دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

مراسم اربعین شهید مدافع حرم «حامد بافنده» در لاهیجان برگزار می‌شود

مراسم اربعین شهید مدافع حرم «حامد بافنده» جمعه 12 خردادماه در مسجد جامع لاهیجان برگزار می‌شود.

کد خبر: ۲۴۱۵۷۲

تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۱:۴۵ - 01June 2017

تجدید میثاق گیلانی ها با شهید «حامد بافنده»

به گزارش دفاع پرس از گیلان، مراسم اربعین شهید مدافع حرم «حامد بافنده» جمعه 12 خردادماه ساعت 17 الی 18:300 در مسجد جامع لاهیجان برگزار می‌شود.

این مراسم نورانی با حضور خانواده‌های معزز شهدای مدافع حرم، جانبازان و ایثارگران و عموم مردم همراه با مدیحه‌سرایی ذاکرین اهل بیت (ع) برگزار خواهد شد.

به گزارش دفاع پرس، کربلایی حامد بافنده در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) و در نبرد با تروریست‌های تکفیری داعش در سوریه به شهادت رسیده است.

انتهای پیام/ 151 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 11 خرداد 1396  ] [ 7:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شهید «حسین علی پور نوقابی» به روایت تصویر

شهید «حسین علی پور نوقابی» از شهدای جامعه قرآنی کشور و از شهدای گردان نصرالله لشکر 5 نصر در عملیات کربلای 4 است. وی در فرازی از وصیت‌نامه خود آورده است: از مال دنیا هیچی ندارم جز دو عدد قرآن و یک عکس امام و یک‌دست لباس رزم. که قرآن‌هایم را یکی به فرزند برادرم «سلیمان» و دیگری را به فرزند خواهرم «معصومه» و باقیمانده را به دیگر خواهر و لباس‌هایم را ان‌شاءالله برادرم «عبدالله» برخواهد داشت.

کد خبر: ۲۴۱۵۶۸

تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۳:۳۰ - 01June 2017


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 11 خرداد 1396  ] [ 7:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

پدر شهیدان «گلستان» به فرزندان شهیدش پیوست

مرحوم علی‌نقی گلستان پدر شهیدان موسی و رسول گلستان از شهدای گرانقدر استان فارس دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.
کد خبر: ۲۴۱۷۴۱
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۴ - 01June 2017
 
 

پدر شهیدان «گلستان» به فرزندان شهیدش پیوستبه گزارش  دفاع پرس از شیراز، مرحوم علی‌نقی گلستان، پدر شهیدان موسی و رسول گلستان در سن 788 سالگی به دلیل سکته مغزی دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.

پیکر مرحوم علی‌نقی گلستان، عصر دیروز در بهشت زهرا (س) شهرستان کازرون تشییع و در جوار فرزندان شهیدش به خاک سپرده شد.

به همین مناسبت مراسم بزرگداشتی نیز روز جمعه 12 خرداد از ساعت 9 صبح در حسینیه سیدالشهدا (ع) این شهرستان برگزار می‌شود.

به گزارش دفاع پرس، بسیجی شهید موسی گلستان در تاریخ هفتم شهریورماه سال 1364 در شهر آبادان به شهادت رسید و بسیجی شهید رسول گلستان نیز چهارم بهمن‌ماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به فیض شهادت نائل آمد.

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 11 خرداد 1396  ] [ 7:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شهیدی که با دست و پای زنجیر بسته دفن شد

شهید غلام‌حسین خزاعیدر وصیتنامه خود خطاب به پدر و مادرش می‌گوييد: وصیت می‌کنم که زنجیرهایی را که خریده‌ام به دست و پایم ببندید و در قبر قرار دهید.
کد خبر: ۲۴۱۷۴۴
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۵ - 01June 2017
 

 

به گزارش دفاع پرس از کرمان، شهید «غلامحسین خزاعی» در اردیبهشت‌ماه سال 1345 در شهرستان راور متولد شد. حسین همراه باخانواد‌ه‌اش مقیم کرمان شد، مهرماه سال 1351 تحصیلات ابتدایی را  در دبستان سعید کرمان آغاز کرد. سال‌های تحصیل راهنمایی حسین با آغاز مبارزات مردم کرمان علیه رژیم پهلوی مقارن شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تابستان 1360 برای نخستین بار عازم جبهه‌های حق علیه باطل شد.

