دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

توصیه شهید «محمدرضا سنجرانی» محقق شد+ تصویر

توصیه بسیجی شهید مدافع حرم «محمدرضا سنجرانی» که به تازگی به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، محقق شد.

کد خبر: ۲۶۰۲۲۴

تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۵ - 02October 2017

به گزارش دفاع پرس از مشهد، بسیجی شهید مدافع حرم «محمدرضا سنجرانی» که به تازگی به درجه رفیع شهادت نائل  آمده است در فایلی صوتی از برادرش می­­‌خواهد که بعد از شهادتش ذیل تصاویری که با شهید مدافع حرم «حسن قاسمی ­دانا» گرفته، یک بیت شعر که برگرفته از روحیه حسینی این شهید والامقام است، آورده شود.

 

در این فایل صوتی شهید سنجرانی عنوان می­‌کند: «پارسال اربعین جای شما خالی به یکی از آقایان مداحان مشهدی نزدیک حرم امام حسین(ع) شعری خواند که یک بیت اش برای من خیلی قشنگ بود وصیت کردم به برادرم که اگر ان‌شاءالله رفتم و به حسن قاسمی رسیدم، زیر عکس های مشترکی که من و حسن داریم این بیت را بنویسند. 

عاشقان بی کفن‌ها با کفن بیگانه‌اند

روی جسم پاره­‌ی ما بوریا باید کشید

 

تصویر/ توصیه شهید «محمد رضا سنجرانی» محقق شد

انتهای پیام/ 




ادامه مطلب

[ دوشنبه 10 مهر 1396  ] [ 5:51 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

تصاویر/ طلبه شهید مدافع حرم محمد کیهانی

طلبه شهید مدافع حرم «محمد کیهانی» از رزمندگان خوزستانی بود که در روز چهارم محرم 1437 به تاریخ هشت آبان 1395 بر اثر اصابت تیر به سر، در بیمارستان حلب بستری شد و همان جا به درجه رفیع شهادت نائل آمد. وی ششمین شهید مدافع حرم شهرستان اندیمشک و اولین شهید روحانی مدافع حرم این شهرستان محسوب می‌شود.

کد خبر: ۲۶۰۲۴۵

تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۰ - 02October 2017

طلبه شهید مدافع حرم محمد کیهانی

 طلبه شهید مدافع حرم محمد کیهانیشهید محمد کیهانی سر سفره عقدپدر و مادر طلبه شهید مدافع حرم محمد کیهانیاز راست (نفر دوم طلبه شهید محمد کیهانی) طلبه شهید مدافع حرم محمد کیهانیاز راست (نفر اول  طلبه شهید مدافع حرم محمد کیهانی) طلبه شهید مدافع حرم محمد کیهانی طلبه شهید مدافع حرم محمد کیهانیمراسم تشییع پیکر  طلبه شهید مدافع حرم محمد کیهانی




ادامه مطلب

[ دوشنبه 10 مهر 1396  ] [ 5:51 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

اثر نقاشی «به‌زودی لشکر شهدا» رونمایی می‌شود

دومین اثر نقاشی عبدالحمید قدیریان با موضوع شهادت شهید محسن حججی در نگارخانه سوره حوزه هنری رونمایی می‌شود.

کد خبر: ۲۶۰۲۶۴

تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۰ - 02October 2017

اثر نقاشی «به‌زودی لشکر شهدا» رونمایی می‌شود

به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، رونمایی از دومین اثر نقاشی استاد عبدالحمید قدیریان با موضوع شهادت پاسدار مدافع حرم، شهید محسن حججی، با عنوان «به‌زودی لشکر شهدا»، سه شنبه 11 مهرماه 1396 در نگارخانه سوره حوزه هنری برگزار خواهد شد.

همچنین در ادامه رونمایی از آثار هنرمندان انقلاب با موضوع شهادت پاسدار مدافع حرم، محسن حججی، یکی دیگر از آثار نقاشی عبدالحمید قدیریان  در نگارخانه سوره حوزه هنری رونمایی خواهد شد.

عبدالحمید قدیریان در توضیح مشخصات این اثر گفت: این تابلو نقاشی در ابعاد 150 در 120 سانتی متر و با تکنیک رنگ و روغن آماده شده است.

وی راجع به مضمون اثر نیز گفت: در این اثر تلاش کردم تا نگاه آسمانی به شهادت شهید حججی را به تصویر بکشم.

مراسم رونمایی تابلو نقاشی «به‌زودی لشکر شهدا» اثر استاد عبدالحمید قدیریان با حضور صاحب اثر، مسئولان هنری، هنرمندان و هنردوستان، روز سه‌شنبه 11 مهرماه و از ساعت 15:30 در نگارخانه مرکز تجسمی حوزه هنری واقع در خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ برگزار می شود.

 

انتهای پیام/ 121 




ادامه مطلب

[ دوشنبه 10 مهر 1396  ] [ 5:51 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

وصیت‌نامه شهید داوود غلام‌نژاد/ پس از شهادتم کوچه‌ها را چراغانی کنید

شهید غلام‌نژاد در وصیت‌نامه خود آورده است: از همه شما مى‌خواهم كه كوچه‌ها را چراغانى كنيد تا به چشم كسى نخورد كه اين مجلس ختمى است و هر وقت خواستيد قوم و خويشان را صدا كنيد، براى آن‌ها كارت عروسى بفرستيد و همه شما با چادر سفيد در عروسى حاضر شويد.

کد خبر: ۲۶۰۲۶۷

تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۵ - 02October 2017

وصیت‌نامه شهید داوود غلام‌نژاد/ پس از شهادتم کوچه‌ها را چراغانی کنید

به گزارش خبرنگار ساجد، شهيد «داوود غلام‌نژاد» دوم شهریور 1346، در اراک چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران درآمد. شهید غلام‌نژاد معاونت گردان لشکر 10 حمزه سيدالشهدا را برعهده داشت. وی سرانجام 26 اردیبهشت 1365 در منطقه عملیاتی حاج عمران به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

متن وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است در ادامه می‌خوانید:

«بسمه تعالى

با سلام و درود بى كران به روان پاک طيبه شهدا و درود و سلام خدمت آقا امام زمان و نايب بر حقش امام خمينى و اميد امام آيت الله منتظرى و با درود بر اسرا، مفقودين، مجروحين، معلولين.

