دفاع مقدس

دفاع همچنان باقی است

پوستری بی‌نظیر از شهدای غواص که به معراج الشهدا رسید + عکس


جریان تشییع و تدفین شهدای غواص دست بسته یک اتفاق بی‌نظیر در کشور بود؛ اتفاقی که رهبر انقلاب آن را «یکی از به یاد ماندنی‌ترین حوادث انقلاب» خواندند. هنرمندان نیز هریک سهم خود را در فراگیر شدن این پویش مردمی پرداختند.
پوستری بی‌نظیر از شهدای غواص که به معراج الشهدا رسید + عکس

 به گزارش دفاع پرس، تشییع و تدفین شهدای غواص دست بسته در سراسر کشور اتفاقی بزرگ بود که توانست دل میلیون‌ها ایرانی را بازهم با یاد و نام دفاع مقدس نرم کند. اتفاقی که با حماسه و خیزش سراسری تهرانی‌ها شروع شد و شهر به شهر در سراسر کشور گسترده شد. همان ابتدا و پس از تشییع شهدا در تهران، رهبر انقلاب با صدور پیامی این واقعه را «یکی از به یاد ماندنی‌ترین حوادث انقلاب» خواندند.

هنرمندان نیز از جامعه جدا نبودند و هریک سهم خود را در  فراگیر شدن این پویش مردمی با تولید آثار مختلف پرداختند. در مدتی کوتاه تعداد زیادی پوستر، تیزر، نقاشی، فیلم و بسیاری از آثار هنری سوار بر موج احساسات و محبت مردم تولید شد.
پوستر زیر جدیدترین اثریست که به یاد این شهیدان تولید شده است. این طرح‌ را پیام اسکندری به ستاد معراج الشهدای مرکز هدیه کرده است.
 
منبع: تسنیم

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 27 مرداد 1394  ] [ 9:48 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

همسر جانباز شاکری: در آغاز زندگی مشترک، زمین فرش و آسمان سقف ما بود


همسر جانباز مجتبی شاکری گفت: بهترین دوران زندگی‌ام را 3 سال اول می‌دانم که در یک اتاق 13 متری بدون امکانات زندگی می کردیم؛ زیرا ثابت کردیم می‌شود با عشق و بدون اثاثیه‌ای خوشبخت بود.
همسر جانباز شاکری: در آغاز زندگی مشترک، زمین فرش و آسمان سقف ما بود

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، چهارمین محفل فرشتگان بال گشودند با محوریت گرامیداشت و تقدیر از خانم مهری یزدانی همسر جانباز مجتبی شاکری برگزار شد.

این مراسم هم زمان با دهه کرامت و با حضور اصلانی رئیس سازمان بسیج جامعه زنان، پیرهادی مسئول فرهنگی و اجتماعی منطقه 3، چراغی مسئول امور بانوان شهرداری، همسر جانباز طاهریان، مادر شهید حسن غیوریان، همسر جانبار اسرافیلی و دیگر خانواده های شهدا برگزار شد.

مهری یزدانی همسر جانباز 70 درصد مجتبی شاکری یکی از بهترین دوران زندگی‌اش را 3 سال نخست زندگی دانست و گفت: زندگی مشترک را در شرایطی آغاز کردیم که هیچ وسیله ای برای زندگی نداشتیم. حقیقتا زمین فرش و آسمان سقف ما بود. با وجود اینکه در رفاه بزرگ شده بودم، با گذشت 35 سال زندگی مشترک وقتی به گذشته می اندیشم عشق و محبت را در زندگی ام می بینم. بهترین دوران زندگی ام را 3 سال اول می‌دانم که در یک اتاق 13 متری بدون امکانات زندگی می کردیم زیرا ثابت کردیم می شود با عشق و بدون اثاثیه ای خوشبخت بود.

وی در ادامه افزود: توفیقاتی را که امروز به دست آورده ام را مدیون نخستین شهید مازندران (محمد باقر برزگر) می دانم. مادر این شهید بزرگوار در مراسم تشییع فرزندش سخنرانی کوبنده‌ای داشت که در من انقلابی ایجاد کرد. در آنجا با آن شهید عهد بستم که راهش را ادامه دهم.