 

غلامحسین بهمن‌ماه سال 1362 تحصیلات متوسطه را رها کرد و برای همیشه به جبهه رفت. شاید در سنگرهای دفاع مقدس به آرامش برسد. نهایتاً این آرامش را در عملیات والفجر 8 به دست آورد و برای همیشه ساکن بهشت الهی شد.

علیرضا برادر این شهید بزرگوار می‌گوید: غلامحسین و مجید احمدی با هم صحبت می‌کردند. غلامحسین گفت من یک ماه روزه قضا دارم. دلم می‌خواهد هر وقت شهید شدم یک نفر یک ماه برایم روزه بگیرد. مجید با خنده گفت اگر شهیـد شدی، خودم یک ماه را برایت روزه می‌گیرم.

 

مـدتی گـذشت. غلامحسین شهید شد. یک روز مجید به خانه‌ ما آمد و گفت من قول داده‌ام یک ماه برای غلامحسین روزه بگیرم. گفتم چون از وصیت ایشان مطلع بودیم از یک نفر خواسته‌ایم که یک ماه برایش روزه بگیرد مجید نپذیرفت و با اصرار ما را راضی کرد تا برایش روزه بگیرد.

 

یک ماه گذشت. شبی حسین به خواب یکی از دوستانش آمد و گفت بود به مادرم بگویید سجاده مرا به شخصی که یک ماه برایش روزه گرفته است، بدهد.

 

همان روز مجیدکه یک ماه روزه گرفته بود، به خانه ما آمد و مادرم سجاده‌ای را که از مکه برای حسین آورده بود به او داد. مجید احمدی بعداً شهید و مفقودالجسد شد.

فرازی از وصیتنامه شهید خزاعی:
 
پدر و مادرم، اگر من از پیش شما رفتم شما هم الگویی خوب برای پدران و مادران دیگر باشید، مثل شیر و مثل یک حزب‌اللهی واقعی در تشییع جنازه من شرکت کنید و ضعفی از خودتان نشان ندهید و با این عملتان مشت محکمی بر دهان منافقان و کافران بکوبید.
 
شما ای پدرجان، سرت را در جامعه بالا بگیر و سینه‌ات را سپر کن و چهره‌ات را باز کن و شاد باش و با زبانت بگو امانتی داشته‌ای از طرف خدا و اینک آن امانت در راه خداست.

مادر و پدرم، کوه باشید و چون کوه استقامت کنید، لحظه‌ای از نام و یاد خدا غافل نباشید.

و تو ای خواهرم، زینب‌وار با ناملایمات دست و پنجه نرم کنید. وسایلی که دارم در هر راهی که خود بهتر دانستید خرج کنید. برایم یک ماه روزه بگیرید، نمی‌دانم نمازهایم مورد قبول پروردگار واقع شده‌اند یا خیر، برایم تا می‌توانید نماز بخوانید. دیگر صحبتی ندارم به امید روزی که نامه عملمان را به دست راستمان بدهند.
 
در ضمن وصیت می‌کنم که زنجیرهایی را که خریده‌ام به دست و پایم ببندید و در قبر قرار دهید. 
 

 

 

یک ماه روزه قضا 

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 11 خرداد 1396  ] [ 7:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

زیارت پیکرهای شهدای تازه تفحص شده غواص در معراج الشهدای تهران

علاقه‌مندان و عاشقان راه و رسم شهادت می‌توانند از امروز و تا تاریخ 16 خرداد، از ساعت 13 الی 18 در معراج الشهدای تهران به زیارت پیکرهای شهدای تازه تفحص شده بپردازند.

