید.» از مادر شهید میپرسم مخالف این همه اعزامها و مأموریتهایش نبودید؟ پاسخ میدهد: ما میدانستیم که علی وظایف و اعتقاداتی دارد که باید به آنها عمل کند. بنابراین من به عنوان مادرش مخالفتی نمیکردم. اما بار آخر که 13 رجب بود، از او خواستم رفتنش را به عقب بیندازد. خیلی جدی گفت من اگر نروم کی میخواهد برود. خوب یادم است از یک هفته قبل اعزام گوش به زنگ بود تا تماس بگیرند و راهی شود. آن یک هفته از فرط انتظار کلافه شده بود. با اینکه بار اولش نبود، اما لحظهشماری میکرد تا برود. مجروحیت پیش از شهادت شهید علی امرایی چند روز قبل از شهادت مجروح میشود. اما از همرزمانش میخواهد هیچ حرفی در این خصوص به خانوادهاش نزنند و حتی به یکی از آنها میگوید «هرچه خواستی به تو میدهم اما خبر مجروحیتم را به خانوادهام نرسان.» مادر شهید در ادامه میگوید: ما هر شب با علی تماس داشتیم. یا او زنگ میزد یا پدرش تماس میگرفت. تا رسیدیم به روز پیشواز ماه مبارک رمضان که من رفتم خانه پسر بزرگم و دیدم ساک علی آنجاست. گفتم علی آمده است؟ برادرش گفت نه ساکش را فرستاده. درونش را نگاه کردم دیدم سه بسته شیرینی سوریهای، یک پیراهن مشکی و شال و یک شلوار نظامی با خمیردندان و مسواک است. همین حین علی زنگ زد و گفتم اینها را چرا فرستادی؟ گفت من آنها را لازم ندارم. در حالی که پیراهن مشکی را برده بود تا 21 رمضان در شهادت امام علی(ع) بپوشد. به هرحال سوم ماه رمضان آخرین تماسش را گرفت. من آن وقت خانه خواهر علی بودم. شب پنجم ماه رمضان هرچه به او زنگ زدیم گوشیاش بوق میخورد ولی جواب نمیداد. من اضطراب گرفتم. فردا صبحش ساعت 9 در حیاط بودم که پسر بزرگم آمد و گفت کجا میروی؟ گفتم کلاس قرآن دارم. پرسید خانه کسی است. من هم آن چه توی دلم داشتم را رک و راست به زبان آوردم. گفتم علی شهید شده. برادرش جا خورد و خواست انکار کند اما از وقتی که علی رفته بود من خودم را آماده شنیدن خبر شهادتش کرده بودم. گاهی خانه را مرتب میکردم که در برابر خبر شهادتش غافلگیر نشوم و همه چیز مهیا باشد. همان روز خبر شهادتش را به من دادند.» پیکر علی امرایی چند روز بعد به خانه برگشت و خواهرش پیراهن مشکیاش را روی کفنش انداخت و شال سیاهش را دور کمرش بست. علی کفنش را خودش از کربلا آورده بود. هر سفر زیارتی مثل مشهد و کربلا و حتی حج که میرفت، کفن را با خودش میبرد و توی خانه هم از مادر میخواست کفن را دم دست بگذارد. او همیشه در انتظار شهادت بود. ماجرای وصیتنامه پیدا شدن وصیتنامه شهید علی امرایی ماجرایی شنیدنی دارد که حقیقت زنده بودن شهدا را برایمان بازگو میکند. مادر شهید ماجرای پیدا شدن وصیتنامه پسرش را این طور بیان میکند: یک روز بعد از شهادت علی به دنبال وصیتنامهاش گشتیم اما پیدایش نکردیم. گذشت تا اینکه در شب هفدهم ماه رمضان، نوه دختری ام ملیکا خواب علی را میبیند و او به ملیکا میگوید برو وصیتنامه مرا از کتابخانهام پیدا کن. ملیکا فردایش میرود و هرچه میگردد تنها دستنوشتههای دایی علی را پیدا میکند. ناامید نمیشود و شب نوزدهم ماه رمضان به سر مزار داییاش میرود و میگوید دایی خودت کمکم کن. از بهشت زهرا برمیگردد و باز سر کتابخانه میرود و آن قدر میگردد تا اینکه وصیتنامه را داخل یک پاکت چسب شده و امضا کرده پیدا میکند. شب بعدش علی به خواب ملیکا میآید و از او تشکر میکند. شباهت دو شهید شهید علی امرایی، این بچه شیعه که کرامت و بخشندگی را از اهل بیت آموخته بود، مزد کارهای خیرش را در منطقه درعای سوریه گرفت. علی همراه با شهیدان غفاری و محمد حمیدی سوار بر خودرویی بودند که مورد اصابت موشک تروریستها قرار میگیرند و به شهادت میرسند. شدت انفجار به حدی بود