یادواره شهدای بجنورد برگزار میشود
مراسم گرامیداشت 54 شهید شهرستان بجنورد شامگاه سهشنبه 27 تیرماه برگزار میشود.
کد خبر: ۲۴۷۷۷۳
تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۰۳:۳۰ - 16July 2017
به گزارش دفاع پرس از خراسان شمالی، مراسم بزرگداشت 54 شهید شهرستان بجنورد، شامگاه سهشنبه 27 تیرماه بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد جامع این شهرستان برگزار میشود.
این مراسم نورانی با حضور خانوادههای معزز شهدا، جانبازان و ایثارگران و عموم مردم همراه با مدیحهسرایی ذاکرین اهل بیت (ع) برگزار خواهد شد.
انتهای پیام/ 151
ادامه مطلب
[ یک شنبه 25 تیر 1396 ] [ 1:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهید «محمدحسین حسینآبادی» در فرازی از وصیتنامه خود مینویسد: به منافقان این حلقه بگوشان امریکا هشدار میدهم که تا خون در بدن دارم این سنگر الهی را حفظ میکنم و چهره ننگین شما را در تاریخ رسوا میکنم. کد خبر: ۲۴۶۷۱۴ تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۰۵:۰۰ - 16July 2017 به گزارش دفاع پرس از کرمانشاه، شهید «محمدحسین حسینآبادی» سال 1342 در روستای «حسین آبادی» از توابع شهرستان «کنگاور» در یک خانواده مذهبی متولد شد و تحصیلات خود را تا سوم متوسطه در آن شهرستان سپری کرد. وی با آغاز جنگ تحمیلی به جبهههای نبرد رفت و در عملیات «والفجر 5» مجروح شد. محمدحسین سرانجام در سال 1365 در منطقه «نوسود» در مصاف دشمنان قسم خورده انقلاب به شرف شهادت نائل شد. فرازی از وصیتنامه شهید «محمدحسین حسینآبادی» ... ای اهل ایمان! در پیشرفت کار خود صبر و مقاومت پیشه کنید و بهذکر خدا و نماز توسل جویید که خدا یاور صابران است. خدمت پدر و مادر مهربان، برادر، خواهران و امت غیور اسلام سلام میرسانم، من یک پاسدار خدمتگذار مسلمین هستم، در این سنگر کوچکم با شما پدر و مادر و امت غیور اسلام صحبتی دارم، شما عزیزان من میدانید که اولینبار نام زیبای اسلام بر زبان پیامبر عزیز جاری شد، پیامبر عزیز ما غرق در مسئولیتها و زیر بار کوهی از مصیبت از پا ننشست و از جان و مالش بهعنوان کوچکترین هدیه در این راه دریغ ننمود، حال پس از طی 1400 سال این سید بزرگوار که از تبار محمد (ص) است برای دومین بار میخواهد تکهای از مسئولیت جدش پیامبر (ص) را بر دوش بکشد. پدر و مادر خوبم! بدانید که زندگی امتحانی بیش نیست، امتحانی برای شناخت و برای مسئولیت انسان در قبال اسلام. امیدوارم که الطاف و رحمتهای خداوند شما را در برگیرد و در این امتحان بزرگ همچون ابراهیم (ص) موفق و پیروز باشید، من خیلی خوشحالم که خداوند یکتا نگذاشت که مکرهای دنیایی و آمال و آرزوی دنیایی مرا تسلیم خود سازند که لحظه آزمایشم را در سنین جوانی و در زمانی که به معشوق و مرجع خود رسیدم قرار داد. تو مادر ای مبدا خیرات و ای معلم اخلاق در زندگیم! اگر خبر شهادت من را برایت آوردند، دوست دارم که اشک نریزی و به جای غم و اندوه قلبت را از عشق به خمینی لبریز سازی . پدر و برادرم! برای تسکین روحم به حال امام دعا کنید و در خط انقلاب حرکت کنید و شما خواهران مومنم از شما میخواهم که همچون زینب ندایتان را به گوش همه برسانید و بگویید که برادرم به امام حسین (ع) لبیک گفت و من میدانم که شما به امام عشق میورزید و برای این که حافظ خون شهیدان باشید، برای امام دعا و نماز بخوانید و از خدا بخواهید که ظهور امام زمان (عج) را نزدیک کند تا مسئولیت امام هم در قبال اسلام عزیز کمتر شود و شما خواهرانم بدانید که حجاب شما از خون من کوبندهتر است. در آخر به منافقان این حلقه بگوشان امریکا هشدار میدهم که تا خون در بدن دارم این سنگر الهی را حفظ میکنم و چهره ننگین شما را در تاریخ رسوا میکنم. انتهای پیام/
[ یک شنبه 25 تیر 1396 ] [ 1:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مستند «مسیر طلوع» از کرمانشاه در نخستین جشنواره تولیدات هنری و سینمایی دفاع مقدس «فانوس» برگزیده شد. کد خبر: ۲۴۷۹۰۹ تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۹ - 16July 2017 نخستین جشنواره ملی فانوس از تاریخ 20 تا 22 تیرماه سال جاری به میزبانی استان شهیدپرور مازندران و در شهر ساری برگزار شد. انتهای پیام/
