دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

مراسم گرامیداشت سالروز شهادت سرلشکر شیرودی در تنکابن برگزار می‌شود

مراسم گرامیداشت سالروز شهادت امیر سرلشکر خلبان شهید شیرودی پنجشنبه 14 اردیبهشت در شیرود تنکابن برگزار می‌شود.

کد خبر: ۲۳۷۴۹۷

تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۰:۳۰ - 01May 2017

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از مازندران، مراسم گرامیداشت سالروز شهادت امیر سرلشکر خلبان شهید شیرودی پنجشنبه 14 اردیبهشت از ساعت 16 عصر در آستانه مقدس امامزاده سید حسین (ع) شیرود تنکابن برگزار می‌شود.

این مراسم با سخنرانی امیر سرتیپ یوسف قربانی و مداحی مداح اهل بیت حاج احمد نیکبختان همراه خواهد بود.

مراسم گرامیداشت سالروز شهادت امیر سرلشکر خلبان شهید شیرودی در شیرود تنکابن برگزار می شود. 

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  ] [ 4:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

جلد سوم خاطرات شهید باقری منتشر می‌شود

سيدمهدی شجاع‌الدين گفت: نگارش جلد سوم کتاب روایت زندگی شهید حسن باقری به قلم سعید علامیان به پایان رسیده و آماده چاپ شده است.

کد خبر: ۲۳۷۶۲۳

تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۱:۳۰ - 01May 2017

جلد سوم خاطرات شهید باقری منتشر می‌شود/ شهید باقری مصداق جوان مومن انقلابی

«سيدمهدی شجاع‌الدين» مدیر نشر موسسه شهید حسن باقری در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، با اشاره به تازه‌های نشر این انتشارات، اظهار داشت: امسال چند عنوان کتاب جدید در باب عملیات فتح‌المبین، شهیدحسن باقری و زندگی‌نامه برخی از شهدای اطلاعات به چاپ خواهید رسید.

 

وی درباره جلد سوم کتاب روایت زندگی شهید حسن باقری گفت: نگارش جلد سوم این کتاب به قلم «سعید علامیان» به پایان رسیده  و هم‌اکنون آماده چاپ است. علامیان پیش از این 2 جلد دیگر از این سری کتاب‌ها را به رشته تحریر در آورده، که توسط انتشارات موسسه شهید حسن باقری چاپ شده است.

 

شجاع‌الدين خاطرنشان کرد: تمام مراحل آماده‌سازی این کتاب به پایان رسیده است و کار در مرحله چاپ قرار دارد، که احتمالا در نیمه اول سال 96 در اختیار مخاطبان قرار خواهد گرفت.

 

مدیر نشر موسسه شهید حسن باقری ادامه داد: کتاب فتح المبین نوشته «مصطفی رحیمی» نیز از دیگر کتاب‌های موسسه شهید باقری است، که در آینده نزدیک چاپ خواهد شد.

 

وی در ادامه از عرضه 2 مستند جدید این موسسه در نمایشگاه کتاب تهران خبر داد و گفت: امسال برای نمایشگاه کتاب تهران 2 مستند ویژه راهیان‌نور و اربعین عرضه خواهد شد.

 

شجاع‌الدین خاطرنشان کرد: یادمان شهید حسن باقری که محل شهادت ایشان در منطقه فکه است، سال گذشته برای نخستین بار پذیرای زائرین مناطق عملیاتی خوزستان بود. امیدواریم این یادمان تبدیل به محل گفت‌وگو و گفتما‌ن‌سازی دفاع مقدس شود.

 

وی تصریح کرد: شهید باقری مصداق جوان مومن انقلابی است، که معنویت را در کنار عقلانیت قرار داد. 

 

انتهای پیام/ 121 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  ] [ 4:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

افتخار می‌کنم که فرزندم فدایی حضرت زینب (س) شد

«آمنه نظری» مادر فرمانده مدافع حرم شهید «علیزاده حسینی» گفت: بزرگترین اقتخارم این است که فرزندم را فدایی حضرت زینب (س) و امام حسین (ع) کردم. حضرت علی اکبر هم جوان بود که فدایی امام حسین (ع) شد.

کد خبر: ۲۳۷۴۹۱

تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۳:۱۵ - 01May 2017

به گزارش دفاع پرس از کرمان، شهید «علیزاده حسینی» از فرماندهان جوان لشکر فاطمیون بود که در نبرد با تروریست های تکفیری در استان «حماه» سوریه به فیض شهادت نائل آمد و سی و دومین شهید مدافع حرم استان کرمان شد.