کد خبر: ۲۴۱۷۷۴

تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۷ - 01June 2017

زیارت شهدای تازه تفحص شده در معراج شهدابه گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، طبق اعلام معراج الشهدای تهران، علاقه‌مندان به زیارت پیکرهای مطهر شهدای تازه تفحص شده و 3 شهید غواص دست بسته می‌توانند از امروز پنج‌شنبه (11 خرداد) الی سه‌شنبه (16 خرداد) بعد از نماز ظهر و عصر تا ساعت 18 به معراج الشهدا مراجعه کنند.

 

معراج الشهدای تهران واقع در خیابان وحدت اسلامی، ضلع جنوبی پارک شهر، انتهای خیابان بهشت، کوچه معراج است و نزدیکترین مترو به این مکان، مترو امام خمینی (ره) می‌باشد.

 

گفتنی است، پیکرهای مطهر 6 شهید بزرگوار که 3 تن از این شهدا غواصان دست بسته عملیات کربلای 4 هستند و در عملیات اخیر تفحص به همراه 135 شهید وارد میهن اسلامی شدند، برای زیارت مشتاقان، داخل ضریح معراج شهدای تهران قرار خواهند گرفت.  

 

انتهای پیام/ 111


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 11 خرداد 1396  ] [ 7:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

او را «سید کمال خندان» صدا می‌زدند

در احترام گذاشتن به پدر و مادرم زبانزد بود و چون همیشه لبخند بر لب داشت در جبهه‌ها او را «سید کمال خندان» صدا می‌زدند.

کد خبر: ۲۴۱۷۴۹

تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۱ - 01June 2017

امام رضا (ع) ضامن اعزام کمال خندان به جبهه شدگروه حماسه و جهاد دفاع پرس: «کمال بازو زاده» در 18 شهریور سال 1344 در تهران به دنیا آمد و در عملیات والفجر 4 در منطقه پنجوین عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد. در ادامه ماحصل گفت‌وگوی ما با برادر این شهید گرانقدر را می‌خوانید:

 

سید کمال از کودکی پسر مظلوم خانواده بود؛ اگر پدر و مادرم مسئولیتی را به ما می‌دادند آن وظیفه را به عهده کمال می‌گذاشتیم، او علاقه بسیاری به تحصیل داشت. او تا مقطع سوم دبیرستان تحصیل کرد و با آغاز جنگ تحمیلی تصمیم گرفت عازم جبهه حق علیه باطل شود.

 

کمال از مدرسه به مسجد محل می‌رفت و شب‌ها در بسیج پست می‌داد. یک شب به خانه آمد و پدر و مادرم را در جریان تصمیمی که گرفته بود؛ قرار داد. پدرم در ابتدا رضایت نداد که کمال به جبهه برود، وی اصرار بسیاری می‌کرد و به امام رضا (ع) پدرم را قسم می‌داد. پدرم سکوت کرد و فردای آن روز کمال را به سمت جبهه بدرقه کرد. 

 

برادرم هرگز به مرخصی نمی‌آمد، مگر این‌که مجروح می‌شد. همچنین زمانی‌ که تا پایان بهبودیش به خانه می‌آمد، به مادرم می‌گفت: «نمی‌توانم غذا بخورم، شاید بچه‌ها در جبهه نانی برای خوردن نداشته باشند، چطور بر سر سفره بنشینم و با خیالی آسوده غذای گرم و لذیذ بخورم.» شب‌ها که برایش رختخواب پهن می‌کردیم؛ می‌گفت: «بر روی فرش می‌خوابم، راحت‌تر هستم. بچه‌ها در جبهه بر روی خاک می‌خوابند، نباید بر روی رختخواب گرم و نرم بخوابم.»  

 

کمال احترام خاصی به پدر و مادرم می‌گذاشت و همیشه حرف آنان را گوش می‌کرد، اخلاق خوش او زبانزد اقوام بود. وی همیشه بر لب‌هایش خنده بود و به دلیل این ویژگی در جبهه لقب خندان را گرفته و همه او را با نام «کمال خندان» صدا می‌کردند.

 

کمال در عملیات والفجر4 به شهادت رسید. نحوه شهادتش را در مصاحبه همرزمش شهید «محسن گلستانی» خواندم که او عنوان کرده بود: نزدیک صبح بود که دستور حمله داده شد و با دشمن درگیری شدیدی پیدا کردیم. تصمیم گرفته شد که به ارتفاعی صعود کنیم و با دشمن درگیر شویم؛ به یک ستون حرکت کردیم و به طرف ارتفاع رفتیم. وقتی به نزدیکی سنگرها رسیدیم؛ فکر می‌کردیم نیروهای مستقر بر روی تپه نیروی خودی هستند و به همین دلیل از بچه‌ها کسی عکس العمل نشان نمی‌داد؛ ولی نزدیک که شدیم و صدای عربی مزدوران عراقی را شنیدیم و سلاح‌هایی را که در سنگر داشتند را دیدیم، متوجه شدیم که اوضاع از چه قرار است، ابتدا یکی از بچه‌ها به نام شهید «عباس رضایی» متوجه‌ی جریان شد و گفت این‌ها عراقی هستند.

 

وقتی این حرف را زد «جواد ملائک» شروع به تیراندازی کرد. عراقی‌ها متقابلاً با کالیبری که داشتند یک رگبار زمینی جلوی پای بچه‌ها زدند. در این حین سید «کمال بازوزاده» در اولین مرحله پای چپش تیر خورد و چون ما هنوز فرصتی پیدا نکرده بودیم تا موضع و پناهگاهی برای خود پیدا کنیم به همین علت یک حالت پراکندگی و بی‌برنامگی داشتیم. پشت سرم را نگاه کردم، دیدم که سید کمال روی زمین افتاده؛ ولی حرف نمی‌زند. از او سؤال کردم تیر خوردی؟ گفت: بله. اشاره به پایش کرد که پایم تیرخورده است. وقتی بالای سرش رفتم. دستش را خواست دور گردنم بیندازد تا بلکه بتوانم از آنجا دورش کنم. که دشمن یک رگبار دیگر بست و دستش هم تیر خورد. این تیر در زمان برگشت به کتف من اصابت کرد. خودم را به پشت سید کمال انداختم. رگبار قطع نمی‌شد و مدام تیرخالی می‌کرد. خط آتش مهیبی ساخته بود و البته نمی‌دانستند که آتش جهنم سوزاننده‌تر از آتشی است که این‌ها برپا کرده‌اند.

 

هیچ فرصتی نبود که پشت یک سنگ یا درختی پناه بگیریم و مجبور بودم پشت سید کمال دراز بکشم، اما از بین دستان و آرنج کمال، سنگر و حتی نفرات عراقی‌ها را که به سرعت جایشان را عوض می‌کردند؛ می‌دیدم.

 

چندین‌بار خواستم که به طرفشان شلیک کنم؛ اما سید کمال غلت می‌خورد و نمی‌گذاشت کارم را انجام بدهم. یکبار به طرفم چرخید و صورتش را دیدم، زیر لب زمزمه می‌کرد. متوجه نشدم چه می‌گوید، فقط می‌دانم که ذکر می‌گفت.

 

به او گفتم هرچه که می‌خواهی بگو. هر وصیتی داری بگو؛ ولی او فقط به چشم‌هایم نگاه می‌کرد. یک‌ لحظه دیدم چشم‌هایش حالت سفیدی پیدا کرد و رنگش سفید شد. در همین حال که با او صحبت می‌کردم، شنیدم چیزی داخل شکمش ترکید. صدای عجیبی داد و برای همیشه چشمانش را بست. همچنان خون از پایش جاری بود و روی سرم می‌ریخت، وقتی این صحنه را دیدم؛ مطمئن شدم که سیدکمال به درجه شهادت نائل آمده است.