[ یک شنبه 25 تیر 1396 ] [ 1:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
«هنوز تکلیف پیکر سید کمال مشخص نبود، شبانه و تنها به سمت تاکستان حرکت کردم، در ماشین به خدا عرض کردم و با التماس از او خواستم تا قدرت و صبری بدهد، گفتم خدایا به من روحیهای بده تا به مردم روحیه بدهم و واقعاً همینطور بود و شهادت سید کمال برایم جز شیرینی و حلاوت چیزی نداشت.» کد خبر: ۲۴۷۹۱۳ تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۲ - 16July 2017 مرحوم حاج سید جواد موسوی قبل از فوتشان با بیان خاطرهای گفت: پنجم تیرماه سال 1366 از قزوین برای کاری به تهران رفته بودم بی آنکه کسی را با خودم ببرم. ساعاتی بعد از نماز ظهر به منزل یکی از دوستانم به نام آقای جوهرچی رفتم. ساعت حدود 5 یا 6 بعد از ظهر بود زنگ گوشی تلفن به صدا در آمد و بعد صدای آقای جوهرچی که گوشی را سمت من گرفته بود و در حالی که تن صدایش میلرزید گفت: سید کمال شهید شده. این را سید جمال بدون مقدمه گفت. گفتم کی این خبر را داده؟! گفت: سردار حاج حمزه قربانی. گوشی را گذاشتم و از صاحبخانه سجاده و مهری طلب کردم. با دستپاچگی گفت: تازه از مسجد آمدیم! سجاده میخواهید چه کار؟ با تعجب نگاهم میکرد و دنبال سجاده و مهری بود که از او خواسته بودم. سر به سجده گذاشتم و گفتم شکراً شکراً! خدایا شکر که قابل دانستی و فرزندم را پذیرفتی. این دعای قلبیام بود که خداوند فرزندی از فرزندانم را در راه عاشورایی حسین زمان بپذیرد. سرم را که از سجده برداشتم هنوز آقای جوهرچی بالای سرم ایستاده بود و با نگاهش از من میپرسید چه اتفاقی افتاده،شروع کرد به گریه کردن، وقتی خبر شهادت سید کمال را شنید. با وجود آرامشی که داشتم متوجه حقیقت این حدیث شدم که خدا به پدر و مادر شهید صبر میدهد. یاد روزهایی افتادم که برای دیدار خانوادههای شهدا میرفتیم. برخلاف بقیه، من اصرار داشتم خانوادههایشان گریه کنند ولی میگفتم بر مصائب اباعبدالله (ع) گریه کنید... هنوز تکلیف پیکر سید کمال مشخص نبود، شبانه و تنها به سمت تاکستان حرکت کردم، در ماشین به خدا عرض کردم و با التماس از او خواستم تا قدرت و صبری بدهد، گفتم خدایا به من روحیهای بده تا به مردم روحیه بدهم و واقعاً همینطور بود و شهادت سید کمال برایم جز شیرینی و حلاوت چیزی نداشت. پیکر سید کمال وارد حوزه علمیه مصطفی خمینی تاکستان شد و بعد پیکر را برای تشییع و تدفین به شال بردیم جمعیت زیادی آمده بود، مادر شهید در اتاق بسیج منتظر آخرین دیدار با پیکر سید کمال بود. من بالای قبر خالی سید کمال ایستاده بودم تابوت را آوردند و برای تدفین چند نفر کمک کردند و جنازه را از تابوت بالا کشیدند، پیکرش را دیدم تنها تن پوشش شلوار بسیجی بود که بر تن داشت. در عملیات نصر 5 بر اثر حمله شیمیایی تنش سیاه شده و سوخته بود پیکرش را که دیدم، زانوهایم لرزید در حالی که دیگر توان ایستادن نداشتم به خدا التماس میکردم تا سرپا بمانم... یک لحظه به خودم آمدم که فلانی! بدن فرزند تو شیمیایی شده اما با اسب بر پیکر پاک امام حسین (ع) تاختند. یاد این روایت که هنگام مرگ جوانتان یاد جوانان اباعبدالله (ع) باشید آنچنان به من روحیهای داد که دیگر آدم چند دقیقه پیش نبودم. گفتم: آقا شما سنگ لحد میخواهی بگذاری این کوچک است عوضش کن. و اینها از فضل خداست. به گزارش دفاع پرس، حجتالاسلام حاج سید جواد موسوی شالی پدر شهید سید کمال موسوی شالی و از روحانیون فعال در عرصه تبلیغ علوم دینی و اسلامی بود، که روز پنجشنبه 22 تیر دار فانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست. انتهای پیام/
[ یک شنبه 25 تیر 1396 ] [ 1:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