خبرنگار دفاع پرس در کرمان به گفت‌وگو با «آمنه نظری» مادر شهید «علیزاده حسینی» پرداخت، که ماحصل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

 

من آمنه نظری مادر شهید «علیزاده حسینی»، در سن 15 سالگی ازدواج کردم و یک سال بعد فرزندم علی به دنیا آمد. علی فرزند اول ما بسیار آرام و نترس بود، هر چی از علی بگویم کم گفتم، علی برای حضرت زینب (س) جان می داد.

وی در حالی که قاب عکس فرزندش را نوازش می کرد، گفت: 

من یک مادر داغ دیده‌ام که جوانش را از دست داده است. دلم می سوزد، یک سال بود که همسری عقد کرده بود و می خواست عروسی بگیرد.

 افتخار می کنم فرزندم، فدایی حضرت زینب(س) شد

بزرگترین اقتخارم این است که فرزندم را فدایی حضرت زینب (س) و امام حسین (ع) کردم. حضرت علی اکبر هم جوان بود که فدایی امام حسین (ع) شد.

مادر باز بی تابی می‌کند و می‌گوید:

من دو سال است که فرزندم را ندیدم و تلفنی با علی صحبت و درد دل می‌کردم و برای رفع دلتنگی‌هایم عکس او را می بوسیدم. حالا بعد از دو سال خداوند خواست من و علی این طور همدیگر را ملاقات کنیم.

افتخار می کنم فرزندم، فدایی حضرت زینب(س) شد

وی ادامه می دهد: ما نمی‌دانستیم فرزندم با اینکه 20 سال بیشتر نداشت فرمانده گردان در لشکر فاطمیون شده است. یک بار گفتم: «مادر آن جلوها نرو». گفت: «مادر من فرمانده هستم». این اواخر متوجه شدیم که فرمانده گردان است.

علی نمازش همیشه سروقت بود. علی من نماز قضا نداشت. او همیشه خندان و شوخ طبع بود.

آمنه نظری از علی می خواست که شفاعتش کند و در حالی که قطرات اشک بر روی قاب عکس علی می ریخت. می گفت:

مادر خوشا به سعادتت. روز محشر دست ما را هم بگیر و شفاعتمان کن.

 
آخرین مکالمه تلفنی فاطمه سلطانی با همسرش
 

«فاطمه سلطانی» همسر شهید «علیزاده حسینی» نیز در گفتگو با دفاع پرس گفت:

آخرین مکالمه تلفنی که با هم داشتیم حالش خیلی بد بود و گفت من حالم زیاد خوب نیست. اگر قسمت شد دوباره با هم صحبت می‌کنیم. خداحافظی کرد و تلفن قطع شد. تا شب صبر کردم. دیدم خبری از علی نیست. فردا برادرش خبر داد علی شهید شده است.

علی همیشه هر وقت می خواست اعزام شود، می گفت: «زود برمی گردم». اما این دفعه آخر به من گفت: «اگر زنده ماندم برمی گردم». این جمله را هیچ وقت نمی گفت، تا زمانی که خود احساس کرد که رفتنی است.
 
انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  ] [ 4:01 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

یادواره شهید «علیرضا بریری» در بابلسر برگزار می‌شود

مراسم گرامی‌داشت شهید مدافع حرم «علیرضا بریری» جمعه 15 اردیبهشت‌ماه در بابلسر برگزار می‌شود.

کد خبر: ۲۳۷۵۲۱

تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۴:۳۰ - 01May 2017

برگزاری یادواره شهید «علیرضا بریری»

به گزارش دفاع پرس از مازندران، مراسم بزرگداشت شهید مدافع حرم «علیرضا بریری» شامگاه جمعه 15 اردیبهشت‌ماه ساعت 21 در حسنیه بابلسر واقع در خیابان شهید بهشتی برگزار می‌شود.

این مراسم نورانی با حضور خانواده‌های معزز شهدای مدافع حرم، جانبازان و ایثارگران و عموم مردم همراه با مدیحه‌سرایی محسن آقاجانی برگزار خواهد شد.

انتهای پیام/ 151


ادامه مطلب

[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  ] [ 4:00 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

جانبازان در پیچ و تاب وعده‌ها

زمانی که پای درد دل جانبازان می‌نشینیم، سخنان شنیدنی از سختی‌های جراحت دارند، سختی‌هایی که در پیچ و تاپ وعده‌های مسئولین گم شده است.

کد خبر: ۲۳۷۶۸۳

تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۷ - 01May 2017

وعده‌ای که در انتظار عملی شدن ماندگروه حماسه و جهاد دفاع پرس: مردان دلیر ایران زمین همواره در طول تاریخ انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و پس از آن، جانانه ایستادگی کردند. امروز یادگاران روزهای جنگ تحمیلی رسالت خود را در آن سال‌ها محبوس نکرده و پا را فراتر از مرزها گذاشته تا فرهنگ دفاع مقدس به دیگر کشورها عرضه شود.