 

گفت‌وگو از مهسا مهدوی

انتهای پیام/ 111


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 11 خرداد 1396  ] [ 7:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

یادواره 29 شهید روستای اسفیدان برگزار می‌شود

یادواره 29 شهید روستای اسفیدان عصر امروز پنجشنبه در مسجد جامع اسفیدان برگزار می‌شود.

کد خبر: ۲۴۱۷۵۵

تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۶ - 01June 2017

یادواره 29 شهید روستای اسفیدان برگزار می شودبه گزارش دفاع پرس از خراسان شمالی، یادواره 29 شهید روستای اسفیدان عصر امروز پنجشنبه یازدهم خردادماه ساعت 17:300 در محل مسجد جامع روستای اسفیدان برگزار می‌شود.

 

روستای اسفیدان در 45 کیلومتری جنوب شرقی بجنورد واقع شده است و از مناطق نمونه گردشگری استان خراسان شمالی است که در میان دره‌ای سرسبز قرار گرفته است و 29 شهید والا مقام تقدیم میهن اسلامی نموده است.

 

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 11 خرداد 1396  ] [ 7:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

برپایی مراسم «شبی با شهدا» در جوار مزار 14 شهید گمنام خضر نبی (ع) قم

مراسم مناجات‌خوانی ویژه ماه مبارک رمضان با عنوان «شبی با شهدا» در جوار مزار 14 شهید گمنام کوه خضر نبی (ع) قم برگزار می‌شود.

کد خبر: ۲۴۱۷۵۰

تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۱ - 01June 2017

برپایی مراسم «شبی با شهدا» در جوار مزار 14 شهید گمنام خضر نبی(ع) قمبه گزارش دفاع پرس از قم، مراسم معنوی مناجات‌خوانی و ذکر  توسل به مناسبت ماه مبارک رمضان با عنوان «شبی با شهدا» با حضور هفت تن از مداحان نام‌آور کشور در جوار مزار 14 شهید گمنام کوه خضر نبی (ع) قم برگزار می‌شود.

این مراسم به همت هیئت و پایگاه بسیج شهدای گمنام، هر شب از ساعت 22:30 آغاز می شود و تا حدود 30 دقیقه بامداد ادامه خواهد داشت.

همانند سال‌های گذشته، اوج برنامه‌های این مراسم در شب‌های قدر و با حضور انبوه عاشقان فرهنگ ولایت، جهاد و شهادت خواهد بود.

انتهای پیام/

 

 

 


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 11 خرداد 1396  ] [ 7:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شهادت،وصال عاشق دلباخته به درگاه پرودگار است

شهید اصغر عظیمیان در مناجاتش با پروردگار آورده است: ای انیس شاکران، کدام عاشق دلباخته به درگاه لطفت آمد و به وصال تو نرسید.

کد خبر: ۲۴۱۷۸۰

تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۲ - 01June 2017

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «اصغر عظیمیان» یکم آبان ماه 1348 در شهر قزوین به دنیا آمد. وی تا دوم متوسطه در رشته تجربی درس خواند.شهید عظیمیان از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. وی پنجم تیر ماه ۱۳۶۶، با سمت آرپی‌جی‌زن در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به دست‌ها و سر، شهید شد.        

 

به نام خدا و به یاد خدا و برای خدا

پروردگارا، کریما، داورا، ای محبوب محبان و ای معشوق ما، ای غوث مستغیثان و ای پناه بی‌پناهان، ای درمان دردمندان، ای سرمایه‌ی مستمندان، ای امید امیدواران، ای نوای بی‌نوایان، ای نیاز نیازمندان، ای نجات گمراهان، ای روشنی دل عارفان، ای فروغ قلب خالصان، ای قبله‌ی مخلصان، ای عطابخش گدایان، ای جلیس ذاکران، ای انیس شاکران، کدام جست‌وجوگر به جست‌وجویت برخاست و تو را نیافت و کدام عاشق دلباخته به درگاه لطفت آمد و به وصال تو نرسید. آنان که در این دریای پرخروش حیات به جست‌وجویت برخاستند و تو را نیافتند و آنان که به عشق دیدارت با پای دل به سویت آمدند، با دیده‌ی جان به دیدارت نایل شدند و شهادت را برگزیده و به سویت پر کشیدند.

 

مردان خدا پرده‌ی پندار دریدند                                 یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند

هر دست که دادند همان دست گرفتند                     هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند                            یک سلسله را بهر مکافات گزیدند

 

بنده خود را لایق آن نمی‌دانستم که در این دفتر مقدس چیزی بنویسم، ولی به امر حسین آقا فریدی عمل کرده و این یادگاری را می‌نویسم. امیدوارم که بنده را از دعا محروم نفرمایید.

 

من ای صبا رفتن به کوی دوست ندانم                  تو می‌روی به سلامت سلام ما برسانی

                                                                                العبدالعاصی الحقیر

                                                                                 اصغر عظیمیان- 66/3/26    


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 11 خرداد 1396  ] [ 7:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

دنیا محل آزمایش است

شهید رضا انصاری در دست نوشته‌ خود آورده است: ای عزیزان سعی کنیم تمام کارهایمان برای خدا باشد و هیچ موقع خدا را فراموش نکنیم و در تمام کارهایمان از او کمک بخواهیم و همه اعمالمان برای او باشد حتی غذا خوردن ما به خاطر رضای او باشد.

کد خبر: ۲۴۱۷۸۸

تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۷ - 01June 2017

 تصویر دست‌نوشته شهید « رضا انصاری»

 

دنیا محل آزمایش است

 

                                                                     

                                                                   بسم الله الرحمن الرحیم

 

«خدایا شنیدم که منادی ایمان ندا در داد که به پروردگار خود ایمان آورید؛ پس ایمان آوردیم.

خدایا پس ما را بیامرز و بدیهای ما را بر ما بپوشان و ما را با نیکان بمیران»
با سلام و درود بیکران بر یگانه منجی عالم بشریت آقا امام زمان (ع) و نائب بر حقش امام خمینی و با سلام بر کلیه رزمندگان اسلام و خانواده شهدا و مفقودین، اسرا، مجروحین و معلولین.
برادران و سروران عزیزم. من چیزی از خود ندارم بگویم.
فقط برایتان بگویم که ای عزیزان سعی کنیم تمام کارهایمان برای خدا باشد و هیچ موقع خدا را فراموش نکنیم و در تمام کارهایمان از او کمک بخواهیم و همه اعمالمان برای او باشد حتی غذا خوردن ما به خاطر رضای او باشد.
مسئله بعدی عزیزان قدر امام عزیزمان را بدانید و به صحبتهای ایشان خوب گوش کنید و در آن تفکر کنید و هم چنین برادران جبهه‌ها را خالی نکنید و مواظب باشید مانند مردمان کوفه نشویم.
عزیزان به نظر من برای جبهه آمدن و بقیه مسائل اسلامی روز به روز امتحان برای ما سخت‌تر می‌شود و مسئولیت به گردن ما بیشتر و بیشتر می‌افتد و باید این را ادامه دهیم و به دیگران انتقال دهیم.
در صحبت آخرم بگویم که به صحبتهای این برادران که در این دفترچه نوشته‌اند – که بعضی از آنها شهید هم شده‌اند – خوب جامه عمل بپوشانیم و عمل کنیم و راهشان را ادامه دهیم.    والسلام علیکم

 

ای عزیزان دنیا نه جای آسایش بلکه محل آزمایش است.

 

                                            64/3/20                                                                                 

      ساعت  5:15                                                

      اردوگاه کرخه     


ادامه مطلب

[ پنج شنبه 11 خرداد 1396  ] [ 7:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ 1 ] [ 2 ] [ 3 ] [ 4 ] [ 5 ] [ 6 ] [ 7 ] [ 8 ] [ 9 ] [ 10 ] [ > ]