که تکههایی از بقایای پیکر شهید امرایی همان طور که در وصیتنامهاش نوشته و خواسته بود، در سوریه میماند. اما نکته جالبی که در دیدار با خانواده شهید امرایی با آن روبهرو میشویم، شباهت شهید علی امرایی با شهید علی آقاعبدالهی است. خصوصاً در تصویری که شهید امرایی چشمان بستهای دارد. پدر شهید آقاعبدالهی با دیدن تصویر میگوید: «همهاش فکر میکنم این تصویر علی من است که این طور آرام خوابیده است.» در آن سو پدر و مادر شهید امرایی نیز با دیدن عکس شهید آقاعبدالهی حرف او را تأیید میکنند و این شباهت ظاهری، خانواده دو شهید را منقلب میکند. دسته گلها به نوبت میروند. کاش برای یک بار هم که شده رایحه بهشتیشان را آن طور که هست استشمام کنیم. جملاتی به قلم شهید علی امرایی بخشی از دلنوشته شهید: حسینجان کمکم کن تا در ادامه عمر واقعاً از شما باشم. کمکم کن به شما برگردم و کمکم کن تا اسم شما را تا فراز بالاترین نقطههایی که هست بالا ببرم و عشق بین من و شما بالاترین عشقها باشد تا همه غصه این عشقبازی را بخورند... وصیتنامه شهید: اهل بیت فرمودند هرکس را خدا دوست بدارد ابتدا عاشق حسینش میکند. بعد به کربلا میبردش. بعد دیوانه حسینش میکند. بعد جانش را میستاند و بعد خود خدا خونبهایش میشود. آیا مرگ بهتر از این سراغ دارید. پس جای نگرانی نیست. بزرگترین آرزویم شهادت و دیگری خاک کردن بدنم در یکی از حرمین ائمه بود و اکنون به یکی از آنها رسیدم. ولی دومی دست شماست... (بخشهایی از پیکر شهید امرایی در شام باقی ماند.) منبع: روزنامه جوان
[ دوشنبه 1 شهریور 1395 ] [ 12:04 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش دفاع پرس از بوشهر، فتح الله جمیری در همایش روز جهانی مساجد، اظهار داشت: تصمیمات کلی در مساجد بوده است و همه رزمندگان از مساجد اعزام شدند و برخی از آنها نیز به شهادت رسیدند. فرمانده سپاه امام صادق(ع) استان بوشهر بیان کرد: اگر در حوزه مسجد موفق عمل کنیم همه افراد جامعه در حوزههای مختلف موفق خواهند بود و موفق عمل خواهند کرد. جمیری افزود: باید جشنوارهای برگزار شود و از همه خادمان و فعالان که در این عرصه فعالیت میکنند، تقدیر شود و پایگاههای مقاومت بسیج باید در مساجد یا کنار مساجد باشند. وی بیان کرد: پایگاههای مقاومت بسیج به نامهای اهل بیت(ع) مزیّن هستند که باید در مناسبتهای خاص برنامههای ویژهای داشته باشند و همه این برنامهها با محوریت مسجد انجام شود. انتهای پیام/
[ دوشنبه 1 شهریور 1395 ] [ 12:02 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش دفاع پرس از بوشهر، فتحالله جمیری در نشست بررسی عملکرد اردوی راهیان نور دانشآموزی در استان بوشهر، اظهار داشت: در استان بوشهر فرماندهان سپاه و مدیران مناطق مختلف آموزش و پرورش همکاری و تعامل بسیار خوبی با هم دارند و این امر موجب شده تا 100 درصد سهمیه مورد نظر خود را برای اعزام محقق کنیم. وی افزود: البته نکته مهم انجام اردوهای راهیان نور با ایمنی کامل بوده است و تأکید جدی بنده این بوده که اردوهای ایمن برگزار شود. فرمانده سپاه امام صادق(ع) استان بوشهر یادآور شد: در اردوهای راهیان نور دریایی هم توانستیم با تعامل و همکاری نیروی دریایی سپاه، سپاه امام صادق و آموزش و پرورش، عملکرد مطلوبی از خود به جای بگذاریم. جمیری بیان کرد: اثرات کار بزرگ اردوی راهیان نور را از نزدیک مشاهده کردهایم؛ به طوری که برخی دانشآموزان خداحافظی از اردو برایشان خیلی سخت بود. این مسئول اضافه کرد: با توجه به هزینه بیشتری که اردوی راهیان نور دریایی دارد، انتظار داریم با تدابیر فرمانده قرارگاه مرکزی راهیان نور این مشکل حل شود. فرمانده سپاه امام صادق(ع) استان بوشهر از همکاری آموزش و پرورش و نهادهای مربوط در برپایی اردوهای راهیان نور دانشآموزی قدردانی کرد. انتهای پیام/