سیدحسن آدینه گفت: مادرم با لباسهای به یادگار مانده از پدر شهیدم برای من یک لباس پاسداری دوخت. من هم همیشه آن را میپوشیدم و به آن افتخار میکردم. کد خبر: ۲۴۷۹۲۲ تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۳ - 16July 2017 به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، هیچگاه فکر نمیکردم بهانه آشناییام با سید گردان 505 محرم تصویری باشد از فرزند او که با لباس پاسداری و آرپیجی در دست به ثبت رسیده است. کمی بعد از انتشار این تصویر در فضای مجازی، با سیدحسن آدینه فرزند شهید سید علی نور آدینه آشنا شدم. این تصویر مربوط به 33 سال پیش و راهپیمایی 22 بهمن ماه سال 1363 است. در این تصویر سید حسن لباس پاسداری پدر را بر تن دارد. سیدعلی نور آدینه در یکی از روستاهای نزدیک امامزاده ابراهیم و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. 13 ساله بود که همراه خانوادهاش به کشور عراق مهاجرت کرد و مدت هفت سال در آنجا به سر برد و در این مدت مشغول فراگیری قرآن شد. سپس به همراه خانوادهاش به ایران برگشت. این شهید بزرگوار دارای دو پسر و دو دختر است که گفتوگوی ما با سید حسن آدینه فرزند شهید را پیش رو دارید. آقای آدینه حکایت عکس شما با لباس پاسداری و آرپیجی در دستتان چیست؟ این عکس در راهپیمایی 22 بهمن ماه سال 1363 یعنی یک سال بعد از شهادت پدرم در شهرستان پهنه زرینآباد گرفته شد. مادرم خیاطی میکرد و با لباسهای به یادگار مانده از پدر برای من یک لباس پاسداری دوخت و آماده کرد. من هم همیشه آن را میپوشیدم و به آن افتخار میکردم. خیلی ذوق داشتم. عموهای من اهل جبهه و جهاد بودند. خانواده پدریام بسیار متدین و مؤمن بودند و انقلابی و اهل ولایت فقیه. من هم به تبعیت از این اعتقادات با پوشیدن این لباس در آن سن و سال میخواستم به ضدانقلاب و منافقین این پیام را بدهم که ما همیشه در صحنه هستیم. شاید عزیزی را از دست داده باشیم اما تفکر انقلابی و مبارزه علیه ظلم و پاسداری از کشور و اسلام در وجود همه ما ریشه دوانیده است. پدربزرگم در دوران کودکی مادر و پدرش را از دست میدهد و با دامداری و کشاورزی هزینههای زندگیاش را تأمین میکند. مادربزرگم هم در خانوادهای سنتی و معمولی رشد پیدا میکند. کمی بعد از آشنایی و ازدواج آنها، خانواده پدربزرگ مجبور میشوند تا به خاطر شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران که منجر به اذیت و آزار سادات از جانب عمال شاه بود، در سال 1340 به عراق مهاجرت کنند. در آنجا پدر و عموها در مکتب قرآنی عالم جلیلالقدر سید حسین موسوی دروس شبه حوزوی و علوم قرآنی و حدیث را آموختند. بعد از روی کار آمدن صدام و شروع فعالیتها و اقدامات ضدایرانیاش و اخراج ایرانیها از عراق، پدر و خانواده مجبور به مهاجرت به ایران میشوند. آن زمان در اطراف دجله به کار کشاورزی و کاشت برنج و گندم مشغول بودند که مجبور به ترک عراق میشوند. اما یکی از طایفههای سادات که آن زمان در پلیس عراق مشغول به خدمت بود به پدربزرگ من پیشنهاد میدهد شناسنامههای عراقی بگیرند تا مجبور به مهاجرت نشوند اما پدربزرگ در پاسخ این پیشنهاد میگوید: من هویتم ایرانی است. به کشورم بازمیگردم اما زیر بار زور و ستم صدام نمیروم. نه فقط ایشان که عموهایم نیز فعال انقلابی بودند و در کمیته فعالیت میکردند. چون شهرمان دهلران دو سه ماه قبل از آغاز رسمی جنگ درگیر تجاوز دشمن شده بود، از همان ابتدای جنگ خانواده ما آواره روستاهای اطراف شدند و در چادر زندگی میکردند. پدر و سه عموی دیگرم هم به مقابله دشمن رفتند. حتی یکی از عموهایم که در مقطع راهنمایی شبانهروزی در ایلام درس میخواند، مدرسه را رها کرد و راهی میدان نبرد شد. باقی خانواده و از همه مهمتر پدربزرگ برای پشتیبانی نیروهای رزمنده وارد عمل شدند. پدربزرگم حتی از جیره غذای بنیاد مهاجرین و آوارههای جنگ که بینشان تقسیم میشد برای جبهه کمک جمعآوری میکردند و از راههای کوهستانی به رزمندهها میرساندند. مگر نه اینکه من فرزند امام حسینم، پس چگونه در محضر خانم فاطمه زهرا (س) با سر حاضر شوم در حالی که امام حسين (ع) سر در بدن نداشت. در اثنای عملیات پدرم در حالی که مشغول ساختن پناهگاه و سنگری برای استراحت رزمندگان بود تا رزمندگان موقع ادای نماز در امنیت باشند، در همین حالت مورد اصابت خمپاره دشمن قرار میگیرد و به شهادت میرسد. عکس لحظه شهادت پدر هنوز وجود دارد. پدر از چانه به بالا سر ندارد و دو کتف و زانوهایش قطع شدند، اما از بدن کامل جدا نشدند. من متولد سال 1359 هستم، زمان شهادت پدر سال 1362 سن و سالی نداشتم، اما آنچه از پدر در یاد دارم همان واگویهها و خاطراتی است که از خانواده و همرزمان و دوستان ایشان شنیدهام. آنها پدر را برای من فردی آرام، بسیار متین، مهربان و صبور معرفی کردند. کسی که هیچگاه با صدای بلند صحبت نمیکرد و همیشه لبخند به لب داشت و بشاش بود. بچههای رزمنده او را سید گردان 505 لقب داده بودند و با عنایت به اینکه او را به اخلاص و پاکی و اهمیت فوقالعادهای که به نماز داشت میشناختند لذا به عنوان امام جماعت گردان انتخاب و نمازهای جماعت به امامت ایشان برگزار میشد. همرزمانش میگفتند در آن بحبوحه جنگ هم برای رزمندهها کلاسهای آموزش قرآن و مسائل دینی برگزار کرده بود. در میان آنچه از پدر باقیمانده برگههای کوچکی است که نشان از پرداخت خمس و زکات اموالش در آن زمان داشته است. ایشان زیاد در قید و بند مسائل مالی نبود. عکسالعمل خانواده بعد از شهادت پدر چه بود؟ آن زمان خانواده شهدا را به محل شهادت شهدایشان میبردند. من به همراه پدربزرگ و مادربزرگ به محل شهادت پدر یعنی چنگوله رفتم. آنجا پدربزرگ خطاب به رزمندهها و بچهها گفت: آمدهایم که بگوییم اگر پسر ما رفت شما هم پسرهای ما هستید، نگذارید اسلحه به زمین مانده شهدا، بر زمین بماند. این راهی بود که پدر با افتخار انتخابش کرده بود؛ راهی که باید امروز ما ادامه بدهیم. منبع: روزنامه جوان
[ یک شنبه 25 تیر 1396 ] [ 1:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
یادبود شهید «محمدحسن رضایی» به مدت پنج شب همراه با برگزاری دعای پر فیض کمیل، بعد از نماز مغرب و عشاء در منزل پدر شهید واقع در بلوار شهید مدنی، کوچه پایگاه برگزار میشود. مراسم بادبود شهید «علیمحمد شکری» نیز به مدت 6 شب، بعد از نماز مغر ب و عشاء در حسینیه جنتآباد واقع در خیابان سید گل سرخ، بلوار شهید مدنی، کوچه جنت برگزار خواهد شد. همچنین مراسم یادبود شهیدان «اصغر بنافتیزاده» و «جلال بندکار» به مدت دو شب، همراه با اقامه نماز مغر ب و عشاء در منزل پدر شهید واقع در بنادک سادات، کوچه جهاد، کوچه شهید بنافتیزاده برگزار میشود. مراسم یادبود شهیدان «مهدی صادقیان» و «اکبر یاورپناه» نیز به مدت پنج شب، از ساعت 19 الی 21:30 در مسجد قصابی نعیمآباد برگزار خواهد شد. انتهای پیام/
[ یک شنبه 25 تیر 1396 ] [ 1:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
کارگردان سینما و تلویزیون کشورمان گفت: تولید سریال شهید باکری منوط به وضعیت مالی تلویزیون است. کد خبر: ۲۴۷۹۲۵ تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۱ - 16July 2017 منبع: فارس
[ یک شنبه 25 تیر 1396 ] [ 1:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
شهید برهانی در وصیتنامه خود آورده است: همه ما روزی از آب گندیدهای بیش نبودیم و سرانجام و عاقبت ما همان خاک شدن است، پس چرا این جان به جای اینکه رفته رفته به نابودی برسد و بپوسد آن را قبل از پوسیدن با خدای بزرگ معامله نکنیم. کد خبر: ۲۴۷۹۲۸ تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۵ - 16July 2017 به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «علیاکبر برهانی» 11 دی 1341 در تهران چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان سرباز ارتش ـ لشکر 58 ـ عازم جبهه شد. شهید برهانی مسئولیت فرمانده گروهان را بر عهده گرفت. وی 12 اردیبهشت 1361 طی عملیات بیت المقدس به درجه رفیع شهادت نائل آمد. وصيتنامه شهید «علی اکبر برهانی» «اکنون که این وصیت نامه را مینویسم همچون دفعه قبل خودم را لایق کشته شدن در راه حق نمیبینم. هنوز خیلی تا انسانیت و مؤمن واقعی شدن فاصله دارم و از خداوند متعال میخواهم اگر عمر من در جهت مسلمان واقعی شدن به کار نمیآید و کمکی به اسلام نمیکند، هر چه زودتر جانم را بگیرد و به خدا پناه میبرم از عذاب آخرت و از روز حساب و این نگرانی را در مورد همه دوستان و بسیاری از عزیزان دارم؛ چون عمری از ما گذشت و برخلاف مسیر حرکت کردیم و روح پاک شهدا وقتی آرام خواهد گرفت که ما برای پاسداری از خون آنها از اسلام و قرآن دفاع و دست از یاری امام برنداریم و اسلام را در جهان با دست توانای امام و ظهور امام زمان (عج)، پرچم اسلام را در جهان به اهتزاز درآوریم. امیدوارم که عزیزان و نزدیکان آن روز را ببینند و از سربازان واقعی امام زمان (عج) باشند. اگر من در این راه حق کشته شدم، از دوستان واقعی و دلسوز به اسلام تقاضا دارم همیشه به یاد امام عزیزمان باشند و برای سلامتی امام و رزمندگان دعا کنید. از پدر و مادرم انتظار دارم از این امتحان با رویی سفید بیرون آیند، چون میدانم که خداوند متعال از پدران و مادران در این راه انتظار شکیبایی دارد و شاید این از بزرگترین امتحانات الهی در مورد شما باشد، به خصوص که کشتههای ما در این جنگ از جندالله هستند و یاران امام زمان( عج). خداوند این نعمت را به همه رزمندگان عطا بفرماید. همه ما روزی از آب گندیدهای بیش نبودیم و سرانجام و عاقبت ما همان خاک شدن است، پس چرا این جان به جای اینکه رفته رفته به نابودی برسد و بپوسد آن را قبل از پوسیدن با خدای بزرگ معامله نکنیم. سخنی با امام امت و امت مسلمانمان، انتظار دارم که اسلام و روحانیت را بشناسید و دنبال روحانیت حرکت کنید، امیدوارم اسلام از ایران به تمام جهان به رهبری امام امت صادر شود و برای پدر و مادر عزیزم و همه عزیزان آرزوی رستگاری دارم. در ضمن دعا برای سلامتی و طول عمر امام امت را فراموش نکنید، از مال دنیا هر چه دارم یعنی حقوقم را برای کمک به حزب جمهوری اسلامی و جنگ زدگان بدهید. وصیتنامه علی اکبر برهانی در جبهه خونین شهر، 1361/2/7» انتهای پیام/ 111
[ یک شنبه 25 تیر 1396 ] [ 1:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
مراسم بزرگداشت شهادت مدافع حرم «بهرام مهرداد» روز دوشنبه 26 تیرماه در تهران برگزار میشود. کد خبر: ۲۴۷۹۱۷ تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۹ - 16July 2017 به گزارش دفاع پرس از تهران، یادواره شهید مدافع حرم «بهرام مهرداد» روز دوشنبه 26 تیرماه ساعت 17 الی 19 در حسینیه حضرت سیدالشهدا (ع) واقع در تهران، خیابان شهید عمرانی برگزار میشود. این مراسم با حضور خانواده معزز شهید والامقام، جانبازان و ایثارگران و عموم مردم همراه با مدیحهسرایی ذاکرین اهل بیت (ع) برگزار خواهد شد. انتهای پیام/ 151
[ یک شنبه 25 تیر 1396 ] [ 1:36 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
پیکر امیر «علی رزمی» از فرماندهان سابق لشکر 21 ارتش صبح امروز (یکشنبه 25 تیر) با حضور جمعی از فرماندهان نیروهای مسلح در تهران تشییع شد. کد خبر: ۲۴۷۹۴۸ تاریخ انتشار: ۲۵ تير ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۱ - 16July 2017 به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع پرس، پیکر امیر جانباز «علی رزمی» از فرماندهان سابق لشکر 21 حمزه نیروی زمینی ارتش صبح امروز (یکشنبه 25 تیر) از مقابل منزل وی در شهرک امید تهران تشییع شد. وی همچنین طراح ساخت کانال هندلی در عملیات فتح المبین بود. کانال هندلی در منطقه جنوب غربی رودخانه کرخه به طول 400 متر و عمق 170 سانتیمتر و عرض یک متر در جریان عملیات فتح المبین ساخته شد، که نفوذ رزمندگان اسلام از طریق این کانال به پشت سنگرهای دشمن سبب غافلگیری دشمن شد که فرار و شکست بعثیها در این منطقه را به دنبال داشت. انتهای پیام/221
تا خون در بدن دارم چهره ننگین منافقان را در تاریخ رسوا میکنم
ادامه مطلب
کرمانشاه در نخستین جشنواره تولیدات هنری و سینمایی دفاع مقدس درخشید
به گزارش دفاع پرس از کرمانشاه، مستند «مسیر طلوع» کار مشترکی از پوریا عساکره، مصطفی اخلاقی، حجتالله مردانی و احسان آبشینه و به تهیهکنندگی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کرمانشاه به عنوان برگزیده اول نخستین جشنواره ملی تولیدات هنری و سینمایی دفاع مقدس «فانوس» انتخاب و موفق به دریافت تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و هدیه نقدی مقام اول این جشنواره شد.
داوری آثار رسیده به جشنواره در بخش فیلمنامه نویسی، فیلمهای مستند، تلویزیونی، سینمایی و ... به عهده آقایان جمال شورچه، جواد اردکانی و انسیه شاهحسینی از هنرمندان و کارگردانان مطرح و نام آشنای کشور بوده است.
جشنواره ملی فانوس با هدف معرفی برترین آثار تولیدی ادارات کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استانها در حوزههای مختلف هنری دفاع مقدس با همت و تلاش سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس برگزار و به گفته دبیر اجرایی جشنواره در سالهای آینده نیز برگزار خواهد شد.
ادامه مطلب
شهادت «سید کمال» برایم جز شیرینی و حلاوت چیزی نداشت
به گزارش دفاع پرس از قزوین، به بهانه درگذشت ابوالشهیدحجتالاسلام حاج سید جواد موسوی فرزند آیتالله موسوی شالی خاطرهای از زبان آن مرحوم از لحظه شنیدن خبر شهادت فرزندش بیان میشود، که در ادامه میخوانید.
ادامه مطلب
لباس رزم پدر شهیدم افتخار دوران کودکیام بود
این نوع تفکر در آن سن و سال باید ریشه در اعتقادات و افکار انقلابی خانوادهتان داشته باشد. کمی از خانوادهتان برایمان بگویید.
خب قطعاً همین طور است. خانواده پدرم از چهار پسر و دو دختر تشکیل شده بود. پدرم اولین فرزند ذکور خانواده و متولد سال 1329 بود. پدربزرگ و مادربزرگم از سادات حسینی و طباطبایی بودند.
چرا نام فامیلیتان به آدینه تغییر پیدا کرد؟
تقریباً سال 1350 بود که پدربزرگ به همراه خانواده به ایلام بازگشت. بعد از معرفی خودش به مراکز نظامی به مدت دو ماه در قرنطینه نگهداری میشوند و بعد برای سکونت به دهلران میروند. آنجا ساواک به خانواده پدربزرگ ایراد میگیرند که منظور شما از بازگشتتان به ایران چیست؟ آمدهاید تا به آن آخوند (امام خميني (ره)) کمک کنید. آنها با طیف مذهبی موافق نبودند. پدربزرگم معمم بود. در نهایت مخالفت و نفرتشان از سادات و ذریه ائمه اطهار را بروز میدهند و فامیلی پدربزرگ و فرزندانش را به سه فامیلی جدا تغییر میدهند. فامیلی پدربزرگ را بالاجبار به سجادی، عموهای دیگرم را به اسکندری و فامیلی پدرم را به آدینه تغییر دادند. در اصل آنها میخواستند که آرامآرام سیادت را حذف کنند.
به شهید آدینه بپردازیم؛ ایشان چطور آدمی بودند؟
پدر در زمان شاه کارگری میکرد و دنبال رزق حلال بود. در شرکتهای مختلف سنگ معدن در اهواز کار میکرد. دامداری و کشاورزی هم انجام میداد. با این وجود اطلاعات مذهبی به روز و مفصلی داشت. یکی از مبارزان علیه رژیم شاه بود. با توجه به اینکه زبان عربیاش هم خوب بود از علاقهمندان به صحیفه سجادیه و قرآن بود. تحصیلات پدر مکتبی و حوزوی بود. عکسی هم از کلاسهای قرآنیاش به یادگار داشت. پدر را در یکی از راهپیماییها به خاطر شعارهایی که سر داده بود بازداشت میکنند اما با وساطت ریشسفیدهای شهر، آزادش میکنند.
بعد از پیروزی انقلاب هم که به جبهه رفتند؟
برای پدربزرگتان سخت نبود چهار پسرش در جبهه باشند؟
وقتی پدربزرگم با وجود آوارگی و چادرنشینی از جیره غذاییشان به جبهه کمک میکرد، قاعدتاً مخالف حضور فرزندانش در جبهه نمیشد. حتی این اقدامش مشوق عموها برای حضور در جهاد میشد. دشمن وارد زندگیشان شده بود و اگر خانهشان تصرف میشد ناموسشان هم به اسارت میرفت. پس خون علوی در وجودشان باعث شد تا از اسلام، دین و کشورشان دفاع کنند و در آن شرایط سکوت معنا پیدا نمیکرد.
شهید آدینه در چه عملیاتی حضور داشت؟
پدرم از همان اولین روزهای دفاع مقدس به جبهه رفت و در عملیاتی مثل محرم، والفجر 3 و الفجر 5 شرکت کرد و سرانجام در سال 1362 در روند اجرای عملیات والفجر 5 در چنگوله به شهادت رسید.با توجه به تسلط پدر به زبان کردی و عربی و توان جسمانیاش، مسئول گروهان و جانشین گردان 505 محرم میشود. درباره نحوه شهادت هم از زبان یکی از دوستان و همرزمان پدر که در 18 سالگي قطع نخاع شده بود شنیدهام که مو به تنم سیخ شد. ایشان روایت میکرد: شهید سیدعلی نور آدینه قبل از عملیات و شهادتش در جمع دوستان خوابی را روایت کرده بود. پدر گفته بود در خواب امام زمان (عج) را دیدم. ایشان پرسیدند: چه خواستهای از ما دارید؟ گفتم: آقا جان اگر ما سیدیم و اولاد پیامبریم، من دوست دارم در آن دنیا شرمنده مادرمان نشوم. آرزو دارم که شهادتم طوری رقم بخورد که سر نداشته باشم. میخواهم همچون جدم امام حسين (ع) سر از بدنم جدا شود و چون قمر بنی هاشم (ع)، دست و پایم جدا شود.
شما چقدر پدرتان را میشناسید؟
وقتی خبر شهادت پدر به گوش پدربزرگ رسید، گفت: خدا را شکر که آنچه خودت داده بودی را به بهترین شکل، با عزت و آبرو بردی. انالله و انا الیه راجعون. تو با افتخار زندگی کردی و با افتخار در راه جدت به شهادت رسیدی، اما برخی افراد نا آگاه به پدربزرگ خرده میگرفتند که تو چرا گریه نمیکنی مگر پسر بزرگت کشته نشده، پدربزرگ میگفت: نه، ایشان در راه جدش امام حسین (ع) رفته است. همه این صبوریها و استقامت پدربزرگ برای مقابله با هجمه منافقان و ضدانقلاب بود و تبلیغات سوئی که آنها در مورد خانواده شهدا داشتند.
در قسمتی از وصیتنامه این شهید بزرگوار آمده است: «چه زیباست به دور از دلهرههای گناه و خوف از بندگی، غرور، خودخواهی در امواج عشق الهی پرواز نمودن و در قربانگاه عشق به لقاءالله رسیدن، بدانکه: شرف مؤمن در به پا خاستن شب و عزت وی در بینیازی مردم، پس برادر نماز را به پای دار و کمک به مستمندان را هرگز فراموش نکن.... پدر عزیز و نور چشمانم وقتی به مسجد میروید پسر بزرگ مرا هم با خودتان ببرید تا از همین کودکی با معارف اسلامی آشنا شود و تو مادر خوب و مهربانم تو را به فاطمه زهرا (س) قسم میدهم که در انظار عموم برایم گریه نکنید. به یاد اباعبدالله الحسین گریه کنید که گریهکننده نداشت و چگونه مظلومانه شهید شد. از صدر اسلام تاکنون شهادت همراه ایثار و گذشت فیسبیلالله مردان خدا بوده است و شاد باشید، چراکه این افتخار و سربلندی نصیب شما همگی شده است که در راه الله و برای رسیدن به هدفی والا به شهادت رسیده است و راه مرا در هر سنگر و از هر طریق که میتوانید ادامه دهید.
ادامه مطلب
یادواره 6 شهید دوران دفاع مقدس در یزد برگزار میشود
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، به مناسبت سالروز شهادت «محمدحسن رضایی»، «علیمحمد شکری»، «اصغر بنافتیزاده»، «جلال بندکار»، «مهدی صادقیان» و «اکبر یاورپناه»، مراسم سالگرد این شهدای والامقام از شامگاه یکشنبه 25 تیرماه به صورت جداگانه در یزد برگزار میشود.
ادامه مطلب
تولید سریال شهید باکری منوط به وضعیت مالی تلویزیون است
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، «پرویز شیخ طادی» کارگردان سینما و تلویزیون با اشاره به تولید سریال «سربازان عاشورا» گفت: قرار بود تا سریالی را درباره خانواده شهید مهدی و حمید باکری بسازیم. این مجموعه به نگارش درآمد اما دو سال است که منتظر ثبات وضعیت مالی تلویزیون هستیم؛ اگر دوستان تمایل داشتند ما اقدام میکنیم. به این دلیل که برادران باکری از فرماندهان لشکر عاشورا بودند، اسم این مجموعه نیز سربازان عاشورا نام گرفت.
وی در پاسخ به این سوال که مدیران تلویزیون میگویند سازمان برای تولید آثار نمایشی مشکل مالی ندارد نیز بیان داشت: واقعیت این است که در این دو سال مدام به ما میگویند اگر مشکل مالیمان حل شود، میتوانیم به شهدا هم برسیم، اما تا وقتی که مشکل مالی داریم، نمیتوانیم سریال در خوری را برای شهدا بسازیم. میگویند در چنین شرایط مالی برنامههایی نظیر دورهمی و خندوانه که دارای اسپانسر هستند، میتوانند بهراحتی تولید شوند و اگر سرمایهدار برای تولید اینگونه سریالها قدم پیش نگذارد به این دلیل که شهدا سرمایهای ندارند، نمیتوانیم برای این عزیزان سریالی را تولید کنیم.
این کارگردان ادامه داد: خیلی جالب است به محصولی که شهدا تقدیم ملت ایران، حاکمان، دولتمردان و مسئولان کشور کردند، میز و صندلی برایشان گذاشتند، توجه نمیشود و الان شهدای ما در این میان سهمی ندارند. البته آنها نیازی هم به چنین کارهایی نخواهند داشت. اما فرزندان همین مسئولان به شهدا نیاز دارند و همانها وقتی پای برخی از سریالهای تلویزیون مینشینند، ممکن است طور دیگری بزرگ شوند.
وی در ادامه بیان داشت: در حال حاضر رئیس رسانه ملی، رئیس سابق رسانه ملی، وزیر ارشاد، رئیسجمهور و... همهشان فرزند و نوه دارند و نسل آینده برایشان مهم است. اگر نتوانند فرهنگ درستی، مملو از تخصص، ایمان و از خودگذشتگی را زنده نگه دارند و با همین سبک و سیاق جلو بروند، خودشان جزو بزرگترین متضررهای ایران خواهند بود.
شیخ طادی در ادامه افزود: متأسفانه تلویزیون ما سرمایهدار شده و یک جریان مصرفگرایی در حوزه تبلیغات دارد و به شدت تبلیغ مصرف میکند و شما هیچ تبلیغی نمیبینید که صرفهجویی را ترویج دهد. مقاومت در اقتصاد، مقاومت در نفس را نمیبینید و فقط میگویند پول بدهید و مصرف کنید که کارخانههای خارجی چرخشان بچرخد!
شیخ طادی با اشاره به مشکلات مالی تلویزیون گفت: مشکلات مالی تلویزیون و تحقیری که در مقابل پولی که میخواهد از دولت بگیرد، به این دلیل است که حوزه فرهنگ و سازمان صداوسیما در کشورمان نهاد مستقل نیست و باید هزینه خود را از دولت بگیرد، اما اگر دولت همراه و دوست و علاقمند باشد و احساس کند رسانهها و فرهنگ و تشکیلاتش با آنها هستند، ممکن است بودجهای به آنها اختصاص دهد، اما اینکه مدام دست صداوسیما به سمت دولت دراز باشد، صاحب هیچ چیز نیست، چه الف ویژه و چه سریالهای دیگر.
وی ادامه داد: اندیشه سازمان صداوسیما و حوزه فرهنگ مستقل نمیشود و روی ریل سرمایهداری و کسبوکار دیگران حرکت کرده و برای آنها تلاش میکند و هرچه آنها پیش رویش بگذارند، باید اندیشهشان را پیاده کند.
این کارگردان با اشاره به اینکه تلویزیون تا الان نتوانسته سریالی را جهانی کند، بیان داشت: تا الان صاحب اثر و سازندگان سریالها توانستهاند اثری را جهانی کنند و تلویزیون فقط میتواند زمینهای را فراهم کند تا بهطور عادلانه جای رشد شخصیتهای فرهنگی و هنری مستقل باشد. اگر این زمینه آماده شود، میتوان شاهد اتفاقات خوبی بود.
وی درباره ویژگیهای سریالهای الف ویژه در تلویزیون نیز گفت: در حال حاضر این دست از سریالها در وهله اول سرمایه میخواهد و بعد اراده و ایمان، درحالیکه در گذشته اول اراده و ایمان میخواست و بعد سرمایه.
ادامه مطلب
جان خود را قبل از پوسیده شدن با خدا معامله کنیم
ادامه مطلب
برگزاری آیین گرامیداشت شهید «بهرام مهرداد» در تهران
ادامه مطلب
پیکر امیر «علی رزمی» در تهران تشییع شد
در این مراسم امیر سرلشکر «حسین حسنی سعدی»، حجت الاسلام و المسلمین «عباس محمدحسنی» رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش، امیر سرتیپ «کیومرث حیدری» فرمانده نیروی زمینی ارتش، امیر سرتیپ «احمد دادبین» فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش، امیر سرتیپ «ناصر آراسته»، حجت الاسلام و المسلمین «محمد قاسم وفا» و امیر سرتیپ «سیدحسام هاشمی» حضور داشتند.
امیر رزمی از یادگاران دوران دفاع مقدس بود که در منطقه کردستان و محورهای عملیاتی جنوب و غرب کشور در کنار شهید صیاد شیرازی حضوری موثر داشت.
امیر بازنشسته «علی رزمی» که از فرماندهان لشکر 21 حمزه تبریز بود، جمعه شب پس از تحمل دورهای بیماری دار فانی را وداع گفت و به خیل همرزمان شهیدش پیوست.
ادامه مطلب