 

مقام معظم رهبری در توصیف بزرگی جانبازان هشت سال دفاع مقدس می‌فرمایند: «جانبازان، سوابق درخشان خود در میدان جنگ و نیز مُهر و نشانی را که از جنگ تحمیلی بر جسم خود به یادگار دارند، هرگز نباید از تاریخ پرشکوه دفاع مقدّس ملّت ایران منقطع کنند؛ بلکه آن را به مانند ثروتی عظیم برای خود نگهدارند. جانبازان، یادگار آزمایش‌های بزرگ ملی محسوب می‌شوند و ملت ایران باید برای همیشه به آنان به عنوان الگوهای مقاومت ارج نهند و آنان را گرامی بدارند».

ایشان در بخش دیگری از بیانات خود فرمودند: «امروز جانبازها وقتی به طور متمایز و شاخص در جامعه نشان، معرفی، تجلیل و مورد تکریم قرار بگیرند، این به معنای به میان آوردن و به عرصه آوردن تمثل واقعی ایثار است.» این در حالی است که با وجود تاکیدات مقام معظم رهبری مبنی بر به صحنه آوردن و رفع مشکلات جانبازان، گاهی کم‎لطفی‌هایی در حق این یادگاران هشت سال حماسه صورت می گیرد.

جانبازان با توجه به نوع مجروحیتشان دسته‌بندی‌های متفاوتی دارند و با مشکلات عدیده ای هر روز دست و پنجه نرم می‌کنند. همه جانبازان اعم از نابینا، شیمیایی، قطع نخاعی، قطع دوپا و... مشکلات خاص خود را دارند و ما نمی توانیم مشکلات هر گروه را درجه بندی کنیم.

روزگاری رزمندگان به دور از مسائل مادی و دنیوی راهی میدان نبرد شدند و هنگام مجروحیت جهت تشکیل پرونده اقدامی نمی‌کردند تا سهمی در انقلاب داشته باشند؛ اما امروز که دیگر توان حرکت ندارند باید از روزهای جانفشانی‌اشان در مقابل گلوله‌ها مدرک بیاورند تا خدماتی هر چند ناچیز به آن‌ها تعلق گیرد. جای بسی تاسف دارد که در میان جانبازان سرافراز کشورمان افرادی هستند که مخارج زندگی خود را از «یارانه»‌ تامین می‌کنند.

زمانی که پای درد و دل جانبازان می‌نشینیم، سخنان شنیدنی از سختی‌های جراحت دارند، سختی‌هایی که در پیچ و تاپ وعده‌های مسئولین گم شده است. تجمع جانبازان نخاعی در اسفندماه سال گذشته، مهر تاییدی بر کم‌توجهی به این قشر از جانبازان است.

فارغ از دردهای ناشی از جراحت‌های جنگی، مشکلات دیگری همچون عدم بهره مندی از خدمات درمانی خصوصا برخورداری از بیمه، مسکن و بیکاری صدمات روحی و روانی بر جانباز وارد می‌کند. این در حالی است که سال گذشته خبری مبنی بر اجرایی شدن 81 درصد از قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران منتشر شد اما در زندگی جانبازان چیزی برای مشاهده در این زمینه به ثبت نرسید. به ‌گونه‌ای می‌توان خدمات رسانی به یک ایثارگر و جانباز را همچون یک «مُسکن» دانست.

ساخت «مرکز جامع توانبخشی» و «شهر سلامت» یکی از دغدغه‌های جانبازان بود که طی پیگیری‌های صورت گرفته، منجر به ایجاد مرکز جامع توانبخشی در شهرهای مختلف کشور شد. گفتنی است که طرح ساخت «شهر سلامت» مدت‌هاست میان مسئولین ذی‌ربط در حال دست به دست شدن است.

این‌ها حرف‌ها و دردهایی است که اگر در روز جانباز و هفته جانباز گفته نشود دیگر چه زمانی باید آن را بازگو کرد؟

در کنار بررسی مشکلات جانبازان باید به مسائل همسران جانبازان نیز توجه کرد. کسانی که ایثارگر و جهادگر واقعی هستند؛ زیرا به جهت رسیدگی به جانباز دچار بیماری شده‌اند و در این بین نیز بیشترین آسیب را دیده اند.

امید است در آینده ای نه چندان دور مسئولین مربوطه با چشمان بیناتر و فکر روشن تری به این قضیه رسیدگی کنند.

در پایان، «روز جانباز» را به جانبازان و همسران صبورشان تبریک می‌گوییم.

انتهای پیام/ 131


ادامه مطلب

[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  ] [ 4:00 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شهادت در گمنامی و غربت آرزوی همسرم بود

همسر شهید سیدعبدالله حسینی گفت: شنیده‌ام شهدا قبل از شهادتشان آسمانی می‌شوند. همسرم گفت: «دوست ندارم بعد از شهادتم بلند گریه کنی. اگر شنیدی شهید شدم بیقراری نکن.» همیشه می‌گفت دوست دارم در غربت و مثل گمنامان شهید شوم.