[ دوشنبه 1 شهریور 1395 ] [ 12:02 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از مازندران، همزمان با سالروز شهادت امام جواد(ع) بیست و یکمین یادواره سرداران و 55 تن از شهدای منطقه شمال پل تجن ساری پنجشنبه 11 شهریور از ساعت 15 الی 18 در روستای گلمای اولیاء برگزار میشود. این مراسم با سخنرانی حجتالاسلام موحد مسئول نمایندگی ولی فقیه سپاه استان البرز و مداحی مداح اهل بیت حاج محمد برزگرنژاد همراه خواهد بود. انتهای پیام/
[ دوشنبه 1 شهریور 1395 ] [ 12:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به نقل از دفاع پرس از بوشهر، علی رزمجو در نشست رؤسای آموزش و پرورش و مدیران اردوهای راهیان نور دانشآموزی استان بوشهر، اظهار داشت: باید با همکاری آموزش و پرورش و سپاه فرهنگ اردوی راهیان نور دانشآموزی را نهادینه کنیم. وی با تاکید بر ترویج فرهنگ اسلامی مبتنی بر ایثار و فداکاری در بین دانشآموزان، گفت: وقتی فیلم دستگیری تفنگداران آمریکایی در خلیجفارس را منتشر کردیم، همه جا دانشآموزان ما را که میدیدند، میگفتند فیلم دستگیری تفنگداران آمریکایی را به ما بدهید؛ معلوم است طینت و قلب دانشآموزان پاک و اقدامات ما برای ایشان اثرگذار بوده است. فرمانده منطقه دوم نیروی دریایی سپاه اضافه کرد: شایسته است روند تعلیم و تربیت دانشآموزان را به سمت و سوی شجاعت، شهامت و دفاع و ازخودگذشتگی ببریم. رزمجو با اشاره به اردوهای راهیان نور دریایی، خاطرنشان کرد: در دریا آنچه در توان داشتیم با همکاری سپاه امام صادق(ع) انجام دادیم و تلاش شد بهترین امکانات در اختیار دانشآموزان باشد. وی افزود: فیلم و راوی خوب و قوی، اثر بسیار بیشتری از سخنرانیها برای دانشآموزان دارد و با استفاده از یک برنامه خوب فرهنگی میتوانیم سرمایههای آینده کشور را بهخوبی تربیت کنیم. فرمانده منطقه دوم نیروی دریایی سپاه با بیان اینکه دانشآموزان آیندهسازان کشور هستند، اضافه کرد: مسئولان مربوطه باید با تعامل و همکاری، سرمایههای اصلی نظام را در آینده خوب و با فرهنگ ایثار و فداکاری تربیت کنند. رزمجو تأکید کرد: منطقه دوم نیروی دریایی سپاه آمادگی ترابری اردوهای راهیان نور دانشآموزی در حوزه استحفاظی این منطقه و جزیره خارگ را دارد. انتهای پیام/
[ دوشنبه 1 شهریور 1395 ] [ 12:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، بزرگداشت سالگرد شهادت مدافع حرم «احمد حیاری» روز پنجشنبه 4 شهریور ساعت 17، با حضور خانوادههای معزز شهدای مدافع حرم و مدیحهسرایی ذاکرین اهل بیت(ع)، در گلزار شهدای شهرستان شوش برگزار میشود. مدافع حرم احمد حیاری در تاریخ چهارم شهریور سال 94، در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س)، در نبرد با تروریستهای تکفیری در سوریه به شهادت رسید. انتهای پیام/ 151
[ دوشنبه 1 شهریور 1395 ] [ 11:59 AM ] [ مهدی گلشنی ]
انتهای پیام/
ادامه مطلب
نمایش رادیویی «ساده مثل آفتاب» به کارگردانی جواد پیشگر و با هنرمندی، مهرداد عشقیان، مونا صفی، مجید سهرابی، شمسی صادقی، امیر فرحان نیا، مهدی نمینی مقدم، مسعود زنوزی راد، محمد آقامحمدی، علی میلانی، حبیب بختیاری و تعداد دیگری از هنرمندان اداره کل هنرهای نمایشی رادیو تولید شده است.
این سریال رادیویی به تهیهکنندگی: شهریار کرمی، صدابرداری: رضا طاهری و افکت: نرگس موسیپور از روز سه شنبه، دوم شهریور ماه ساعت 10:30 از رادیو نمایش پخش میشود.
ادامه مطلب
ماکت جبهه در کشوی کمد شهید
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب