همسرش یکی از بنیانگذاران سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران و قائم مقام فرماندهی اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مسئول «شاخه چپ» در این واحد بود. زندگی مشترک «لیلا» و همسرش فقط چهارسال طول کشید تا اینکه «آقا سید» سحرگاه روز دوم شهریورماه سال 1364 در جریان انجام مأموریتی به شهادت رسید.
|
ادامه مطلب
[ دوشنبه 2 شهریور 1394 ] [ 4:43 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، حسین که علاقه زیادی به درس داشته از همان دوران مدرسه تصمیم میگیرد در دانشگاه تهران قبول شود. پس از شهادتش نتیجه درس خواندش را میگیرد و خبر قبولیاش در دانشگاه را به خانوادهاش میدهند. مرتضی هادیان پدر شهید که چین و چروکهای صورتش خبر از سختیهای بسیار و گذشت روزگار میدهد، پس از فوت همسرش در جوانی به تنهایی حسین و دو برادر دیگرش را به چنگ و دندان میکشد و بزرگ میکند. پدر شهید که زمانه سختیهای زیادی را به او داده در گفتوگو با ما با مرور خاطرات حسین از روزهای با هم بودن و زمان شهادت فرزندش میگوید. او با افتخار میگوید که در تمام طول عمرش کار کرده و نگذاشته لقمه حرامی وارد خانهاش شود. پدر شهید حسین هادیان 75 سالگی را رد کرده و با وجود کسالتش، با گذشت این همه سال همچنان وقتی میخواهد از حسین بگوید چشمانش از شوق میدرخشد. حسین برای او خاطرات زیادی را زنده میکند.
[ دوشنبه 2 شهریور 1394 ] [ 4:39 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، ابتدای آغاز مبارزات مردم ایران علیه استبداد چه در زمان مشروطه و چه بعد از آن ظهور و بروز افرادی که در میان شاخص بودند همیشه یک اتفاق به یاد ماندنی است. به خصوص فردی که در دوران زندگی خود اتفاقات بسیاری را سپری کرده است. از همراهی با شهید نواب صفوی تا تشکیل دستههای مقاومت مذهبی بوسیله گروه موتلفه اسلامی.
[ دوشنبه 2 شهریور 1394 ] [ 4:34 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، خداوند متعال در قرآن می فرماید:
[ دوشنبه 2 شهریور 1394 ] [ 4:33 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ دوشنبه 2 شهریور 1394 ] [ 4:31 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در سالروز شهادت شهید لاجوردی سندی از ترس ساواک از نوشتههای شهید لاجوردی را به صورت اختصاصی در گروه رسانهای تلگرام "خبرچین" منتشر کرد.
متن گزارش ساواک به شرح زیر است:
به: ریاست شهربانی کل کشور
از: ساواک
درباره اسدالله لاجوردی فرزند علی اکبر
نوشتجات خطی نامبرده بالا حاوی مطالب مضره میباشد که استرداد آن به یاد شده از نظر این سازمان بمصلحت نمیباشد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور – ارتشبد نصیری
[ دوشنبه 2 شهریور 1394 ] [ 4:29 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی ( 1 شهریور 1394)
• شهادت مبارز انقلابی "سید اسدالله لاجوردی" توسط منافقین (1377 ش)
• شهادت سید مجید شوشتری (1364ش)
• شهادت سیدصادق شفیعی (1365ش)
• شهادت لطفالله نامداری (1367ش)
• شهادت مهدی ادیب حاج باقری، فرمانده محور در تیپ انصارالرسول براثر انفجار مین ضد انقلاب (1360ه.ش)
• عملیات پدافندی پیرانشهر توسط لشکر 32 انصارالحسین(ع) سپاه (1362ه.ش)
• آغاز عملیات فتح در منطقه بینابینی سردشت، مهاباد – پیرانشهر تحت فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) سپاه (1363ه.ش)
• روز بزرگداشت "حسین بن عبداللَّه" معروف به "ابوعلی سینا" و روز پزشک
• کلیه دارائیهای تیمور بختیار از منقول و غیرمنقول که بالغ بر پنج میلیارد ریال برآورد شده بود مصادره و به تصرف دولت درآمد(1349ش)
• در مرز ایران و عراق بین مرزداران ایران و چند نفر که قصد ورود به خاک ایران را داشتند زد و خورد شد و پنج نفر کشته و مجروح شدند(1350ش)
• در لندن عده ای از دانشجویان ایرانی در مقابل سفارت ایران دست به تظاهرات زدند و به نفع آیت الله خمینی و علی رژیم پهلوی شعار دادند(1357ش)• یاسر عرفات از حرکت مردم مسلمان ایران حمایت کرد(1357ش)
[ یک شنبه 1 شهریور 1394 ] [ 3:24 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
[ یک شنبه 1 شهریور 1394 ] [ 3:19 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش خبرنگار انتظامی دفاع پرس ، چهل روز پیش هنگامی که استکبار جهانی بر سر میز مذاکره با مردان درجه یک سیاست کشورمان صلح و حقوق بشر را فریاد میکشیدند، قصد داشتند به صورت پنهانی امنیت بی بدیل کشورمان را با ورود افراد تکفیری گروه جیش العدل به خطر بیندازند اما نمیدانستند این مرزو بوم شیرهای خفته ای دارد که اگر احساس کنند کسی چشم داشتی به ذره ای از این خاک مقدس دارند از جان خود می گذرند و در مقابلشان قد علم میکنند.
شهید منصور "توحیدی نسب" با فداکاری و ایثار جانش در راه وطن این فکر خام و خیال واهی را در آنان ناکام گذاشت و با اهداء خون خود برگ زرینی را در تاریخ کشور و ذهن مردم ورق زد و برای همیشه ماندگار شد. از این شهید بزرگوار دو فرزند " یک دختر و یک پسر" به نام های مریم و علی به یادگار مانده است.
به گفته سردار "چناریان" فرمانده انتظامی استان کرمان، اعضای این گروه تروریستی قصد داشتند پس از ورود به میهن اسلامی شرق کشور را در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان نا امن کنند که با فداکاری و دژ مستحکم مرزبانان در نقطه صفر مرزی مواجه شدند تا از بروز یک فاجعه جلوگیری شود.
نیروی انتظامی هنوز پس از گذشت چند دهه از دوران دفاع مقدس در روزها و ماههای سال شهدای جان برکف خود را در راه دفاع از امنیت در این مرزو بوم تقدیم نظام و ولی امر خود می کند تا دشمنان قسم خورده این کشور بدانند که هرگز نمیتوانند لحظه ای بر امنیت این کشور مقدس خدشه ای وارد کنند.
ستوان یکم «منصور توحیدی» روز شنبه 20 تیرماه، سال جاری در درگیری با گروهک تروریستی جیشالعدل در مرزهای شرقی کشور به درجه رفیع شهادت نائل آمد. به گفته مسئولان مرزبانی نیروی انتظامی، در این درگیری یک تیم تروریستی جیش العدل که قصد داشت محموله سنگینی از تجهیزات انفجاری را وارد کشور کند، متلاشی شد.
یادش گرامی راهش پر رهرو
انتهای پیام/
[ یک شنبه 1 شهریور 1394 ] [ 3:18 PM ] [ مهدی گلشنی ]
[ نظرات0 ]
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، جملات بالا بخشی از یک خاطرات محمدرضا جعفری از رزمندگان غواص و خط شکن لشکر 10 سیدالشهدا (ع) از عملیات والفجر 8 است.
وی میگوید:یکی از دلایلی که باعث میشد ما عملیاتهای خودمان را در فصل زمستان انجام بدهیم این بود که زمین در جبهه جنوب «گِل» میشد و همین توان زرهی دشمن را بسیار کاهش میداد. ما عملیاتهایی همچون والفجر 8، کربلای 4 و کربلای 5 را در چنین شرایطی انجام دادیم و در دو عملیات والفجر 8 و کربلای 4 عبور از اروند در دستور کار ما قرار داشت.
عبور از رودخانه وحشی اروند یک استراتژی و یک تراژدی را همزمان رقم میزد. اکنون میخواهم به روایت خاطراتی از عملیات والفجر 8 بپردازم. در این عملیات ما حدود 100 غواص بودیم که توانستیم از رودخانه اروند عبور کنیم. یکی دو نفر از غواصان به دلیل خستگی بازگشتند. هوا در روز عملیات تاریک بود و همین موجب میشد تا سطح آب همچون آینه باشد. اما خدارا شکر باران بارید و همین ضریب امنیت استتار بچهها را افزایش داد. از طرفی بارش باران باعث شده بود تا موجهای شدیدی ایجاد شود. ما تنها شرایط عادی رودخانه را بررسی کرده بودیم نه موج را.
غواصها در هنگام عملیات لباس غواصی پوست ماری که نازک بود به تن داشتند و تنها من لباس غواصی فصل زمستان را پوشیده بودم چرا که لباسهای پوست ماری اندازه من نمیشد و بزرگتر بودند. خاصیت لباس پوست ماری این است که نازک است و مقدار کمی فوم درونش وجود دارد. تجهیزات زیادی را همچون اسلحه و مواد منفجره با خود حمل میکردیم و همین باعث میشد که بچهها خسته شوند و زیر آب بروند. در آن زمان ما یک رزمنده به نام «توحید ملازمی» داشتیم. هنگام عبور از رودخانه جلوتز از من در حال حرکت بود. خسته شده بود و من زیر کتفهایش میزدم تا روی آب بماند. توحید آنقدر خسته بود که راضی بود که آب بخورد و غرق شود ولی من زیر کتفهای او نزنم و کمی استراحت کند. این رزمنده دو ماه بعد به شهادت رسید.
پس از آنکه به آن سوی رودخانه رسیدیم باید از موانعی همچون 16 ردیف سیمخاردار حلقهای، یک ردیف سیمخاردار دیواری، خورشیدیها و نوار منور و بشکههای فوگاز عبور میکردیم. در جریان این عبور خوشبختانه همه 100 نفر از غواصان توانستیم عبور کنیم اما حدود پنج نفر مجروح شدند و یک نفر از رزمندگان مجروح به نام غیاثی نیز در این خط شکنی به شهادت رسید. در اینجا باید بگویم زخم سیم خاردار نامردترین زخم است چرا که غواصها درون آب پوستشان باد میکند و در لحظهای که خراش به بدنشان میافتد دردی متوجه نمیشوند. اما دو روز بعد که پوستشان خشک میشود کم کم زخمها خودشان را نشان میدهند و درد بسیار بدی بدن را فرا میگیرد و از جای این زخمها چرک بیرون میزند.
یادم میآید یکی از همرزمانم در حال چیدن سیمهای خاردار دیواری بود که آن یکی از عراقیها آمد و آنها با یکدیگر روبرو شدند. اما چون او بچه خرمشهر و چهرهاش شبیه عراقیها بود. سرباز دشمن او را نگاه کرد و رفت. ما بهتزده و حیرتزده شده بودیم اما خدا را شکر اتفاقی نیفتاد. پس از اینکه خط شکسته شد و
موج دوم عملیات آغاز شد سردار حاج خادم حسینی فرماندهمان رمز عملیات را گفت و موجهای بعدی عملیات انجام شد. نیم ساعت بعد 15 گردان با قایق موتوری به سمت ما که جزیره امالرصاص بودیم میآمدند. صدای روشن شدن موتور قایقها و حرکتشان روی آب بسیار وحشتناک بود. از طرفی هم بچههای تبلیغات دست به ابتکار جالبی زده بود. یادم میآید آنها بلندگوهای بسیار قویای را روی سطح آب قرار داده بودند و در آنجا موسیقی با صدای آقای سراج پخش میشد.
بخشی از شعر موسیقی این بود که «موسی جلودار است و نیل اندر میان است/ از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم/ بانگ از جرس برخاست وای ِ من خموشم.». فضا بسیار حماسی شد و ما در کمترین زمان توانستیم سنگرهای دشمن را فتح کنیم. از آنجایی که ما غواص بودیم و در آب حضور داشتیم باید تا هنگام رسیدن قایقها منتظر میماندیم چرا که اگر رزمندگان میآمدند و بدنهایشان و کفشهایشان خیس میشد به دلیل جنس زمین آن سوی رودخانه نمیتوانستند عملیات را انجام بدهند. به عنوان مثال من خودم در این عملیات «کفش کُشتی» به پا داشتم و گرههای کوری به بندهایم زده بودم تا در گِل از پایم بیرون نیاید. ما پس از رسیدن قایقها در جلوی آن میایستادیم و رزمندگان پایشان را بر روی دوش ما قرار میدادند و از روی قایق به آن سمت خشکی جهش میکردند. من هم دوست داشتم همراه این رزمندگان به پیشروی کنم اما فرماندهام گفت که تکلیف داری اینجا بمانی. پس از چند دقیقه آب رودخانه بالا آمد و تا لب من رسید.به فرماندهام گفتم که دیگر تکلیف از من ساقط شده است. جلو رفتم.
در آن زمان نارنجک برای ما بسیار اهمیت داشت به همین خاطر غواصان در لباسهای غواصیشان نارنجک حمل میکردند تا در هنگام ضرورت از آن استفاده کنند. پس از فتح چند سنگر از دشمن یکی از رزمندگان نارنجکهای درون سنگرهای عراقی را جمع کرد و در قابلمهای ریخت. درمعبر حرکت میکرد و بلند فریاد میزد «نارنجک صلواتی، نارنجک»؛ تا آنهایی که نیاز دارند خودشان را تجهیز کنند.
در مراحل پایانی خط شکنی چند عراقی را اسیر کردیم. همانطور که گفتم چند نارنجک همراهم بود. هنگامی که با یکی از این اسرا صحبت میکردم به دلیل آنکه زیپ لباسم پایین بود یک نارنجک از گوشهاش پایین افتاد.نمیدانستم این نارنجک برای خودم است و گمان کردم که دشمن نارنجک را به سمت ما پرت کرده است برای همین با کف دستم به پیشانی اسیر عراقی زدم و او را برای اینکه زنده بماند به درون آب هُل دادم. بعد از چند دقیقه پرسیدم چه کسی این نارنجک را انداخت که متوجه شدم ضامن نارنجک کشیده نشده است. یکی از رزمندگان بسیجی گفت که برادر، نارنجک از گوشه لباس خودتان افتاد و من بسیار خجالتزده شدم. آن زمان بسیار هل کرده بودم. اسیر عراقی را از آب بیرون آوردم و صورتش را بوسیدم و از او عذرخواهی کردم.
منبع: ایسنا
ادامه مطلب
ادامه مطلب
راز جبهه رفتن میرزا جواد آقا تهرانی
لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا بقره/286
خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمى کند
حکایت؛ هنگامی که برای عزیمت به جبهه های جنگ به ایشان گفته شد آقا حال شما مساعد نیست و وظیفه ای ندارید، کهولت سن هم اجازه نمی دهد که در صف رزمندگان اسلام باشید.
در پاسخ گفتند: این مسئله را می دانم، اما می خواهم مثل آن پرستویی باشم که موقع پرتاب حضرت ابراهیم (علیه السلام) به طرف کوه آتشی که درست شده بود، یک قطره آب به منقار خود گرفته بود تا روی آن آتش بزرگ بریزد و به نوعی تکلیف خود را انجام داده باشد.
به این پرنده گفتند کجا می روی؟ گفت: می روم این قطره آب را روی آتش بریزم!
گفتند: این قطره آب که در این انبوه آتش اثری نمی گذارد، پرستو گفت: من هم می دانم تأثیر ندارد، اما می خواهم ابراهیمی باشم.
سپس فرمود: من هم می دانم که در جبهه تأثیر چندانی ندارم اما آمده ام که تکلیفم را ادا کنم و من هم می خواهم در صف ابراهیمیان زمان باشم.1
پی نوشت:
با اقتباس و ویراست از کتاب آینه اخلاق
ادامه مطلب
ادامه مطلب
سندی از ترس ساواک از نوشتههای شهید لاجوردی+تصویر سند
ادامه مطلب
روزشمار دفاع مقدس (1 شهریور 94)
ادامه مطلب
ادامه مطلب
شهید توحیدی نسب با خون خود از امنیت کشور دفاع کرد
ادامه مطلب
توزیع «نارنجک صلواتی»
ادامه مطلب