خوشا آنانكه بر اين عرصه خاک

چو خورشيدى درخشيدند و رفتند

خوشا آنانكه با ايمان و اخلاص

حريم دوست بوسيدند و رفتند

خوشا آنانكه از پيمانه دوست

شراب عشق نوشيدند و رفتند

خدايا! بارالها! تو مرا خواندى و من دعوت تو را اجابت و به سوى بيت المقدس تو روانه شدم تا در اين مكان كربلايى ديگر پيدا كنم، خدايا! من از تو مى‌خواهم مرا به درجه رفيع شهادت برسانى و خونم در سنگ فرش و خيابان‌هاى داغ بيت المقدس روانه سازى و اجازه دهى من در خونم بغلطم. بارالها! من دوست دارم شمع باشم در سياهى و تاريكى شب بسوزم و اطراف تاريک خود را روشن سازم و نورى در راه گمراهان باشم، خدايا! بگذار تا من تا آخر بسوزم.

خدايا! وجودم را به تباهى مكش و از من خاكسترى بجا مگذار. بارالها! معبودا و اى معشوق من، من دوست دارم خودم چون مشعلى تابان بسوزم و بر راه گمراهان كه در گمراهى هستند روشنايى بخشم.

بارالها! من گنهكارم من در دريايى از گناه كه خود پديد آورده‌ام غوطه ورم و دست و پا مى‌زنم و در حال غرق شدنم.

خدايا! درياى گناه مرا بسوى خود مى‌كشد. خدايا! تو خود مرا نجات ده كه تنها اميدوارى من به توست. خدايا! من گنهكارم ولى حتى در هنگام گناه باز به ياد تو بودم و به ياد عذاب آخرت و رنج و مشقت عذاب تو بودم و سعى كردم انسانى پاک باشم.

خدايا! بارالها، معبودا، معشوقا، احترام و افتخار شهادت و عظمت آن را نصيب من كن و هر روز كه خواستى من را بسوى خود دعوت كنى متن دعوتنامه را شهادت قرار بده. خدايا! به پدران و مادران شهدا صبر جزيل‌ و اجر عظيم عنايت كن، بر مردم ما شجاعت، شهامت، دليرى و عزت نصيب بفرما. خدايا! به احترام ما حفظ حجاب و عفت و به پسران ما عزت و دليرى عنايت فرما. خدايا! پروردگارا، معبود من تمام مسلمين را كه در فكر خدمت و يارى مسلمين هستند حفظ فرما و همه را از عذاب آخرت باز دار. خدايا! بارالها من گنهكارم ولى خدايا همانطور كه در قنوت نماز مى‌گويم «ربنا اتنا فى الدنيا حسنه و فى الاخره حسنه و قنا عذاب النار و عذاب القبر»، اى پروردگار من به من و ساير مسلمين بزرگوارى در دنيا و آخرت عطا فرما و ما را ازعذاب آخرت باز دار و دوباره همانطورى كه در نماز مى‌گويم: «اياک نعبد و اياک نستعين اهدنا لصراط المستقيم» خدايا تنها تو را مى‌پرستم و از تو يارى مى‌جويم. خدايا! ما را به را راست هدايت فرما و خدايا تو را به پنج تن آل عبا تو را به خاتم الانبياء و تو را به حق على سيد اولياء تو را به فاطمه سيد النساء و تو را به حق حسن و تو را به حق حسين سيد الشهداء قسمت مى‌دهم مرگ مرا شهادت قرار بده و دوست دارم همانند برادرم كه در هنگام شهادت سه نشانه در بدن داشت، باشم مثل مادر بزرگوارمان فاطمه زهرا سه نشان بر بدن داشته باشم يكى اين كه مانند بازوى تازيانه خورده فاطمه به بازويم زخمى يا قطع شود، دوم اين كه مانند پهلوى شكسته فاطمه زهرا پهلويم زخمى شود و سوم اينكه همانند پاهاى زخمى و رنجور فاطمه زهرا پاهايم قطع يا زخمى شود.

وصيتى به پدر و مادرم دارم كه هر وقت بر سر نعش من آمدند چشم‌هاى مرا باز بگذارند تا كوردلان ببينند كه ما با چشم باز اين راه را انتخاب كرده‌ايم و دست‌هاى مرا باز بگذارند تا مال دوستان ببينند كه مال در جهان آخرت كه به درد انسان نمى‌خورد و او را از آتش باز نمى‌دارد و بدانند كه ما با دست خالى رفته‌ايم و از همه شما مى‌خواهم كه كوچه‌ها را چراغانى كنيد تا به چشم كسى نخورد كه اين مجلس ختمى است و هر وقت خواستيد قوم و خويشان را صدا كنيد، براى آن‌ها كارت عروسى بفرستيد و همه شما با چادر سفيد در عروسى حاضر شويد و از شما مى‌خواهم كه در ختم من گريه نكنيد درست است كه گريه كردن براى شهيد ثواب دارد و به قول امام گريه كردن براى شهيد انقلاب را زنده نگه داشته است و نيز حضرت آدم براى امام حسين گريه كرد. مى‌خواهيد گريه كنيد كم و در خفا گريه كنيد و از برادرانم مى‌خواهم دنباله‌رو راه من باشند و از خواهرانم مى‌خواهم كه زينب وار راه مرا ادامه دهند و از پدر و مادرم و خانواده‌ام خواستارم كه مرا حلال كنند و از تمام زنان مى‌خواهم كه دخترانشان را زينب وار تربيت كنند و پسرانشان را حسين وار تربيت كنند و تو را به خدا امام و ولايت فقيه را تنها نگذاريد.»

انتهای پیام/ 181




ادامه مطلب

[ دوشنبه 10 مهر 1396  ] [ 5:50 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شهید ستاری به روایت فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم‌الانبیاء

امیر اسماعیلی گفت: شهید ستاری در رادار بندر امام، بر اساس طرح «زمان‌بندی» به مجرد کشف هواپیما، دستور خاموش کردن رادار مادر را به صورت لحظه‌ای صادر می‌کرد.

کد خبر: ۲۶۰۲۰۷

تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۴ - 02October 2017

شهید ستاری به روایت فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم‌الانبیاءبه گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، در 200 سال گذشته، یعنی از زمان «فتحعلی شاه قاجار» به بعد، نزدیک به یک میلیون کیلومتر مربع از خاک ایران جدا شده است؛ اما برخلاف پشتیبانی قدرت های بزرگ از رژیم بعث عراق در دوران جنگ تحمیلی، روند مذکور ادامه پیدا نکرد و سرفصل جدیدی از تاریخ ایران را به ثبت رساند. در این جنگ، با رشادت های مثال زدنی و به یادماندنی رزمندگان ایرانی، نه تنها یک وجب از خاک ایران در دست نیروهای عراقی باقی نماند، بلکه عراق به عنوان کشور متجاوز به دنیا معرفی شد.
 

در 31 شهریور 1359 رژیم بعثی عراق با طرح قبلی و با هدف برانداختن نظام جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار را علیه ایران اسلامی آغاز کرد. صدام حسین رییس جمهوری رژیم بعث  با ظاهر شدن در برابر دوربین‌های تلویزیون عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر، آغاز تجاوز رژیم بعثی به خاک ایران را اعلام کرد.

 

شهید منصور ستاری که چندسال پس از جنگ به شهادت رسید از جمله فرماندهان ارتش بود که نقش موثری در روند دفاع داشت. در بررسی کارنامه شهید منصور ستاری نقاط درخشنده فراوانی وجود دارد که در این مطلب به تعدادی از آنها اشاره شده است:
 
پوشش نفتکش ها؛ نمونه ای از «طراحی دفاعی» ستاری

در روزهای دفاع مقدس بزرگ ترین مشکل کشورمان فروش نفت و حفظ معیانات نفتی از دست حمله نظامی نیروهای بعثی صدام بود. از آنجا که فروش نفت برای کشور بسیار ضروری و منبع تأمین اعتبار ارزی و ریالی برای امور جاری و نیز نیازمندی‌های جنگ تحمیلی بود، دشمن بعثی و حامیان او از جمله امریکا، بشدت سعی داشتند تا با انهدام کشتی‌های تجاری و نفتکش‌ها در روند تجارت بین‌المللی ایران اخلال کنند.

شهید ستاری با آگاهی از هدف‌های خصمانه و تخریبی دشمن، به ایجاد شبکه‌های به هم تنیده پدافندی و گشت همیشگی هواپیماها مصمم شد. او با اسکورت کامل و دفاع مستمر و جانانه نیروی هوایی از این منابع حیاتی، جهان را به تعجب واداشت. در طول جنگ تحمیلی، حفاظت از این منابع اقتصادی، از اقدامات و جانفشانی‌های عقابان تیزپرواز و کارکنان پدافندی نیروی هوایی، با فرماندهی و مدیریت این شهید بزرگوار بود.

نگهداری مجتمع پتروشیمی بندرامام، حفاظت از میدان گازی کنگان و مواردی نظیر اینها یادآور اقدامات و جانفشانی‌های عقابان تیزپرواز و پرسنل پدافندی نیروی هوایی تحت فرماندهی و مدیریت این بزرگوار همیشه به یادماندنی است.

ستاری فرمانده مبتکر پدافندی

سورنا ستاری فرزند شهید ستاری در خصوص طرح‌ های ابتکاری آن فرمانده نابغه نیروی هوایی می گوید: «شبکه کردن رادارهای کشور در زمان جنگ که میلیاردها دلار خرج داشت و با صد میلیون دلار انجام شد که صدها رادار کوچک و بزرگ را در شبکه وصل کنیم و در سیستم دفاعی استفاده شود از ابتکارات و اقدامات ارزشمند شهید ستاری است

ناگفته هایی از نقش شهید ستاری در پدافند هوایی

فرزاد اسماعیلی که از شاگردان شهید ستاری در دانشگاه هوایی بوده است، در خصوص شهید ستاری و نقش وی در عملیات های دفاع مقدس می گوید: «اگر نیروهای جوان تر این افتخار را نداشته اند که در جنگ حضور داشته باشند، اما حلاوت زنده نگه داشتن خاطرات دفاع مقدس، از جنس حلاوت حضور در دفاع مقدس است. درست مثل پاسداشت عاشورا و تاسوعا.

فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء ادامه می دهد: خداوند در قرآن تصریح فرمودند که من، عدد زیاد دشمن را در نظر شما (مسلمانان) کم جلوه دادم و تعداد کم شما را در چشم دشمن زیاد به نظر آوردم. برای ما در عملیات والفجر 8 این آیه  تکرار شد. راه کنشی (تاکتیکی) که شهید ستاری در این عملیات بر اساس نبوغی که داشت مورد استفاده قرار داد، منحصر به فرد بود. ما اصلاً تا دوره جنگ، چیزی به نام «پدافند متحرک» نداشتیم، ولی شهید ستاری چندین شیوه را هم زمان به مرحله اجرا در آورد. یکی از ابتکارات شهید ستاری در دوران دفاع مقدس، آن بود که طرح خاموش بودن رادار جستجوی هاوک را به اجرا گذاشت. مشکل آن بود که در زمان حمله این رادار به دلیل کارکردی که داشت، خیلی زود مورد توجه قرار می گرفت و از سوی دشمن تلاش می شد تا خیلی سریع مورد هدف قرار گیرد.

اسماعیلی همچنین ابراز می کند: شهید ستاری در رادار بندر امام، بر اساس طرح «زمان بندی» به محض کشف هواپیما، دستور خاموش کردن رادار مادر را به صورت لحظه ای صادر می کرد. در این شرایط با روشن شدن رادار جستجو و ره گیر هاوک و مشخص شدن سمت و زاویه، عملاً این امکان را که دشمن بتواند با شناسایی رادار مادر، تهدید اولیه هواپیماهایش را از بین ببرد، سلب می کرد. پیروی از این شیوه است که منجر می شود در عملیات والفجر هشت بیش از 70 فروند هواپیما و بالغ بر 10 فروند بالگرد دشمن ساقط شود.»

دستور ستاری برای استفاده از رادار هایپاور

احمدی یکی دیگر از همرزمان شهید ستاری درباره عملکرد این شهید در زمینه های پدافندی در دوران جنگ تحمیلی می گوید: «شهید در تمام اجزاء پدافند اشراف داشتند و دستورات ایشان دستوراتی سازنده و به جا بود. در روز اول عملیات والفجر هشت خاطرم هست که ما روزی که سایت را آوردیم جناب حمیدیان در آنجا حضور داشتند و به محضی که ما وارد سایت شدیم منطقه را بمباران کردند.»

او ادامه می دهد: «آن روز تعدادی از دستگاه های ما در آنجا آسیب دید و فرمانده سایت که آقای تهرانچی بودند ترکش خوردند. شهید ستاری پشت تلفن به ما گفتند برو فلان کار را انجام بده. گفتم: «آقا چشم من نمی بینه.» شهید ستاری گفت: «هرچی که من میگم رو انجام بده و کاریت نباشه.» گفتم «چشم»، و بنا به دستور ایشان ما برای اولین بار تاکتیک به کارگیری رادار هایپاور بدون تجهیزات را استفاده کردیم و نتیجه کار، موفقیت آمیز بود. ما با استفاده از این تاکتیک توانستیم برای عملیات رزمی که در منطقه انجام می شد با سرعت فوق العاده تغییر تاکتیک بدهیم و با این کار، موقعیت ما حفظ شد.»

 

امیر سرلشگر منصور ستاری فرمانده پدافند و نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در 15 دی 1373 در سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی فرودگاه اصفهان به همراه تعدادی از افسران بلندپایه نیروی هوایی و همرزمان اش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.


انتهای پیام/




ادامه مطلب

[ دوشنبه 10 مهر 1396  ] [ 5:50 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

هلا! می‌روم تا که منزل به منزل؛ برای تو از عشق، پیمان بگیرم

نامگذاری روز یازدهم ماه محرم به نام اسرای حماسه کربلا از دیرباز در شعر شاعران آئینی نمود داشته است.

کد خبر: ۲۶۰۲۸۴

تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۵:۲۲ - 02October 2017

هلا! می‌روم تا که منزل به منزل؛ برای تو از عشق، پیمان بگیرمبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، یازدهم ماه محرم الحرام، یعنی روز تجلیل از اسرا و مفقودان، یادآور مظلومیت‌های اسوه و قلّه صبر و مقاومت، حضرت زینب کبری(س) است؛ مظلومیت‌هایی که از شام غریبان به اوج رسید و در شعر شاعران آئینی ایران زمین و روضه های منظوم مداحان اهل بیت(ع) هم جلوه گر است.


باید گفت نهضت امام حسین(ع)، از آن جهت زنده ماند که راویان و پیام رسانانی مانند حضرت امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) داشت.

از این رو وقایع اسارت خاندان اهل بیت (ع) و پیام رسانی حضرت امام سجاد (ع) و حضرت زینب(س) در کنار مظلومیت‌های فراوان آنان پس از واقعه عاشورا، از جمله نکاتی است که در شعر شاعران آئینی مورد اشاره قرار گرفته است.

شاید بتوان گفت که یکی از مشهورترین اشعار در این زمینه، شعر «سِرِّ نی» از قادر طهماسبی، متخلص به «فرید» است که نبودن حضرت  زینب (س) را سبب «ماندن کربلا در کربلا» می‌بیند و در بخشی از شعر خود چنین می‌سراید:

سِرِّ نی در نینوا می ماند؛ اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

چهره ی سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ
پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود

چشمه ی فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود

حبیب الله چایچیان هم از دیگر شاعرانی است که شام غریبان خاندان شهدای کربلا و مظلومیت حضرت عقیله بنی هاشم (س) را چنین به تصویر می کشد؛ شعری آتشین که از زبان امام سجاد(ع)، آن حال و هوا را توصیف می کند:

خیمه‌ها می سوزد و شمع شب تارم شده
در شب بیماری ام، آتش پرستارم شده

ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم
از چه دیگر شعله ها یار دل زارم شده

پیش از این سقای ما بودی علمدار حسین
امشب اما جای او آتش علمدارم شده

ای فلک جان مرا هر چند می خواهی بسوز
مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده

جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند
در شب تنهایی ام تنها همین یارم شده

من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم چو شمع
از چه دیگر شعله ها شمع شب تارم شده

بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست
دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده؟

جز دو چشمم هیچکس آبی بر این آتش نریخت
مردم چشمان من تنها وفادارم شده

گر گلستان شد به ابراهیم آتشها ولی
سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده

شعله‌های کربلا آتش به جانم زد «حسان»
آتشین از این جهت ابیات اشعارم شده

و این نیز شعری از علی صالحی که آغاز هجرت زینب کُبری (س) را از کربلا و بدون حضور برادر اینچنین نوحه می خوانَد:

آه از آن روز که جان از تن خواهر می رفت
سنگ‌ها بال زنان سوی برادر می رفت

آسمانها و زمین داشت به هم می پیچید
سمت گودال کسی دست به خنجر می رفت

ساعتی بعد که آتش به حرم بر پا شد
همه سرها به روی نیزه ی لشکر می رفت

خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست
بین گهواره ی خالی دل مادر می رفت

از یتیمان حرم نیز غنیمت بردند
گوشواره که نه گیسو پی معجر می رفت

نیمه شب با عجله داشت خبر را می برد
یک نفر در طمع جایزه با سر می رفت

محمد رسولی هم، سفر حضرت زینب (س) با سر برادر را سفری عاشقانه می خوانَد و چنین نوحه سرایی می کند:

سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم
       
سراغ سرت را من از آسمان و
سراغ تنت از بیابان بگیرم
       
تو پنهان شدی زیر ِانبوهِ نیزه
من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم
       
حسین! خونِ حلقوم ات آبِ حیات است
من از بوسه بر حنجرت جان بگیرم
       
رسیده کجا کار ِزینب که باید
سرت را من از این و از آن بگیرم
       
کمی از سر ِنیزه پایین بیا تا
برایِ سفر بر تو قرآن بگیرم
       
تو گفتی که باید بسوزم، بسازم
به دنیایِ بعد از تو آسان بگیرم
       
قرار ِمن و تو شبی در خرابه
پی ِگنج را کُنج ِویران بگیرم
       
هلا! می ‌روم تا که منزل به منزل
برایِ تو از عشق پیمان بگیرم

غلامرضا سازگار متخلص به «میثم» هم به عنوان یکی از پیشکسوتان و مفاخر شعر آئینی، اشعار متعددی در این مناسبت جانسوز دارد که تنها به بیان یکی از آنها بسنده می کنیم:

آفرینش از صدای واحسینا پر شده
گوئیا در قتلگه، زهراست، مهمان حسین

ماه! خاکسترنشین شو، آسمان، با من بسوز
کز تنور آید به گوشم صوت قرآن حسین

شعله آتش برآید از دل آب فرات
خونْ جگر دریاست، بر لبهای عطشان حسین

مهر، از دریای خون بگذشته و کرده غروب
ماه، تابد از فلک بر جسم عریان حسین

نیزه ‌ها شمشیرها کردند جسمش چاک ‌چاک
اسبها دیگر چه می‌ خواهند از جان حسین

نیست آثاری دگر از بوسه ی خون خدا
جای سیلی مانده بر رخسار طفلان حسین

همسر خولی نگه کن بر روی خاک تنور
اشک غربت می ‌چکد از چشم‌گریان حسین

باغبان وحی، کو؟ تا بنگرد یک نیمروز
گشته پرپر، اینهمه گل از گلستان حسین

آتش از روز ولادت در درونش ریختند
«میثمِ» دلسوخته شد، مرثیه‌ خوان حسین

مهدی پورپاک هم از زبان حضرت عقیله بنی هاشم (س)، مرثیه ای استخوان سوز با امام حسین (ع) دارد:

خبری نیست از تو و کفن ات
یوسف من کجاست پیرُهن ات
      
یادگاری ز جنگ حک شده است
مُهری از سمِّ اسب روی تن ات
       
تا خود حشر بر سنان لعنت
که فرو کرده نیزه در دهن ات
       
 پیرمردان ناتوان حتّی
با عصا می زدند بر بدن ات
       
همه جا را سیاه می دیدی
به فدای نفس نفس زدن ات
       
استخوانهای سینه ی تو شکست
شمر وقتی که روی سینه نشست
       
آینه بودی و ترک خوردی
از همه بی هوا کتک خوردی
       
قتلگاهت نگو که غوغا بود
سر پیراهن تو دعوا بود
       
کاش مادر نبود در گودال
از بد روزگار امّا بود

و اکنون شعری جانسوز از علیرضا خاکساری را به نظاره می نشینیم:

انگار که ختم غائله می کردند
با حکم امیر ولوله می کردند
      
با چکمه و یا که اسب تازه نفسی
بر روی تن تو هروله می کردند
       
یک عده ی هرزه، لاابالی، رقاص
بالای سر تو هلهله می کردند
       
یک عده که از فرات بر می گشتند
آب تعارف شمر و حرمله می کردند
       
کعب نی و تازیانه و سر نیزه 
آماده برای قافله می کردند 
       
ای کاش برای حفظ حرمتها هم 
تعیین حدود فاصله می کردند 
       
در شام کسانی که سرت چرخاندند
از شمر تقاضای صله می کردند

اگرچه این مصیبت عظمی را پایانی نیست؛ اما این گفتار را با شعری از محمد فردوسی به پایان می آوریم؛ شعری که پایان بخش ۱۱ شب عزاداری امام حسین (ع) و یاران و اصحاب باوفا و خاندان مظلومش است و اشاره ای هم به صاحب عزای حقیقی این نوحه های انسان ساز  دارد:

از لحظه ای که با تو شدم آشنا حسین
احساس می کنم که شدم از شما حسین
    
وقت تولّدم که مؤذّن مرا گرفت
در گوش من به جای اذان گفت یا حسین
       
آسوده خاطرم ز عذاب و فشار قبر
آنجا حساب آن دو ملک هست با حسین
       
رغبت نمی کنم که روم جای دیگری
وقتی که هست نزد تو دارالشّفا حسین
       
هر کس برای ماتم تو گریه می کند
باشد به زیر پرچم خیرالنّسا حسین
       
هرکس که خرج کرده خودش را برای تو
ترسی ندارد از غم روز جزا حسین
       
دارم امید اینکه شما بعد مُردنم
خاکم کنید در حرم کربلا حسین
       
نزدیک یازده شب است آقا گذشته است
امّا ندیده ام رخ صاحب عزا حسین
       
امشب بیا دعا بنما منتقم رسد
تا که شَوَم ز مهر تو حاجت روا حسین

 

منبع: مهر 




ادامه مطلب

[ دوشنبه 10 مهر 1396  ] [ 5:50 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

پدرم با مال و جانش از نهضت امام دفاع می‌کرد

رضا زمردکار گفت: پدرم خدابیامرز از قیام 15 خردادماه سال 1342 فعالیت‌های انقلابی‌اش را آغاز کرده بود. در این مسیر هم کمک مالی می‌کرد و هم جانی، اما با شروع انقلاب فعالیت‌هایش تشدید شد.

کد خبر: ۲۶۰۲۸۵

تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۵:۳۳ - 02October 2017

پدرم با مال و جانش از نهضت امام دفاع می‌کردبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، مهرماه سال 1359 بود که خبر شهادت احمد زمردکار از خیران برهه انقلاب میان بازاریان صنف طلا و جواهر تهران منتشر شد. وی که از پیشکسوتان بازار تهران و خادم افتخاری حرم امام رضا(ع) بود، از قیام 15 خردادماه سال 1342 گرفته تا شروع جنگ در مناطق غربی کشور فعالیت می‌کرد و عاقبت در یکی از مأموریت‌ها وقتی می‌خواست محموله‌ای از دارو را به دست شهید چمران برساند، در مسیر قصر شیرین به شهادت رسید.

 

صحبت از حاج احمد، مَثَل همان مجاهدانی است که در قرآن از آنها با عنوان کسانی یاد می‌شود که با مال و جانشان از حق پشتیبانی می‌کنند. در آستانه سی‌وهشتمین سالگرد شهادت حاج احمد زمردکار، در گفت‌وگو با فرزندش رضا زمردکار بیشتر با این شهید بزرگوار آشنا می‌شویم.

در پرونده جهادی شهید زمردکار فعالیت در قیام 15 خرداد 42 هم دیده می‌شود. ایشان متولد چه سالی بودند؟ کمی از خانواده‌تان بگویید.

پدرم هنگام شهادت در اوایل جنگ تحمیلی 52 سال داشت. متولد سال 1307 بود. ما سه برادر و یک خواهر هستیم و یک برادر و خواهر ناتنی هم داریم. مادرمان افسر مکری در تمام مراحل فعالیت‌های پدرم، با ایشان همکاری می‌کرد و در کنارش وظیفه تربیت بچه‌ها را هم بر عهده داشت.

شهید زمردکار چطور با نهضت حضرت امام آشنا شدند؟

پدرم اصالتاً همدانی است، اما محل زندگی ما در خیابان ظهیرالاسلام واقع در میدان بهارستان تهران بود. این محله نزدیک به مراکز اصلی راهپیمایی و تظاهرات مردمی بود. پدر بازاری بود و جو مذهبی آنجا کمک می‌کرد که ایشان هم وارد فعالیت‌های سیاسی و ضدطاغوتی شود. زمان طاغوت گروه‌های مختلف انقلابی تشکیل می‌شدند که پدر من هم عضو گروه مبارزان شد و از همین طریق فعالیت‌های انقلابی‌اش را انجام‌داد. ما خیریه‌ای به صورت درمانگاه به نام جواد الائمه(ع) به متراژ هزار و 400 متر در خیابان جمهوری نرسیده به بهارستان کوچه شهید مراغه‌ای داشتیم که تمام کارهای خیریه در آن انجام می‌شد و پدرم از طریق برادرش و تعدای از دوستان در آن درمانگاه خیریه به فعالیت‌های متعددی می‌پرداخت. بعد از انقلاب و شروع جنگ، پدر، عمویم و دوستانش در بازار تهران تنها کسانی بودند که غذا می‌پختند و برای رزمنده‌ها آذوقه و دارو می‌فرستادند. در کنارهمه اینها پدرم از طریق هیئت همدانی‌ها واقع در خیابان ری به مردم مستضعف و محروم هم کمک می‌کرد.

چطور حاج احمد به فکر دایر کردن درمانگاه خیریه افتادند؟

اولین درمانگاه خیریه در ایران زمان آیت‌الله بروجردی در مشهد افتتاح شده بود. پدر من هم دوست داشت برای کمک به مردم درمانگاه خیریه‌ای راه‌اندازی کند. برای همین با کمک دوستانش تصمیم می‌گیرد درمانگاهی در تهران بازگشایی کند. با وجود مسائلی که در زمان طاغوت بود، جواز درمانگاه خیریه را صادر نمی‌کردند. همچنین پزشکانی که مطب خصوصی داشتند برای ایجاد درمانگاه خیریه مخالفت می‌کردند. چون فعالیت درمانگاه به ضرر کسب وکارشان بود. با این وجود پدرم با پشتکاری که داشت توانست جواز ساخت این درمانگاه را بگیرد و در این کار هم موفق شد. تمام خدمات بهداشتی و درمانی این درمانگاه به صورت رایگان در اختیار مردم گذاشته می‌شد.

در همین درمانگاه هم فعالیت انقلابی می‌کردند؟

پدرم خدابیامرز از قیام 15 خرداد سال 1342 فعالیت‌های انقلابی‌اش را آغاز کرده بود. در این مسیر هم کمک مالی می‌کرد و هم جانی، اما با شروع انقلاب فعالیت‌هایش تشدید شد. سال 57 ایشان از خوراکی گرفته تا دارو و درمان، پوشاک، البسه و... را از شهرستان‌ها جمع می‌کرد و برای کمک به مستمندان و مردم محروم ارسال می‌کرد. دقیقاً یادم است اولین کامیون ساعت 8 شب از شهری در جنوب کشور به تهران رسید. آن زمان منزل مرحوم آیت‌الله طالقانی در پیچ شمیران بود. ایشان دستور می‌دهند در مورد مکان درمانگاه خیریه ما تحقیقی داشته باشند. بعد که از صحت و سقم کار درمانگاه مطمئن می‌شوند، فعالیت‌های پدرم را تأیید می‌کنند و دستور می‌دهند کامیون‌ها به طرف درمانگاه خیریه جوادالائمه سرازیر شوند. آنقدر جنس می‌آمد که گاهی دوستان تا ساعت 8 صبح روز بعد فقط تخلیه بار انجام می‌دادند. آن زمان آقای دکتر پیشبین رئیس تولید دارو بودند و با پدر یک دوستی نزدیکی داشتند. از طریق ایشان قرار شد یکسری از دانشجویان داروسازی که با تعطیلی دانشگاه روبه‌رو شده بودند بیایند و در این درمانگاه خیریه تمام اجناس درمانی را در هر اتاقی به صورت تفکیک شده انبار کنند. این جوان‌ها به صورت 24 ساعته و شیفتی در درمانگاه خیریه جوادالائمه به صورت رایگان فعالیت می‌کردند. خاله‌های خودم هم از صبح تا شب برای 40 نفر غذا می‌پختند. ما دو آمبولانس داشتیم. وقتی با تلفن اعلام می‌کردند در جایی دارو مورد نیاز است، سریع این آمبولانس‌ها با تجهیزات کامل اعزام می‌شدند.

خود شما هم همراه پدر فعالیت می‌کردید؟

من فرزند ارشد خانواده بودم و در بسیاری از کارها پدر را همراهی می‌کردم. از نزدیک شاهد خیلی از فعالیت‌های ایشان بودم. زمانی که انقلاب شد من 17 سال داشتم. البته بعضی از خاطرات پدر را از نقل مرحوم مادرم به یادگار دارم.

شهید علاوه بر کمک به انقلابی‌ها، در کارهای خیر دیگری هم دست داشتند؟

بله، ایشان هر کاری از دستش برمی‌آمد برای مستمندان انجام می‌داد. مثلاً عروس و دامادهایی که وسعشان نمی‌رسید مراسم بگیرند را زیر بال و پرشان می‌گرفتند. یادم است در محیط درمانگاه برایشان مراسم عروسی می‌گرفت. مادرم هم در کار خیر به پدرم کمک می‌کرد. خدا بیامرز مادرم 20 تا 20 تا چادر عروسی می‌دوخت و به نوعروس‌ها هدیه می‌داد. پدرم همیشه یک حسابدار با خودش داشت که بتواند کارهای خیرش را مدیریت کند. یک روز حسابدارش بیمار شده بود و نتوانست همراهش بیاید. از من خواست همراهش باشم. با هم تا منطقه‌هایی که پای کوه دماوند بود و یکسری خانه‌های کاهگلی در آنجا قرار داشت رفتیم. آنجا مردم نیازمندی بودند که پدر برایشان اجناسی برده بود. خودش می‌رفت و تک‌تک جنس‌ها را تحویلشان می‌داد. یا برایتان از افطاری‌هایی بگویم که شهید حاج احمد به مردم مستضعف در ایام ماه رمضان می‌داد. یادم است پدر می‌گفت باید سر سفره همه چیز به طور مفصل گذاشته شود و مهمانان خدا کم و کسری سر سفره حس نکنند و می‌گفت بهترین سفره باید برای افطاری پهن شود و حتی به ما گوشزد می‌کرد برویم هر چه کارگر در محله و خیابان هست دعوت کنیم تا بیایند از این سفره خدا استفاده کنند. هر وقت پدر به مأموریتی می‌رفت قبل از آن در نمازهایش با خدا راز و نیاز می‌کرد و قبل از رفتن آخرین مأموریتش مادر راز و نیاز پدر را شنیده بود که قاطعانه شهادت را در نیمه شب از خدا طلب می‌کرد.

شهادت حاج احمد چطور رقم خورد؟

جنگ که شروع شد، حاج احمد برای جبهه‌ها آذوقه و دارو تهیه می‌کرد. در یک عملیات دو آمبولانس را پر از دارو می‌کنند و پدر و عمویم با چند دکتر و برادر دومم حسین زمردکار به سمت جبهه‌های غرب راه می‌افتند. آنها می‌خواستند این محموله را به قصر شیرین ببرند و به دست شهید چمران برسانند. حتی در مسیر رفتن هواپیماهایی را که برای بمباران تهران آمده بودند دیده بودند. آنها در جاده آوج نرسیده به شهر همدان تصادف می‌کنند و پدر و عمویم در اثر همین اتفاق حین مأموریت جنگی با دکتر جراحی که با همسرش از جبهه غرب بر می‌گشتند به شهادت می‌رسند. ما خبر شهادت را از طریق مردم که از آسیب بمباران مهرآباد به درمانگاه پناه آورده بودند شنیدیم. سریعاً گروه صنف در انتقال اجساد به تهران اقدام کرد. در اثر این حادثه چهار نفر به شهادت رسیدند. آن زمان کمیته‌ای در خیابان فردوسی قرار داشت که کارشان تعقیب و گریز با منافقان بود. به پدرم هم پیشنهاد داده بودند فرمانده آنجا شود که که قبول نکرد. وقتی پدر و عمویم شهید می‌شوند، جزو اولین شهدای صنف بازار محسوب می‌شدند. یک هفته بازار تهران به خاطر شهادت این بزرگواران تعطیل شد. در مراسم ختم این دو شهید خیلی از شخصیت‌ها از جمله نزدیکان امام مثل مرحوم آقای رفسنجانی حضور داشتند. پدرم چون همیشه در مأموریت‌های کاری بود ما خیلی نگرانش می‌شدیم ولی همیشه صحبت‌هایشان سرشار از امید بود و می‌گفت باید نظام به هر نحوی که امکان دارد حفظ شود.

گویا با گذشت 38 سال هنوز درمانگاه خیریه جوادالائمه(ع) همچنان فعال است؟

بله، بعد از شهادت پدر، مادرم در مدیریت درمانگاه تا سال 82 که زنده بود فعالیت می‌کرد. پدر در وصیت خودش عنوان کرده بود اگر فرزندانم نخواستند فعالیت درمانگاه را ادامه دهند می‌توانند درمانگاه را جمع کنند ولی ما درمانگاه را وسعت دادیم و امروز طبقه پایین درمانگاه به صورت کلینیک تخصصی دایر است و دکتر زنان، ارتوپد، دندان پزشکی و... در این درمانگاه به صورت رایگان به مردم خدمات درمانی و بهداشتی ارائه می‌دهد. ما فرزندان حاج احمد تصمیم گرفتیم درمانگاه را به صورت وقفی در اختیار عموم مردم بگذاریم و این فعالیت نسل به نسل با مدیریت خانواده زمردکار بچرخد و راه پدر ادامه داشته باشد تا مثلاً اگر یک روز نبیره من خواست آن را بفروشد حق چنین کاری را نداشته باشد.

اگر به شما بگویند امثال شهید حاج احمدها دلبستگی کمی به خانواده داشتند پاسخ‌تان چیست؟

پدرم دلسوز خانواده‌اش بود، اما آرمان‌هایی هم داشت که در کنارش باید خیلی از دلبستگی‌ها را کنار می‌گذاشت. پدر به خاطر فعالیت‌های انقلابی خیلی به مأموریت می‌رفت و اصلاً تهران نمی‌ماند. بیشتر در شهرستان‌ها بود. ما بعضی اوقات پدر را شش ماه به شش ماه نمی‌دیدیم و هر وقت می‌خواستیم پدر را ببینیم خودش تماس می‌گرفت که من فلان جا هستم و به مادر می‌گفت بچه‌ها را بیاور ببینم. پدر از معدود بنکدارهای تهران بود، اما مغازه‌اش در بازار تهران، پاساژ فروردین دست شاگردهایش می‌چرخید. چون خودش را وقف فعالیت‌های انقلابی کرده بود.

در پایان اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.

برخی فکر می‌کنند نقش اصناف در جنگ، صرفاً یک نقش پشتیبانی و تأمین آذوقه بود، در حالی که تاریخ هشت سال دفاع مقدس نشان می‌دهد اصناف تأثیر زیادی در جنگ داشتند بدون اینکه چشمداشت مالی و انتظاری از کسی داشته باشند. ما بچه بودیم و همیشه از نبود پدر به مادر شکایت می‌کردیم ولی الان دارم می‌بینم اگر این از خودگذشتگی‌ها و شهدای اصناف یا شهدای 72 تن یا شهدای دولت نبودند الان این انقلاب استمرار پیدا نمی‌کرد. اگر اینگونه افراد در جامعه باقی می‌ماندند مملکت ما با وضع اقتصادی بهتری روبه‌رو می‌شد و بسیاری از مشکلات مردم حل می‌شد.

منبع: روزنامه جوان




ادامه مطلب

[ دوشنبه 10 مهر 1396  ] [ 5:48 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

فعالیت‌های همسران شهدای مدافع حرم در موسسه رباب

مدیرعامل موسسه فرهنگی رباب گفت: اقدامات فرهنگی نظیر برگزاری اردو برای همسران و فرزندان شهدای مدافع حرم با مدیریت همسران شهدا از اهداف مؤسسه رباب است.

کد خبر: ۲۶۰۲۸۷

تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۰ - 02October 2017

فعالیت‌های همسران شهدای مدافع حرم در موسسه رباببه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، «زهرا امامی» همسر شهید مدافع حرم «محمدحسین مرادی» و مدیر عامل موسسه فرهنگی رباب درخصوص فعالیت‌های موسسه رباب و مراسم «مرثیه رباب» گفت: یکی از برنامه‌های در نظر گرفته شده موسسه، «مرثیه رباب» بود که خدا را شکر در این ایام محرم برگزار شد. ذکر مصیبت‌ها در شب و روز هفتم بیشتر به نام حضرت علی اصغر(ع) و خانم رباب است، به همین علت ما این روز را برای برگزاری این مراسم انتخاب کردیم.


امامی با بیان این که بانی این محفل همسران شهدای مدافع حرم بودند، گفت: تمام تدارکات و برنامه‌ریزی‌های این مراسم توسط همسران شهدا از طریق مؤسسه انجام گرفت. محور و مداحی سخنرانی نیز نقش همسری خانم رباب بود. به همین علت روز هفتم را برای برگزاری این مراسم در نظر گرفتیم.

همسر شهید مدافع حرم «محمدحسین مرادی» با اشاره به برگزاری برخی مراسم‌های این موسسه در معراج شهدا، تصریح کرد: در گذشته نیز برنامه بسته‌بندی خشکبار برای رزمندگان جبهه مقاومت را در معراج شهدا برگزار کردیم. یکی از دلایلی که مراسم‌ها را در این مکان برگزار می‌کنیم این است که ما با همسرانمان در اینجا وداع کرده‌ایم.

وی افزود: هر چند وقت یکبار در مکانی که همسر شهیدمان را برای آخرین مرتبه دیدیم و وداع کردیم، جمع می‌شویم و با آن‌ها عهد می‌بندیم که در مسیر، اهداف و آرمان‌های آن‌ها با کمک اهل بیت و شهدایمان هستیم و انشاءلله تا پای جانمان و لحظه مرگ می‌ایستیم. به همین دلیل است که در معراج جمع می‌شویم.

مدیر عامل موسسه رباب، با بیان این که این موسسه NGO و فرهنگی است، خاطرنشان کرد: موسسه رباب یک موسسه مردم نهاد است که کارهای ثبت آن از اوایل سال 94 شروع شد و در حال حاضر به ثبت رسیده که در جهت کارهای فرهنگی و برگزاری اردوهای فرهنگی برای همسران و فرزندان شهدا توسط خود همسران شهدا است. قبل از برنامه «مرثیه رباب» برنامه‌های اردوی تفریحی، تجلیل و تقدیر و بسته بندی خشکبار برای رزمندگان مدافع حرم را داشتیم که در راستای ترویج شهادت از طریق همسران شهدا است.

 

منبع: تسنیم 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 10 مهر 1396  ] [ 5:48 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

مزار شهید نوجوان «محمدحسین لطفی» همچنان چشم به راه تکه‌ای استخوان

پیکر شهید «علی لطفی» در گلزار شهدای چهارصد دستگاه کرج، در قبری که مادر به یاد فرزندش آماده ساخته بود، پس از 14 سال آرام گرفت. اما قبر شهید نوجوان «محمد حسین لطفی» همچنان در انتظار تکه‌ای استخوان صبورانه چشم به راه دوخته است.
کد خبر: ۲۵۹۷۱۷
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۵:۵۴ - 02October 2017
 

به گزارش خبرنگار دفاع پرس از البرز، مدیریت امور بانوان اداره حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان البرز به همراه تعدادی از همکاران و نمایندگانی از بنیاد شهید استان البرز به دیدار مادر شهیدان «علی لطفی» و «محمد حسین لطفی» رفت و از مقام صبر و انتظار این مادر والامقام تقدیر و تجلیل به عمل آورد.

شهیدان «علی و محمد حسین» لطفی در طول سال های دفاع مقدس حماسه ها آفریدند و خدا می خواست که آن ها گمنام بمانند.

شهید «علی لطفی» در سال 1361 در عملیات رمضان به فیض شهادت نائل گشت ولی پیکر مطهرش پس از 14 سال چشم انتظاری مادر به آغوشش بازگشت.

شهید نوجوان «محمد حسین لطفی» در سن 16 سالگی در سال 1364 در عملیات غرور آفرین والفجر 8 در منطقه ام الرصاص با اصابت تیری به پیشانی اش به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید نوجوان هرگز بازنگشت. اما هنوز این مادر صبور چشم انتظار رسیدن خبری یا بازگشت قطعه ای استخوان از پیکر فرزندش است.

پیکر شهید «علی لطفی» در گلزار شهدای چهارصد دستگاه کرج، در قبری که مادر به یاد فرزندش آماده ساخته بود، پس از 14 سال آرام گرفت. اما قبر شهید نوجوان «محمد حسین لطفی» همچنان در انتظار تکه ای استخوان صبورانه چشم به راه دوخته است.

مزار شهید نوجوان «محمد حسین لطفی» همچنان چشم به راه تکه استخوان

انتهای پیام/


ادامه مطلب

[ دوشنبه 10 مهر 1396  ] [ 5:48 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

مراسم بزرگداشت شهید حسین همدانی برگزار می‌شود

مراسم بزرگداشت دومین سالگرد شهادت شهید سرلشکر حسین همدانی پنجشنبه هفته جاری برگزار می‌شود.

کد خبر: ۲۶۰۲۹۳

تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۶:۲۸ - 02October 2017

مراسم بزرگداشت شهید حسین همدانی برگزار می شود

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، مراسم بزرگداشت دومین سالگرد شهادت سردار شهید «حسین همدانی» پنجشنبه ۱۳ مهرماه برگزار خواهد شد.

این مراسم پس از نماز مغرب و عشاء در تالار وزارت کشور برگزار خواهد شد.

شهید سرلشکر پاسدار حسین همدانی در شانزدهم مهرماه ۱۳۹۴ در حین ماموریت مستشاری در حلب سوریه به شهادت رسید.

 

انتهای پیام/ 241


ادامه مطلب

[ دوشنبه 10 مهر 1396  ] [ 5:47 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 10 ] [ 11 ] [ 12 ] [ 13 ] [ 14 ] [ 15 ] [ 16 ] [ 17 ] [ 18 ] [ 19 ] [ > ]