کد خبر: ۲۳۷۷۰۹

تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۴ - 01May 2017

شهادت در گمنامی و غربت آرزوی همسرم بودبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، همسر شهیدسیدعبدالله حسینی می‌گفت: «وقتی چند نفر از اعضایفامیلمان در سوریه به شهادت رسیدند، دنیا برای سیدعبداللهتنگ شده بود. او نمی‌خواست بایستد تا مظلومیت اهل بیت پس از قرن‌ها دوباره تکرار شود.»

 

شهیدحسینی یکی از جوانان رعنا و شجاع لشکر فاطمیون بودکه در اوج جوانی و لذات دنیوی، زن و فرزند و تمام تعلقات دنیاییرا رها کرد تا با جان خود از اسلام ناب محمدی دفاع کند. وقتی با همسر این شهید در مشهد مقدس همکلام شدم، بارها از خود پرسیدم چگونه این جوانان به چنین بصیرتی رسیده‌اند که از همه هستی‌شان برای دفاع از جبهه مقاومت اسلامی می‌گذرند. گفت‌وگوی ما با سیده عالیه حسینی، همسر شهید مدافع حرم سیدعبدالله حسینی را پیش‌ رو دارید.


چند سال با شهید حسینی زندگی کردید؟ کمی از خودتان و ایشان بگویید.


من و همسرم دخترعمو و پسرعمو بودیم. من متولد سال 63 هستم و سیدعبدالله متولد 1361 بود. مهر ماه سال 82 ازدواجکردیم و سال 84 خدا دختری به نام زهره به ما هدیه داد. بعد از 12 سال زندگی مشترک هم که 22 بهمن 94 همسرم به شهادت رسید. خانواده همسرم 40 سال است در ایران زندگی می‌کنند. زمانی که شوروی به افغانستان حمله کرد آنها بهایران پناه می‌آورند.

 

همیشه برایم جالب است مهاجران افغانستانی چطور حاضر می‌شوند برای جنگ به یک کشور دیگر بروند. چه شد همسرتان تصمیم گرفتند مدافع حرم شوند؟

 

سال 93 پسرخاله‌ام سیدحسن حسینی روز قبل از شروع ماه رمضان به شهادت رسید. سیدحسن از سال 91 به سوریهمی‌رفت و همسرم در جریان کارهایشان قرار داشت. در همان سال 93 یکی دیگر از بستگانمان به نام سیداسماعیلحسینی نیز به شهادت رسید. ما در جمع دوستان و فامیل شهید زیاد داریم و با موضوع دفاع از اسلام غریبه نبودیم. در ایاممحرم، صفر و رمضان عزاداری می‌کنیم و از طرفی چون فرزند سید هستیم سعی می‌کنیم شعائر مذهبی را رعایت کنیم.

 

بنابراین انگیزه‌های حضور سیدعبدالله در جبهه مقاومت اسلامی وجود داشت. نهایتاً همسرم گفت می‌خواهد به سوریه برود.شوخی شوخی می‌گفت می‌خواهم به سوریه بروم و من هم جدی نمی‌گرفتم. پسرخاله‌ام جزو نیروهای ثبت نامی سوریهبود که یک روز همسرم زنگ زد و گفت من جلوی پسرخاله‌ام نشستم شما رضایت بده من به سوریه بروم! من هم گفتم چهمی‌گویی؟ گفت گوشی روی بلندگوست شما رضایت بده اینها فرم را پر کنند. چند ساعت بعد که به خانه آمد گفت من فرم را پر کردم. دیگر رفتنش به سوریه جدی شد و 15 مهرماه هم به سوریه رفت.


مخالفتی با رفتنش نداشتید؟ با نبودن‌ها و دلتنگی‌هایش چطور کنار آمدید؟

 

بعد از اعزامش به سوریه 20 روز اول نمی‌توانست با ما تماس بگیرد. 10 شب اول محرم هیئت داشتیم. نگران بودم و بی‌خبریخیلی سخت بود. نهایتاً زنگ زد که من تازه به دمشق رسیدم. خیلی خوشحال شدم. در هفته دو روز بیشتر تماسنمی‌گرفت. گذشت تا اول دی ماه به مشهد آمد. گفته بود کسی نفهمد من آمدم. از خوشحالی انگار روی زمین نبودم. همسرم بعد از 75 روز به خانه برگشته بود. شهید عاشق قورمه سبزی بود. برایش قورمه سبزی درست کردم. یک ماه پیشما بود و بعد دوباره به سوریه رفت. گفت فقط یک بار دیگر سوریه می‌روم تا ببینم شرایط چطور است.

 

دوباره عزم رفتن کرده بود. گفتم تو که یک بار رفتی! گفت آنکه رفته با آنکه نرفته فرق می‌کند. کسی اگر یک بار به سوریهبرود و مظلومیت مردم را ببیند نمی‌تواند اینجا پابند شود. فامیل و دوستان به دیدنش آمدند گفتند دیگر نرو اما عبدالله رویحرفش بود و پای حرفش ایستاده بود. می‌گفت من سوریه رفتم و با چشمانم دیدم اخبار تلویزیون تکفیری‌ها و دواعش اعلاممی‌کند: «یزیدیان به پا خیزید عاشورای دیگری به پا کنید» داعشی‌ها برای چه سر می‌برند! چون آنها از نسل یزید و از نسلابوسفیان و بنی امیه هستند که سر شهدای ما را می‌برند. چطور می‌توانم طاقت بیاورم و به سوریه نروم.


اوضاع سوریه را چگونه تفسیر می‌کردند؟

 

می‌گفت یک بار اسیر داعشی گرفتیم. دیدیم قاشق به گردنش آویزان است. به او گفتیم این قاشق چیست؟ گفت زودتر مرا خلاص کنید. زودتر مرا بکشید بروم ناهارم را با پیامبر اسلام بخورم! این قاشق را هم  برای این آویزان کردم. این جهالت و وقاحت دواعش خنده‌آور است. آنقدر روی مغزشان کار کردند که به خرافات ایمان دارند. چندروز پیش پیامی طنز آلود خواندم کهیک داعشی را اسیر گرفته بودند گفت مرا بکشید بروم ناهار بخورم. رزمندگان گفتند نه ما تو را الان نمی‌کشیم بعد از ناهارمی‌کشیم تو بروی ظرف‌ها را بشویی.


همسرم می‌گفت جنگ سوریه با جنگ ایران و عراق خیلی فرق دارد. در سوریه سرباز اسلام که در شهر قدم می‌زندنمی‌داند بچه‌ای که با توپ بازی می‌کند آیا تا چند لحظه دیگر به طرف او شلیک می‌کند؟! یا زنی که چادر به سر و زنبیل بهدست است و خرید خانه‌اش را انجام می‌دهد شاید داعشی است و نارنجک به دست دارد. جنگ داخلی خیلی سخت است.


همسرتان چند بار اعزام شدند و در چه تاریخی به شهادت رسیدند؟


همسرم جزو نیروهای شناسایی بود. سری اول 75 روز آنجا بود و سری دوم اول بهمن که رفت 93 روز حضور داشت و نزدیکدمشق به شهادت رسید. گویا آنها یک گروه شناسایی 10 نفره بودند که به دل دشمن می‌زنند. موقع برگشت از تل قریب، دشمن تیربار می‌زند و تیر به پا و سر همسرم می‌خورد. همرزمانش می‌گویند وقتی تیر به سرش می‌خورد هنوز شهید نشده بود. همسرم قد رشیدی داشت و همرزمانش مجبور می‌شوند چهار نفری او را به عقب منتقل کنند که در مسیر بازگشت به شهادت می‌رسد.

 

حرفی از شهادت می‌زدند یا احساس می‌کردید وقت آسمانی شدنشان نزدیک شده باشد؟


سیدعبدالله قبل از رفتنش با دخترم به حرم امام رضا (ع) مشرف شد و تسبیح یادگاری خرید. در مسیر حرم حرف‌هاییمی‌زد که بوی رفتن می‌داد. بار اول که به سوریه می‌رفت زهره دخترمان در جریان بود. نبودن‌هایش را تمرین می‌کردیم. 12سال با همسرم زندگی کردم اما از وقتی به سوریه رفت روحیات و معنویاتش خیلی قوی‌تر شد. می‌گفت همه آنجا خالصانهکار می‌کنند.

 

آخرین شب تا صبح وصیت کرد. من اصلاً متوجه نبودم دارد وصیتش را شفاهی می‌گوید. شنیده‌ام شهدا قبل از شهادتشانآسمانی می‌شوند. همسرم تمام وصیتش را گفت که دوست ندارم بعد از شهادتم بلند گریه کنی. اگر شنیدی شهید شدمبیقراری نکن. همیشه می‌گفت دوست دارم در غربت و مثل گمنامان شهید شوم. اول بهمن که همسرم رفت تقریباً تا یک ماه تماس می‌گرفتم. یکبار به دوستش زنگ زدم گفتم گوشی را به آقا عبدالله بدهید گفتند نیست. منطقه‌مان عوض شده و عبدالله خط رفته است جواب درست نمی‌دادند. با سید حکیم پسرخاله‌ام تماس گرفتم گفتم شما مسئولیت دارید حواستان به عبدالله باشد. خود شهید به پسرخاله‌ام گفته بود نسبت قوم و خویشی ما را کسی نفهمد بعد از اینکه شهید شد فهمیدندبا سید حکیم نسبت داشته است.

 

خلاصه وقتی دیدم نمی‌شود خبری از سید عبدالله بگیرم، نذر کردم روزهای جمعه دعای ندبه بگیرم. دعای ندبه‌ام که تمام شد خانواده‌ام آمدند. مادرم گفت برویم خانه فلان شهید روضه دارند و بعد به خانه مادرم رفتیم و دیدم همه پسرعموهایمخانه پدرم جمع شدند. حدس زدم خبری شده است. یکی از پسرعموهایم گریه می‌کرد. حالم بد شد و به سید حکیم پیامدادم گفتم جان مادرت بگو چه شده است نهایتاً او گفت که همسرم به شهادت رسیده است.

 

حالا که چند صباحی از شهادت همسرتان می‌گذرد، حضور شهیدتان را در زندگی روزمره‌تان احساس می‌کنید؟


من از همسر شهیدم خیلی حاجت گرفتم. خانمی می‌گفت من وارد مزار شهدا شدم به همسر شما متوسل شدم و حاجت گرفتم. گره‌های زندگی‌ام با دعای همسرم برطرف می‌شود. اگر زمینه‌ای باشد ما هم حاضریم برای دفاع از حرم برویم. 


زندگی با یک شهید را چطور تعریف می‌کنید؟


زندگی‌مان معمولی بود. همسرم خیلی خاص نبود. مثل بقیه آدم‌ها بود. ما هیئت داشتیم و شهید در آن مداحی می‌کرد، اما آدم خشک مقدسی نبود. نمازش را می‌خواند و می‌گفت به نظر من آدم حق الناس را رعایت کند و حق مردم را نخورد از همهچیز واجب‌تر است. خدا حق خودش را می‌بخشد. خداوند گفته است من از حق خودم می‌گذرم ولی از حق الناس نمی‌گذرم.گاهی که از بازار خرید می‌کردیم اگر فرد مسنی می‌دید دستفروشی می‌کند، می‌گفت کسی که پیر شده شغل دیگرینمی‌تواند داشته باشد. مسیرش را دور می‌کرد تا از فرد مسن خرید کند. اخلاقش خیلی خوب بود. هر وقت به خانه می‌آمدچیزی برای زهره می‌خرید. همیشه دخترم را روی شانه‌هایش می‌گذاشت.


چطور خودتان را قانع کردید با رفتن همسرتان به سوریه موافقت کنید؟

 

همسرم می‌گفت امروز مثل عاشورای سال 61 است که امام حسین غیر از 72 تن یاوری نداشت. امروز اگر ما از حرم اهل بیتدفاع نکنیم چه کسی می‌تواند دفاع کند؟ من الان شرایطش را دارم مدافع حرم باشم. به من می‌گفت اگر راضی نباشی آندنیا امام حسين (ع) از تو بپرسد چرا نگذاشتی شوهرت برای دفاع از حرم خواهرم برود چه توجیهی داری. زهره من به فدایبی‌بی رقيه (س) سه ساله. حضرت رقيه (س) سه ساله بود که پدرش شهید شد. عبدالله می‌گفت مگر سید بودن ما به 10روز عزاداری ماه محرم است وقتی به سوریه رفتم دیدم چقدر بی‌بی رقيه (س) و بی‌بی زينب (س) غریبند. فقط اقلیت دفاعمی‌کنند و می‌جنگند. آن اقلیت مثل 72 تن هستند. همسرم آن قدر از بی‌بی رقیه و بی‌بی زينب (س) و غریبی‌شان گفت کهقانع شدم و افتخار می‌کنم همسر شهید هستم. افتخار می‌کنم همسرم عاقبت به خیر شد. کاش راهی باشد ما هم برویمدفاع کنیم.


جوابتان به طعنه زنندگان به مدافعان حرم مخصوصاً فاطمیون چیست؟

 

خیلی از این حرف‌ها شنیدم. یک نفر می‌گفت به مدافعان حرم پول زیاد می‌دهند شما چرا مستاجرید؟ گفتم اینها همه حرفو حدیث است شما از مدافعان حرم چیزی نمی‌دانید فقط شهدای دفاع مقدس را می‌شناسید. به خودم می‌گفتم اگر برای پولمی‌رفتند اگر میلیاردها هم می‌دادند با یک انگشت شوهرم هم معاوضه نمی‌کردم.

 

هیچ کس حاضر نیست به خاطر مال دنیا از جانش بگذرد. اگر میلیون‌ها بدهند می‌تواند جای پدر را برای دخترم پر کند! دخترمیک روز سه ساعت تمام برای پدرش دلتنگی کرد و اشک ریخت. عکس‌های پدرش را می‌دید گریه می‌کرد. بعد از دو سال تازه قبول کرده که پدرش نیست. بچه 10 ساله را چطور راضی کنم پدرش دیگر بر نمی‌گردد. کسانی که به خانواده‌های شهدایمدافع حرم طعنه می‌زنند در حق ما جفا می‌کنند. آن دنیا باید جواب بدهند. اگر میلیون‌ها تومان پول هم بغل دخترم بریزند مگربرایش پدر می‌شود؟!

 

من و دخترم وقتی خوابش را می‌بینیم روزمان طلایی است حتی در خواب حضورش آرزو است. وقتی از بیرون می‌آییم خانه سلام می‌گوییم. دادسراها را ببینید. اینها که به دنبال پول هستند چرا برای دفاع از حرم نمی‌روند؟ چرا دزدان نمی‌جنگند؟ شوهرم به این درک رسید که از اسلام دفاع کند و جانش را در این راه داد.

منبع: روزنامه جوان 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  ] [ 4:00 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

معلم شهیدی که درس پرواز را به فرشتگان آموخت

معلم شهید ابراهیم ابراهیمی با تعدادی از پاسداران یزد به غرب کشور اعزام و در پاسگاه «تپه رش» در نقطه صفر مرزی در قصرشیرین بر اثر حمله ناجوانمردانه رژیم بعثی عراق به شدت مجروح شد و بر اثر شدت جراحات در حین انتقال به بیمارستان قصرشیرین به شهادت رسید.

کد خبر: ۲۳۷۷۰۶

تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۷ - 01May 2017

مهندس معلمی که در «قصر شیرین» خدا را دیدبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، در یکی از روزهای سال 1335 در خانه‌ای پر از مهر و محبت و عشق به ائمه اطهار (علیهم‌السلام) در شهر مقدس قم و در جوار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله علیها) فرزندی به دنیا آمد، که او را ابراهیم نام نهادند.

زمانی که در سنین کودکی هر کودکی بزرگترین سرگرمی‌اش بازی با هم‌سن و سالانش می‌باشد وی شاهد قیام امام خمینی (ره) بین سال‌های 1341 تا 1342 است و بدین طریق الفبای مبارزه را فرا می‌گیرد.

ابراهیم دوران تحصیلات ابتدایی را در دبستان مستوفی به پایان می‌رساند و در زمانی که به شدت به پدر نیاز داشت بنا به تقدیر الهی در سن 11 سالگی پدرش را از دست می‌دهد و در دامن پر مهر و عطوفت مادر که وظیفه تربیت او و برادران و خواهرانش را برعهده داشت پرورش یافت. دوران نوجوانی و جوانی را در شهر مقدس قم می‌گذراند.

با پایان دوران تحصیلات متوسطه با دریافت دیپلم در رشته برق از هنرستان قدس قم، در کنکور سراسری شرکت و در رشته مهندسی برق در دانشکده فنی بابل پذیرفته می‌شود و در سال 1357 از این دانشکده فارغ‌التحصیل و در تیرماه 1357 به خدمت سربازی اعزام می‌شود.

پس از دوران آموزش نظامی بقیه دوران خدمتش را در انستیتو تکنولوژی یزد به عنوان مدرس به تربیت فرزندان این مرز و بوم می‌پردازد.

او که با پیوستن به گروه منصورون به صورت مخفیانه با رژیم مبارزه پهلوی می‌کرد با اوجگیری انقلاب اسلامی مبارزاتش را شدت بخشیده و جوانان تحت مسئولیتش را به مبارزه هدایت می‌کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی، در سنگر تعلیم و تربیت، در مرکز تربیت معلم یزد در کسوت معلمی آموزش و هدایت جوانان را برعهده می‌گیرد و در بین دانشجویان مورد توجه و محبوبیت قرار می‌گیرد.

با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، در یزد هتل اسپین رز (پارسیان فعلی) که مایملک یکی از طاغوتیان و ملاکان رژیم بود را با تعدادی از دانشجویان به تسخیر درآورده و مدتی را به مدیریت این هتل می‌پردازد.

در آذرماه 1358 با صلاحدید فرمانده کل سپاه، مهندس ابراهیمی ترک در حالی که بیش از 24 بهار از عمرش نمی‌گذشت به عنوان فرمانده سپاه یزد معرفی و سردار شهید محمد منتظرقائم به عنوان جانشین وی مشخص شد.