در پایان مراسم از همسر جانباز شاکری تقدیر شد و ایشان هدیه خود را به مادر شهید حسن غیوریان تقدیم کرد.

انتهای پیام/

 


ادامه مطلب

[ سه شنبه 27 مرداد 1394  ] [ 9:47 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

از دور روی تپه‌ای پرچم عراق بود اما آنچه که توجه مرا به خود جلب کرد دویست سیصد متر آن طرف تر پرچم ایران دیده می‌شد. گویا با سه رنگ زیبای سرخ و سفید و سبز با حرکات باد برای ما دست تکان می‌داد و منتظر ما بود. باور کردنی نبود که اینجا مرز ایران و عراق است.
 

ادامه مطلب

[ دوشنبه 26 مرداد 1394  ] [ 3:51 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

گیوه های ابتکاری اسرا


معمولاً کفش های کتانی و دمپایی که به اسرا می دادند، با وجود این که یک رویه هم توسط اسراء از پارچه اضافه می شد اما دوام نمی آورد، کتانی ها را باید دور می انداختیم اما کفه ی دمپایی ها جمع آوری شده و رویه ی محکمی برای آن ساخته می شد.
گیوه های ابتکاری اسرا

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، یکی از فحش های عراقی ها این بود که معنی اش «کفش توی سرت» می شد. هرزمان که کفش بین اسرا تقسیم می شد، به پای بچه ها اندازه نمی شد.

بعضی مواقع به آدم های کوچک پابه کفش های خیلی بزرگ می رسید که آنها برای شوخی کفش را به جای کلاه روی سرشان می گذاشتند. در چنین موقعیتی کافی بود یک سرباز عراقی صحنه را می دید، آن وقت فکر می کرد که فحش عربی داده شده ومنظور اسیر فحش به عراقی هاست. آن وقت باید زمین وزمان را به هم می بافتی تا ثابت کنی آنها دچار کج فهمی شده اند و منظور ما آن نیست.

 ***

معمولاً کفش های کتانی و دمپایی که به اسرا می دادند، با وجود این که یک رویه هم توسط اسرا از پارچه اضافه می شد اما دوام نمی آورد، کتانی ها را باید دور می انداختیم اما کفه ی دمپایی ها جمع آوری شده و رویه ی محکمی برای آن ساخته می شد.

اسرای با سلیقه از الیاف پارچه های لباس، مخصوصاً الیاف زیر پوش پاره شده نخ درست می کردند و نخ ها را باسلیقه به هم بافته و رویه ی گیوه درست می کردند که بسیار محکم بود وقتی رویه ی دمپایی پاره می شد که عمر بسیار طولانی داشت.

گاهی یک رویه ی محکم چندین کفه دمپایی را ساییده وخود سالم می ماند. البته نوعی کفش پارچه ای یا روفرشی نیز از پتوهای پاره شده درست می شد که محکم تر از کفش های کتانی بود! آن قدر زیبا بود که گاهی عراقی ها تقاضا می کردند که از آن کفش ها بپوشند. طراح این کار جالب شخصی به نام حسن محمدی اهل بندر انزلی بود که قبلا نیز طرح های دیگری مانند طرح فلاسک وکلمن رابا مقوا وپتوهای کهنه داده واجرا کرده بود که چای رااز صبح تا شب گرم نگه می داشت.

 

منبع: سایت جامع آزادگان

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 26 مرداد 1394  ] [ 3:46 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، حبیب‌الله اسدی به سال 1347 در یکی از روستاهای کرمان متولد شد. وی با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های حق علیه باطل رفت و درست چند روز مانده بود به پذیرش قطعنامه 598 در 67.3.4 در منطقه شلمچه به اسارت نیروهای بعثی درآمد.

حبیب الله در 27 ماهی که در اسارت بود کسی از سرنوشتش خبر نداشت و جزو اسرایی بود که صدام آنها را دور از چشم صلیب سرخ نگهداری می‌کرد. این بی خبری  تا جایی بود که اسدی می‌گوید: در سالگرد اسارتم خانواده فکر می‌کردند من به شهادت رسیده‌ام و برایم مراسم ختم گرفته و حتی پوستر شهادتم را نیز چاپ کرده بودند. سال دوم زمانی که تصمیم گرفته شد در روستایمان برای 9 شهیدی که تقدیم کرده بودند مراسم بگیرند مرا هم جزو آنها حساب کردند، همان شب یکی از شهدا به خواب مادرم می‌آید و می‌گوید حبیب شهید نشده و به زودی باز خواهد گشت.


ادامه مطلب

[ دوشنبه 26 مرداد 1394  ] [ 3:44 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

روز شمار دفاع مقدس (26 مرداد 94)


26 مرداد 1394 هجری شمسی برابر با 2ذوالقعده 1436 هجری قمری و 17 آگوست 2015 میلادی
روز شمار دفاع مقدس (26 مرداد 94)

رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی ( 26 مرداد 1394)

• شهادت علی رمضان ‏پور (1358ش)

• شهادت احمد زواره رستم ‏آبادی (1360ش)

• شهادت امیر خلبان جعفر مهدوی ملک کلایی

• آغاز بازگشت آزادگان سلحشور از بند رژیم بعثی پس از سال‏ها اسارت (1369 ش)

• حمله هوایی عراق به کلیته و منطقه تمرچین در سردشت (1365ه.ش)

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 26 مرداد 1394  ] [ 3:43 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، وبلاگ "کوچه شهید" نوشت:

بعد از تکمیل کاروان 1000 نفره و پیوستن اتوبوسهای بچه های موصل 4، کاروان ما به طرف شهر موصل حرکت کرد. پس از گذشت چند دقیقه که از محوطه ی نظامی خارج شدیم، من برای اولین بار نمای خارجی 4 اردوگاه موجود در پادگان موصل را مشاهده می کردم.

به شهر موصل که رسیدیم بر خلاف روز ورودمان، مردم با گل و شیرینی و دست های به هم پیوسته به نشانه ی وحدت به استقبال ما آمده بودند و شعارهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی سر می دادند. روزگار عجب بازی هایی دارد. یک روز ما را مزدور اسرائیل می خواندند و روز دیگر ما مبارزان ضد اسرائیلی بودیم که معلوم نبود چرا در اسارت عراق به سر می بردیم. ما را به سرعت سوار قطار کردند و لحظاتی بعد قطار از ایستگاه خارج شد و راه بغداد را در پیش گرفت.


ادامه مطلب

[ دوشنبه 26 مرداد 1394  ] [ 3:38 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

دشمن برای تسلیم کردن اسرا سه روز آب را در اردوگاه قطع کرد


دکتر محمد رضا شایق مفسر و حافظ قرآن کریم از آزادگان 8 سال دفاع مقدس است به مناسبت فرا رسیدن 26 مرداد سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی به بیان خاطراتی از زمان اسارت پرداخت.
دشمن برای تسلیم کردن اسرا سه روز  آب را در اردوگاه قطع کرد

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از یزد، دکتر محمد رضا شایق مفسر و حافظ قرآن کریم از آزادگان 8 سال دفاع مقدس است به مناسبت فرا رسیدن 26 مرداد سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی به بیان خاطراتی از زمان اسارت  پرداخت.

وی با اشاره به ایثارگری‌ها و فداکاری‌های رزمندگان و بسیجیان در 8 سال دفاع مقدس خاطر نشان کرد: ما وارث این بسیجیان شجاع و غیور هستیم؛ آنها برای اینکه این انقلاب در میان ملت‌ها ی جهان سربلند باشد از هیچ فداکاری دریغ نکردندو ما باید در حفظ این نهضت عظیم انقلابی کوشا باشیم.

دکتر شایق با اشاره به دوران اسارت خود گفت: ورودی اردوگاه اسرا با کتک همراه بود، یک شب حتی از شدت ضربات شلاق چشمان دو نفر از حدقه بیرون آمد، برای عراقی‌ها فرقی نمی‌کرد که فرد در چه وضعیتی است چه مریض و چه دم مرگ او را کتک می‌زدند.


وی افزود: غذایی در اردوگاه به اسرا می دادند بسیار کم بود به حدی که همه غذایی که برای یک روز می دادند برای یک وعده یک انسان معتدل هم کافی نبود چه برسد به سه وعده؛ ناهار ما یک استکان برنج با خورشت و مقدار کمی نان بود و صبح فقط یک استکان چایی و از شام هم خبری نبود. بچه‌هایی که رزم شبانه می‌رفتند و خوراک هوخوبی هم داشتند در زمان اسارت با غذایی مواجه شدند که کمتر از یک پنجم غذای یومیه آنها بود تا جایی که  برخی از اسرا از شدت گرسنگی خواب نمی‌رفتند و دست به شکم تا صبح راه می‌رفتند.


این آزاده 8 سال دفاع مقدس خاطرنشان کرد: دشمن از ما چند خواسته داشت و می گفت اگر این خواسته ها را برآورده کنید غذا و امکانات را به راحتی در اختیار شما قرار می‌دهیم.


استاد شایق ادامه داد: دشمن از ما می خواست نماز را به جماعت نخوانیم و فرادی بخوانیم، دعا نخوانیم، مختصر فیلمی که از تلویزیون پخش می کنند را ببینیم و مخالفت نکنیم، اما گرسنگی‌های طاقت فرسا که گاهی اشک برخی اسرا را در می‌آورد موجب نشد تا ایرانیان تن به ذلت بدهند.


این مفسر قرآن کریم با اشاره به آیه‌ای از قرآن کریم که روزی بی حساب خداوند در سایه بندگی اوست، افزود: بدن ما کم کم به این غذای کم و این وضع عادت کرد و گرسنگی‌ها از بین رفت و ما در دوران اسارت به این حقیقت رسیدیم که هر کس برای خدا تسلیم دشمن نشود، خداوند به او قدرت می دهد.


وی با بیان این فرمایش از حضرت علی(ع) که بپرهیزید از قدرت و سطوت و نیرومندی انسان کریم هنگامی که گرسنه  می‌شود، تصریح کرد: دشمن ما را به چه چیز تهدید می‌کند؛ به تحریم؟! بچه‌های ما سخت ترین شرایط را تحمل کردند و بدترین روزها را گذراندند اما تسلیم دشمن نشدند.


استاد شایق با اشاره به دیگر سختی‌های اسارت  ادامه داد: دشمن برای تسلیم کردن اسرا سه روز  آب را در اردوگاه قطع کرد تا جایی که از تشنگی خواب چشمه و آب می‌دیدیم.


وی با اشاره به آیه‌ 186 سوره آل عمران «لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ أَذًى کَثِیرًا ...» ادامه داد: دشمن بسیار شما را اذیت خواهد کرد و  فکر نکنید از این بوستان گلی خواهید چید و خاری به دستتان نخواهد رفت و اما نباید وصف کسانی نباشیم که حافظ در مورد آنها می‌گوید: ترسم کزین چمن نبری آستین گل، کز گلشنش تحمل خاری نمی کنی.


دکتر شایق تأکید کرد: برای اینکه این نهضت اسلامی به مقصد برسد وعلم آن هرچه زودتر به دست علمدار برسد تحمل می‌خواهد و دشمن یک روز ما را به حال خود رها نخواهد کرد.


این آزاده 8 سال دفاع مقدس افزود: یکی از بالاترین ارزش‌هایی که ملت ایران برایش جنگید ایمان به مبدا هستی و خدا و عدم اعتماد به دشمن بود؛ در قرآن آمده است به دشمنان ستمگر میل نکنید که در آتش خواهید افتاد و غیر از خدا هیچ کسی ولی شما نخواهد بود؛ برخی مشمول امداد غیبی خداوند هستند، برخی خداوند با آنها قهر می کند و برخی دیگر خداوند امدادشان می‌کند در جهت سرنگونی. کسانی که به دشمن میل پیدا می کنند خداوند در جهت سرنگونی به آنها امداد می‌رساند.  اگر انسان از مرحله اول به مرحله دوم سقوط کند، این سقوط مقدمه‌ای برای سقوط به پله سوم و مورد غضب گرفتن خداوند خواهد شد.


این استاد برجسته قرآن کریم با تأکید بر اینکه نباید به دشمن اعتماد کرد، گفت: زمانی که جنگ تمام شد، برخی اسرای خوش خیال گفتند دیگر آزاد شدیم؛ هرچه ذخیره کرده بودند خوردند، لباس‌هایشان را بذل و بخشش کردند، می‌گفتند مذاکرات انجام شده و وزرای خارجه دو طرف با هم دست دادند و عکسشان را دیدیم و مرحله بعدی آزادی و تبادل اسراست.


دکتر شایق افزود: این حرف ها و اعتماد به غیر خدا این حس را در من به وجود آورد که این اسارت طولانی خواهد بود و اینظور هم شد، 8 دوره مذاکره به شکست انجامید و 2 سال طول کشید، همه امیدها ناامید شد کم کم جمله زیبایی از اسرا  شنیده  می شد که آزادی ما دست خداست که البته این ضعف مومن است که موقعی که خودش دستش نرسید آن وقت بگوید کار دست خداست. و درست زمانی که عراق به کویت حمله کرد و ایران این حمله را محکوم کرد و به نظر اسرا مدت اسارت باید طولانی تر می‌شد از جایی که حساب نمی کردیم لطف خداوند شامل حال ما شد و آزاد شدیم.


این آزاده 8 سال دفاع مقدس با بیان اینکه تا آخرین روزی  که اسیر دشمن بودیم از هر راهی که از دستش برمی آمد  برای تخریب هویت و ارزش‌های ما کوتاهی نکرد، یادآور شد: آخرین تیرترکش دشمن در زمان اسارت این بود که موقع آزادی به آنها گفتیم که لباس آستین دار به ما بدهید و آنها ندادند و حتی گفتند باید ریش‌های خود بتراشید و از اردوگاه بیرون بروید، با اینکه اسرا التماس  کردند که این کار را انجام ندهند دشمن قبول نکرد و این نشان می‌دهد که دشمن هرگز کوتاه نخواهد آمد.

انتهای پیام/

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 26 مرداد 1394  ] [ 3:37 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

شهیدی که محل دفنش را در خواب به پسرش گفت!


فرزند سردار شهید «محمد شیخ شعاعی» ماجراهای محل تدفین پدر شهیدش را تشریح کرد.
شهیدی که محل دفنش را در خواب به پسرش گفت!

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، "حسین شیخ شعاعی" در گفت‌وگویی، درباره ماجرای محل تدفین پدر شهیدش گفت: خانواده ما (فاطمه، زینب، من و مادرم) در حدود ۲۵ سال ساکن و شاغل در شهر قم هستیم.

وی افزود: از همان ابتدا که به ما و مادربزرگمان اطلاع دادند که پیکر مطهر شهید شیخ شعاعی جزو ۱۷۵ شهید غواص است،به سمت ستاد معراج تهران پرکشیدیم تا بعد از ۲۹ سال دوری و چشم انتظاری پیکر مطهر پدرمان را در آغوش بکشیم و زیارتشان کنیم.

شیخ شعاعی ادامه داد: از همان ابتدای امر، هر سه نفرمان (فرزندان شهید) مصرا نظرمان بر برگزاری مراسم تشییع و تدفین پدرمان در گلزار شهدای قم بود که در همین راستا نیز طی نامه‌ای مکتوب از ریاست کل بنیاد شهید خواستیم که پیکر مطهر پدرمان در قم دفن شوند که مورد موافقت ایشان و دیگر مسئولان قرار گرفت.

فرزند سردار شهید «محمد شیخ شعاعی» با اشاره به فتوای امام خمینی(ره) مبنی بر اینکه «در موضوع حضانت، فرزندان شهید را از مادرشان جدا نکنید و در موضوع محل دفن، محل سکونت و خواست فرزندان را در نظر بگیرید»،افزود: بر همین اساس، مقرر گردید که تدفین شهید شیخ شعاعی در گلزار شهدای قم برگزار شود.