پس از 6 ماه تلاش بی‌وقفه و بسیار موفق در فرماندهی سپاه یزد، با تعدادی از پاسداران یزد به غرب کشور اعزام و در پاسگاه «تپه رش» در نقطه صفر مرزی در قصرشیرین در ساعت 10:30 شب بر اثر حمله ناجوانمردانه رژیم بعثی عراق به شدت مجروح می‌شود که بر اثر شدت جراحات در حین انتقال به بیمارستان قصرشیرین به شهادت می‌رسد. پیکر وی به قم انتقال و پس از تشییع جنازه باشکوه در شیخان قم به خاک سپرده می‌شود.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  ] [ 4:00 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

افتخار پاسداران دفاع از کشور، ولایت فقیه و انقلاب است

فرمانده ناحیه مقاومت سپاه اقلید با بیان اینکه پاسداری از کشور، انقلاب، ملت و آرمان‌های والای اسلامی نظام از وظایف اصلی ما است، گفت: پاسداران در مبارزه با دشمن در جنگ سخت از هیچ جان‌فشانی و ایثاری دریغ نخواهند کرد.
کد خبر: ۲۳۷۷۰۸
تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۳ - 01May 2017
 

به گزارش دفاع پرس از شیراز، سرهنگ پاسدار موسی زارعی در  دیدار با امام جمعه شهرستان که با حضور مسئول نمایندگی ولی فقیه سپاه اقلید، فرمانده پادگان آموزشی امام سجاد (ع) و جمعی از پاسداران در دفتر امام جمعه اقلید برگزار شد، حلول ماه شعبان و میلاد باسعادت امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل (ع) و امام سجاد (ع) را تبریک گفت و اظهار داشت: پاسداری از کشور، انقلاب، ملت و آرمان‌های والای نظام اسلامی از وظایف اصلی ما است.

وی گفت: سپاه همواره در خط رهبری و حزب‌الله است و در دفاع از میهن، مقابله و مبارزه با دشمن در جنگ سخت، تهاجم فرهنگی، حمله به ارزش‌های والای انقلابی و اسلامی، تحریم اقتصادی و... از هیچ جان‌فشانی و ایثاری دریغ نخواهد کرد.

زارعی بابیان اینکه لباس پاسداری سپاه لباس خدمت و شهادت است، به جنگ فرهنگی و اقتصادی که دشمن علیه ایران اسلامی راه انداخته اشاره کرد و عنوان داشت: محکم و استوار مانند همیشه در مقابل آن‌ها ایستادگی خواهیم کرد.

فرمانده ناحیه مقاومت سپاه اقلید اظهار نمود: امروز مشکلات اقتصادی گریبان مردم را گرفته و موجب بروز مشکلاتی شده که باید در این راستا اقدامی جدی و جهادی صورت گیرد.

وی در ادامه به انتخابات پیش رو اشاره و بر لزوم دقت، روشنگری، انتخاب اصلح و دفاع از حق تأکید کرد و بیان داشت: هر فردی که از خط رهبری و ولایت خارج شود به معنای این است که از قطار انقلاب پیاده شده است.
 
انتهای پیام/ 

ادامه مطلب

[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  ] [ 3:59 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

یادواره شهید «اصغر گیوه‌فروش» در یزد برگزار می‌‌شود

به مناسبت سالگرد شهادت شهید «اصغر گیوه‌فروش» مراسم یادبودی در منزل پدر شهید برگزار خواهد شد.

کد خبر: ۲۳۷۷۱۳

تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۱ - 01May 2017

یادواره شهید «اصغر گیوه فروش» در یزد برگزار می‌ شودبه گزارش دفاع پرس از یزد، یادواره شهید «اصغر گیوه‌فروش» با  حضور خانواده معظم شهدا و دوستان این شهید والامقام دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه به مدت چهار شب بعد از نماز مغرب و عشا در منزل پدر شهید واقع در خیابان شهید مدنی، بن بست اسکندری برگزار می‌شود.


انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  ] [ 3:59 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

یزد میزبان یادواره شهید «سید احمد حسینی»

مراسم بزرگداشت شهید «سید احمد حسینی» دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه در یزد برگزار می‌شود.

کد خبر: ۲۳۷۷۱۶

تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۰ - 01May 2017

یزد میزبان یادواره شهید «سید احمد حسینی»به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، یادواره شهید «سید احمد حسینی» شامگاه دوشنبه 111 اردیبهشت‌ماه به مدت چهار شب همراه با نماز مغر ب و عشا ساعت 20 در مسجد محمدیه نصرآباد برگزار می‌شود.

 

این مراسم نورانی با حضور خانواده‌های معزز شهدای مدافع حرم، جانبازان و ایثارگران و عموم مردم همراه با مدیحه‌سرایی ذاکرین  اهل بیت (ع) برگزار خواهد شد.


انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ دوشنبه 11 اردیبهشت 1396  ] [ 3:59 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 20 ] [ 21 ] [ 22 ] [ 23 ] [ 24 ] [ 25 ] [ 26 ] [ 27 ] [ 28 ] [ 29 ] [ > ]