حسین شیخ شعاعی با بیان اینکه مادربزرگمان در روستای اختیارآباد کرمان زندگی می‌کنند و همچنین پدربزرگمان فوت شده‌اند،افزود: از همان ستاد معراج تهران، به رسم ادب با یک جلد قرآن نفیس به سمت کرمان و خانه مادربزرگمان آمدیم تا رضایت عاطفی ایشان مبنی بر دفن پدر شهیدمان را در شهر قم جلب کنیم اما با وجود التماس و پابوسی ایشان، راضی نشدند.

وی ادامه داد: شب قبل از برگشت به قم، بنده قبل از خواب وضو گرفتم و به روح بزرگوار پدرم متوسل شدم که خودشان گره‌گشایی کنند. صبح روز بعد برای خداحافظی به منزل مادر بزرگ و از آنجا به گلزار شهدای کرمان رفتیم. به محض ورود به گلزار خواهرم زانو زد و اشک از چشمانش سرازیر شد و گفت: «دیشب در عالم خواب دقیقا همین منطقه با کوه‌ها و مناطق سرسبزش را دیدم».

شیخ شعاعی با بیان اینکه پدر شهیدمان گلزار شهدای کرمان را در خواب به ما نشان داده بودند، افزود: خواهرم برای اولین بار بود که به گلزار شهدای کرمان آمده بود و همان جا بود که در کنار مقبره شهدای گمنام، تصمیم گرفتیم که از حق قانونی و شرعی خود گذشت کنیم و اجازه بدهیم پیکر پدر شهیدمان در جایی که خودش دوست دارد آرام بگیرد.

فرزند سردار شهید «محمد شیخ شعاعی»گفت: وقتی که در حضور مدیرکل بنیاد شهید، مادربزرگمان و عمویمان متوجه تصمیم و گذشت ما شدند، بسیار خوشحال شدند و نماز شکر به جا آوردند چون مادربزرگمان به ما می‌گفت «پدرتان را کرمان بیاورید. یا بم، نمی‌دانم، جیرفت دفنش کنید» و ما مجبوریم برای زیارت آرامگاه پدرمان هر چهارشنبه ۹۰۰ کیلومتر مسافت قم تا تهران را طی کنیم و جمعه به قم برگردیم اما تحمل این سختی را و دوری از پدرعزیزمان را به جان می‌خریم.

 

منبع: ایسنا

 


ادامه مطلب

[ دوشنبه 26 مرداد 1394  ] [ 2:58 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

مادر جان، حالا فهمیدم چطور شهید شدی


شب عملیات وقتی پای یکی از بچه ها به سیم منور گیر کرد، همه جا روشن شد، مثل روز…
مادر جان، حالا فهمیدم چطور شهید شدی

عمار ذابحی در گوگل پلاس نوشت:


شب عملیات وقتی پای یکی از بچه ها به سیم منور گیر کرد، همه جا روشن شد،مثل روز…


اول کلاه آهنی اش را روی مین انداخت، مثل کاغذ سوخت… عملیات داشت لو می رفت…


چیزی پیدا نکرد دستش را گذاشت… بوی گوشت سوخته تمام منطقه را گرفت…


اما هنوز همه جا روشن بود.


سر اخر خودش را انداخت روی مین…


چند سال پیش، راهیان نور، تو منطقه میشداغ،


هنگام رزم شبانه، وقتی مین منوّری منفجر شد…


مادر شهیدی غش کرد. وقتی به هوش آمد،


هی زیر لب می گفت:«مادر جان…حالا فهمیدم چطور شهید شدی…»


هدیه به شهدای  میدان مین که سوختنند تا روشنائی بخش راهشان باشند تا ما راه را گم نکنیم.

 


ادامه مطلب

[ یک شنبه 25 مرداد 1394  ] [ 3:21 PM ] [ مهدی گلشنی ]

[ نظرات0 ]

.: تعداد کل صفحات :. [ <> [ 120 ] [ 121 ] [ 122 ] [ 123 ] [ 124 ] [ 125 ] [ 126 ] [ 127 ] [ 128 ] [ 129 ] [ > ]